کیهان لندن - اقتصاددانها محیط زیست را به عنوان یک فاکتور خارجی و شکلی از ناکامی در بازار در نظر میگیرند. به ویژه آلودگی که سبب مشکلاتی در سلامتی میشود نمونهای از فاکتور خارجی منفی است که در فرآیند فعالیت اقتصادی معمولی و کسب و کار عادی تولید میشود و هزینهی آن در رابطه با ارزش منابع اولیه که برای بهینهسازی به کار میروند، بطور قانونمند در نظر گرفته نمیشود.
مسلم است که توسعه اقتصادی در هر کشور باید تمام عوامل اجتماعی، زیست محیطی و اقتصادی را در نظر بگیرد تا در بلندمدت مفید واقع شود و پایدار باشد.
رشد اقتصادی به افزایش درآمد واقعی (تولید ناخالص داخلی) منجر میشود. با اینکه همه اشکال رشد اقتصادی سبب آسیب به محیط زیست نمیشود اما در بیشتر موارد، رشد اقتصادی به معنی افزایش مصرف سوختهای فسیلی مانند نفت و زغال سنگ، افزایش استفاده از چوب و همچنین افزایش تقاضا برای دیگر منابع تجدیدناپذیر است که از این طریق باعث آلودگی، تخریب و بطور کلی افزایش صدمه به طبیعت میشود. این پیامدهای منفی رشد اقتصادی را اقتصاددانان به عنوان فاکتور خارجی منفی در نظر میگیرند که دخالت دولت را در تنظیم بازار ضروری میکند. روشن است که نقش دولت در چنین شرایطی این نیست که مانع رشد اقتصادی شود یا آن را کاهش دهد! بلکه باید برای یک همگرایی مثبت بین رشد اقتصادی بالا و آسیبهای محیط زیست از طریق درونی کردن بازتابهای خارجی آن تلاش کند. یعنی اطمینان حاصل کند که دارندگان کسب و کار، هزینههای اجتماعی این بازتابها یا عوامل خارجی را در روند رشد اقتصادی در نظر میگیرند.
برای مثال، چین در طول نیم قرن گذشته ۸۰ برابر رشد داشته است و البته با هزینههای فوقالعادهای در زمینهی محیط زیست. برعکس، ایران در ۴۰ سال گذشته چنین همگراییای را بین رشد اقتصادی و محیط زیست نداشته است و فاجعههای زیستمحیطی بدون رشد اقتصادی و رفاه مادی در جامعه اتفاق افتادهاند.
در واقع، با وجود تقریبا یک میلیارد دلار پول نفت که در ۴۰سال گذشته به دست آمده، درآمد سرانه داخلی ذرهای هم افزایش نیافت! چه برسد به شاخصهای دیگر: نرخ بیکاری، سطح فقر، شاخص فرصتهای کسب و کار، ردهبندی در بازار جهانی و غیره. اینهمه نشان میدهد که محیط زیست نه به نام رفاه یا محصول جانبی رشد اقتصادی، بلکه بیشتر به دلیل کمبود چشمانداز و بیتوجهی کامل به اصول اقتصادی، ناکارآمدی و سوء مدیریت، انگیزههای سودجویانهی کوتاهمدت و فساد فراگیر و بی حد و مرز قربانی شده است.
در اواخر دهه ۷۰ میلادی ایران به خاطر داشتن بهترین فضای حیات وحش و مناطق بکر و طبیعی در آسیا و برنامهی حفاظت از آنها که میتوانست با اروپا رقابت کند شناخته شده بود. در حالی که امروز معضل محیط زیست به یکی از مهمترین موضوعات حیاتی کشور تبدیل شده است.
طبیعی است که شرایط نامناسب اقلیمی منابع آبی را به شدت محدود میکنند به ویژه در مناطق خشک و نیمهخشک. به اضافه اینکه این مناطق به مقدار بیشتری آب نیاز دارند. با اینهمه واکنش متقابل انسان و طبیعت سبب اختلالات شاخص و گاه نادیدنی در اکوسیستم شده که منجر به آسیبهای جدی زیست محیطی شده است.
