آنچه که میخوانید گوشه هائی ازکتاب "درستایش روشنفکری" ست که به زودی منتشرخواهد شد.
۱
تعریف روشنفکر
روشنفکر انسانی ست پرسشگر، نقاد و شکاک، آینده نگر، تولید کننده ایده و گفتمان ساز.
روشنفکربا پرسشگری، تفکر نقادانه و شک، گذشته و حال، به ویژه سنتها و نهادهای سنتی و خرافهپرستی به زیر تیغ تشریح و ریشه یابی میبرد تا با توان سنجش و تفکیک راهی به سوی نو شدن و نو کردنِ حوزههای فکری، رفتاری، اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی بجوید و بنمایاند. نفوذ تاثیر گذاربر نظام ارزشی جامعه، سنتها و ساختار شکنی پیامد پرسشگری، نقادی و شکاکی ست. جهان روشنفکری میدان جهش به سوی آینده است. در گذشته و حال و اکنون نمیماند، پویاست. با فکر روشناش آیندهای تجسم میکند و امید به تحققاش میبندد. " سازنده تاریخ آینده " است. خواستار نو کردن اندیشه و کردار (مدرنیته وتجدد) و نوسازی بر مبنای مدرنیته (مدرنیزاسیون) است. گفتمان ساز درمعنای تلاشگر در راستای پدید آوردن اندیشهی مدرن، فرهنگ ساز و فرهنگ مدار است، سازندۀ ایده، سخن و گفتمانی که در روان وشعور جامعه رسوخ کند.
نخی که دانههای رنگین کمانی روشنفکری را کنارهم مینشاند" آزاداندیشی و آزادیخواهی" ست. آزادیای که در کاربُردش معنا میشود و با آزادی دیگران و رعایت آن در ارتباطی تنگاتنگ قرار میگیرد، آزادی مطلق درقلمرو اندیشه، و آزادی کردار وعمل در گستره قانون، قانونی دمکراتیک و عادلانه.
۲
تعهد روشنفکری
این نگاه و نگرش که " روشنفکرباید متعهد باشد"، نگاه و نگرشِ بخشی از کوشندگان سیاسی و فرهنگی، و نیز بخشی از روشنفکری به روشنفکر و تعهد روشنفکری بوده است. درادبیات سیاسی ما از روشنفکرمتعهد وغیرمتعهد، مسئول وغیرمسئول، مردمی وغیرمردمی سخن به میان آمده است. نخستین پرسشی که دراین رابطه مطرح شده این است: تعهد یا احساس و انجام وظیفه ومسئولیت (تکلیف، التزام، قول، عهدو پیمان، وضمانت) درمقابل چه کس و کسانی یا برای چه و چه چیزی؟
روشنفکرازویژگیها و خصائلی که او را تعریف میکنند تبعیت میکند و به آنها متعهد است، تبعیتی آزادانه و آگاهانه و فارغ از تعبد و تعصب. بنابراین تعهد و مسئولیت روشنفکر به پرسشگری، نقد، آینده نگری، ایده و گفتمان سازی با هدف نو شدن و نوکردن، و به آزاداندیشی و آزادیخواهی ست.
روشنفکرمتعهد و "مردمی" روشنفکری ست که با پایبندی به ارزشها و معیارهای روشنفکری، برای تحقق یک جامعه مرفه، عادلانه و بدون تبعیض، و در راستای کاهش و ازمیان برداشتن آلام و رنج مردم تلاش کند و درراه تحقق افکارروشن در جامعه بکوشد. وظیفه و مسئولیت روشنفکروفاداری به ویژگیهای روشنفکری، بیان و تفهیمِ خواستها و تلاش درراه تحقق آن هاست، اصلی ترین پیامها و دغدغههای روشنفکر، درکنارتلاش در راستای تحقق ارزشهای روشنفکرانه، روشن است: رفاه، آزادی، عدالت و صلح برای همگان. رسالت روشنفکر بیان، راه یابی و درنهایت حل مشکلات انسانی و اجتماعی ست.
روشنفکرمتعهد به" فاعلیت" انسان است، واینکه هیچ چیز نمیباید ازنقد، بررسی و پژوهش مصون بماند. وی به اندیشه معطوف به عمل وتغییر روشنفکرانه (فردی و اجتماعی) متعهد است.