دریاچه اورمیه یک نمونهی بارز برای چنین مواردیست. در دهههای اخیر توازن محیط زیست در این دریاچه بیش از همه به دلیل دخالتهای انسانی دچار بیثباتی شده است. گذشته از شرایط خشکی و خشکسالی در ده سال گذشته، دولت ایران اقدام به ساختن سدهای زیادی کرده است تا مثلا نیازمندی ساکنان به آب آشامیدنی و آب کشاورزی و دامداری را به دلیل کمآبی و یا خشک شدن رودخانهها تأمین کند. این شرایط باعث شده تا دریاچه اورمیه در معرض خطر خشک شدن قرار بگیرد چرا که فقط ۴۰درصد از مساحت سابق آن هنوز آب دارد. خط کنارهی دریاچه به دلیل نمک و تغییر و تحولات کف دریا عقب رفته و تقریبا ۱۵ میلیون نفر بطور مستقیم و غیرمستقیم از پیامدهای این تغییرات تحت تأثیر قرار میگیرند. این بحران زیستمحیطی اغلب با دریاچه آرال در ازبکستان و قزاقستان مقایسه میشود که در طول ۴۰ تا ۵۰ سال ۸۰درصد مساحت آن خشک و به صحرا تبدیل شد.
ولی بحران محیط زیست در ایران بسی فراتر از دریاچه اورمیه است. شرایط فاجعهآمیز در سراسر کشور وجود دارد. رودخانهی خالی زایندهرود و سطح خشک دریاچه نمک بختگان فقط دو نمونه هستند. در یک مورد دیگر، اکوسیستم میانکاله به عنوان یک منطقهی در معرض خطر به دلیل مرتعخواری و جنگلسوزی و شکارهای بدون مجوز در آستانهی انقراض قرار دارد. آشوراده تنها جزیرهی ایران در دریاچه مازندران که بخشی از اقلیم میانکاله به شمار میرود با تصمیم دولت حسن روحانی برای تبدیل شدن به یک مرکز توریستی در تهدید نابودی قرار گرفت. آشوراده محل زیست پرندگان مهاجر، انواع خاویارهای در حال انقراض و فکهای خزری است.
با این حال بجای انجام اقدامات اصلاحی برای مقابله با شرایط بیآبی و خشکسالی، دولت ایران با مدیریت ضعیف منابع، تکنیکهای ناکارآمد آبیاری، مدیریت غیرمتمرکز آب، دادن یارانه برای محصولات زراعی که آب زیاد مصرف میکنند مانند گندم، استخراج غیرقانونی و بیرویه آبهای زیرزمینی (چاههای بدون مجوز) و سدسازیهای بیمورد، مشکلات را تشدید کرده است.
بنا بر بررسیهای انجام شده، تقریبا ۷۰ درصد آبهای زیرزمینی استخراج شده و آنچه باقی مانده اغلب پسماند نمک است. علاوه بر این، با توجه به آمار رسمی، از حدود ۷۵۰,۰۰۰ چاه عمیق در حال حاضر در ایران استفاده میشود که ۳۳۰,۰۰۰ از آنها غیرقانونی هستند. قبل از انقلاب، کشور هفت سد قدیمی و چهارده سد مدرن داشت. از سال ۱۹۷۹ در حدود ۶۰۰ سد در انواع و اندازههای مختلف ساخته شده که از سوی مدافعان محیط زیست تقریبا ۵۰۰تای آنها به عنوان ناکارآمد و زیانبار مشخص شده چرا که آسیبهای زیادی به محیط زیست وارد آوردهاند.