روشنفکر شهروندی ست خالق، تولید کننده و بازیگر که منتقد قدرتهای بزرگ و کوچک است. روشنفکر فقط منتقد قدرت نیست، جامعه نیزازپرسش و نقد روشنفکر نمیباید مصون بماند. روشنفکرفراترازنقد و نفی، میباید جایگزینی برای هرآنچه نفی میکند، به ویژه در عرصه سیاست و اجتماع، ارائه دهد.
تعهد و وفای به عهد به مؤلفههای اشاره شده شخصیتی قابل اعتماد از روشنفکرخواهد ساخت، و پایبندی وتعهد و احساس مسئولیت میزان ارزشگذاری به روشنفکر خواهد شد.
۳
رادیکالیسم و روشنفکری
"رادیکس" به معنای ریشه و یا مرتبط ومتصل به ریشه است. درعالم سیاست و جامعه رادیکال کسی ست که به دنبال یافتن و شناخت ریشه و بنیان واقعی (یا حقیقی) یک پدیده است، و خواست، تمایل وهدفاش تغییر و دگرگونی ریشهای در جهت نو و مدرن کردنِ روندها و پدیدههای انسانی و اجتماعی با اقدام هائی سریع، قاطع و اساسی است.
رادیکالیسم ازویژگیهای روشنفکرو روشنفکری دانسته شده، دراین معنا که روشنفکربا نگاهی ریشه نگرعمل و تلاش انسانی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگیاش را درراستای شناخت، تغییر و دگرگونیهای ژرف و بنیادی درهمۀ عرصههای زندگی با هدفِ نو و نوتر شدن، مدرن و مدرن ترشدن پیش میبرد. روشنفکررادیکال به دنبال آن است که طرحی نودراندازد. رادیکالیسم اگردر پرتو فکری "روشن" به دنبال تغییر و تحول در مسیر بهتر، نوتر و مدرن تر شدن نباشد، رادیکالیسم روشنفکرانه نیست.
خوانشها و معانی متعدد دردورههای گوناگون و درکشورهای مختلف از رادیکال و رادیکالیسم شده است. دربرخی خوانشها رادیکالسم، به ویژه رادیکالیسم سیاسی به عنوان نارضایتی ویرانگر، پدیدهای منفی تلقی شده است. دراین نوع خوانش رادیکالیسم با چپ گرائی، چپ روی و چپ افراطی درپیوندی نزدیک پنداشته شده، وآن را مترادف با عبارت پردازیهای انقلابی وتندروی دانستهاند، و یا میان پدیدههای رادیکالیسم (سنتی و نو)، انقلابی گری، آنارشیسم و تروریسم به دنبال یافتن وجوه اشتراکاند. سوی دیگربرخی طیفهای سیاسی راست گرا و محافظه کار خود را رادیکال خواندهاند و بخشی از " راست رادیکال" معرفی شدهاند، طیف هائی که به دنبال ریشهها و بنیانهای پدیدههای گوناگون اجتماعی و انسانی وانجام اصلاحات و اقدامات فوری و قطعی برای تغییرآنها هستند، اما درمواردی این تغییرها نه در راستای نو ومدرن کردن که درمسیربازگشت به گذشته بودهاند.
کاربرد مفهوم رادیکالیسم با تعبیرارزشی"خوب" و " بد" کردن رادیکالیسم سبب سردرگمی هائی در فهم ودرک رادیکالیسم شده است. رادیکالیسم سیاسی در رابطه میان گروههای اجتماعی و جایگاهشان در پیوند با قدرت تعریفها، تعبیرها و ظرفیتهای متفاوت به خود میگیرد، بهمین خاطربرداشتهای ارزشی متفاوت نیز ازآن شده است.
۴
چپ و روشنفکری
چهرهها و جریانهای طرفدارو حامی تودههای زحمتکش و محروم درتاریخ ما، درگذشتۀ دور نیز وجود داشتند. مزدکی گری به عنوان افکار و کرداری مساوات طلبانه نمونهای ازاین دست بود و.....
میلاد ِچپ ایران مقارن با جنبش مشروطه بود که نخستین باورمندان به آن درتبریز، " اجتماعیون عامیون" و جمعهای دیگری را با الگوی احزاب سوسیال دموکرات آن زمان، شکل دادند. ازآن هنگام تا کنون چپ درایران، بیش ازهرچیز تحت تاثیر فعل وانفعالهای جریانهای چپ در جهان به طیفی متنوع و گسترده بَدَل شده است، ازچپ تودهای، چریکی، رادیکال، کمونیست وسوسیالیست تا چپ دموکرات و سبز وسوسیال دموکرات و...