یکی دیگر از بحرانهای ایجاد شده توسط حکومت، انفجار جمعیت است که چه در مناطق شهری و چه در مناطق روستایی آسیبهای فراوانی به محیط زیست وارد آورده است. هجوم مردم به شهرها به رشد کنترل نشده شهری منجره شده است که سبب کاهش زمینهای کشاورزی، آلودگی هوا، کمبود آب و افزایش تولید زباله و ضاعیات شده است.
ایران هرگز جنگل زیادی نداشته است، اما در ۴ دهه گذشته نزدیک به نیمی از آن جنگلهایی که داشته از بین رفته است. این تخریب عمدتا از طریق تبدیل جنگلها به زمینهای کشاورزی، تهیه چوب از درختان، جادهسازی و ساختمانسازی و همچنین ویلاسازی صورت گرفته است. در پی این تغییرات تخریبی، جنگلسوزیها در سالهای اخیر نیز به شدت افزایش یافته است به ویژه در جنگلهای زاگرس و پارک ملی گلستان که نخستین ذخیرهگاه بیوسفر ایران و محل زیست تقریبا ۲۰درصد از گونههای گیاهی ایران است.
صید بیش از حد ماهی، نشت نفت در آب، سیستم فاضلاب ناکارآمد، جاری شدن پسماندها و زبالههای انباشته شده و پلاستیک، آبهای بکر دریای کاسپین و خلیج فارس را آلوده کرده است. علاوه بر این، در ایران ۱۲۰۰ گونهی جانوری وجود دارد که ۱۵۰ گونهی آن در آستانه انقراض هستند. گونههای جانوری مهاجر نیز نابود شدهاند. سالانه یک میلیون پرنده وحشی بطور غیرقانونی تنها در یک زیستگاه حیات وحش، فریدونکنار کشته میشوند؛ ۳۰۰۰ پرندهی کشته شده از جمله درنای سیبری، مرغابی سرسپید، سینهسرخ و شاهین زمستانی. این پرندهها توسط شکارچیان محلی و همچنین توریستها برای تهیهی غذا شکار میشوند.
آلودگی هوا نیز چالشی مهم برای ایران است. در ۲۰۱۶ به گزارش بانک جهانی، شهرهای زابل، بوشهر و اهواز جزو آلودهترین شهرها در جهان بودند. هزینهی تأمین سلامت شهروندان و زیانهای اقتصادی ان آلودگی ۱۳ تا ۳۰ میلیارد دلار در سال برآورد میشود. در تهران ۷۰ تا ۸۰ درصد آلودگی هوا توسط بخش حمل و نقل تولید میشود که نیمی از آن مربوط به اتوبوسهای قدیمی، مینیبوس و کامیون. در ایران آزمایشهای ایمنی و آلایندگی سالانه انجام نمیشود.
طنز قضیه اینجاست که اولین کنوانسیون جهانی تالابها، به نام کنوانسیون رامسر، یک معاهده بین دولتی است که چارچوبی برای حفاظت و استفاده عاقلانه از تالابها و منابع آنها را تعیین میکند، در سال ۱۹۷۱ در رامسر برگزار شد. از آن زمان تقریبا ۹۰ درصد از کشورهای عضو سازمان ملل متحد از سراسر جهان، به عضویت این پیمان درآمدهاند.
منابع:
Sheida Jalili, Sajad Ahmad Hamidi, Saeed Moridi & Reza Namdar Ghanbari (2016), "Comparative analysis of Lake Urmia and Lake Van water level time series", Saudi Society for Geosciences.
David Laylin (۲۰۱۸), "Environmental and Wildlife Degradation in Iran", Atlantic Council.
Masoud Mostajabi (2019), "Environmental Challenges Plague Iran and the Rest of the Middle East", Atlantic Council
Morad Tahbaz (2016), "Environmental Challenges in Today's Iran", Iranian Studies
Environmental Protection, Encyclopaedia Iranica
Richard Stone (2015), "Fragile ecosystems under pressure", Science