برخی از جریانهای چپ و نیز شخصیتها و چهرههای مستقل چپ، که ویژگی روشنفکری در گفتار وکردارداشتهاند، بخشی از جنبش روشنفکری سرزمین مان را شکل دادهاند. این که پنداشته شده ویژگی اصلی روشنفکر پذیرش مارکسیسم و شقوق متعدد و مختلف آن در کردار و رفتاراست، یک جانبه نگرانه و خودمحورانه بوده است. روشنفکران چپ بخشی از روشنفکران جامعه ما بودند و هستند. روشنفکران چپ درکنارپرسشگری، نقد، آینده نگری، گفتمان سازی و آزاداندیشی و آزادیخواهی، به تغییر و دگرگونیِ نظم موجود، گفتمان وایده هائی با گوهرنو کردن انسان و جامعه، عدالت و تساوی طلبی اجتماعی و اقتصادی اندیشیده ودرراه تحقق آنها بر بنای ارزیابی و تحلیلی واقع بینانه، فعالیت و مبارزه کردهاند. درایران بخش بزرگی از"چپ"ها، کوشندگان سیاسی و فرهنگیی عمیقا ایدئولوژیک بودهاند، دراین معنا که مذهب گونه به مارکسیسم و ایدئولوژی طبقه کارگرباورداشته وعمل کردهاند.
بخشی از چپ درروشنفکرستیزی نیزهمپای روحانیت و مستبدان سیاسی بوده است، ویژگیای که بیشتر در چپهای سکتاریست و فرقه گرا دیده شده است.
***
تاریخ پیدائی واژه و مفهوم چپ را برخی دردل افسانههای مذهبی جستهاند. گروهی آن را به سنای روم ارتباط میدهند، آنان که مخالف پیشنهادات کنسول رم رای میدادند را چپ میخواندند. صاحب نظرانی نیز انقلاب کبیر فرانسه (اگوست سال ۱۷۸۹) را تاریخ پیدائی این واژه و مفهوم دانستهاند، چرا که درمجلس قانون گزاری فرانسه (و برخی دیگر از کشورهای اروپائی) هواداران امتیازات فردی و سلسله مراتب قدیمی، که محفل سلطنت را نیز شکل میدادند در طرف راست میز رئیس مجلس و"راست "خوانده میشدند و هواداران و خواستاران تغییر و دگرگونی، وارائه دهندگان راه حلهای رادیکال و انقلابی را چپ مینامیدند. برخی نیزنظرات سن سیمون، فوریه، اُون، مارکس، انگلس و دهها فیلسوف متفکراجتماعی و سیاسی، که سرانجام پیدائی سوسیالیسم علمی را سبب شدند را سرآغاز ظهورواژه چپ میدانند. این مجموعه در کنارارائه نظرات فلسفی، سیاسی و اقتصادی ملکه فکرشان عدالت، برابری اجتماعی و اقتصادی در جامعه بود.
۵
بیانیه " روشنفکران"
موفقیت یک" بیانیه"، یعنی تبدیل ایدهها و خواستهای مطرح شده در آن به عمل و حرکت در راستای تحقق آن ایدهها و خواستها، به عوامل گوناگون بستگی دارد، برخی از آن عوامل اینها هستند:
۱- ایدهها وخواستها روشن و شفاف، و ملموس مطرح شوند.
۲- به هنگام باشد، و بخشی از جامعه آمادگی روانی، فهم و پذیرش ایدهها و خواستهای مطرح شده را داشته باشد.
۳- به تدوین کنندگان بیانیه اعتماد وجود داشته باشد، یعنی عملکرد فردی و اجتماعی آنها نشان داده باشد که باورمند به آن ایدهها و خواستها هستند و درراه تحقق آنها فدارکارانه تلاش کردهاند.
۴- بیانیه" پشتوانه اجتماعی ومردمی به دست آورد.
****
بیانیه یا نامهی سرگشادهی امیل زولا و همفکراناش با عنوان "من متهم میکنم" خطاب به رئیس جمهور وقت فرانسه که در روزنامهی "اورر" منتشر شد نمونه موفق انتشارتاثیرگذارِیک" بیانیه" است. این بیاننامه به عنوان دفاعیهای از یک افسر یهودی (آلفرد دریفوس) که بیگناه به زندان انداخته شده بود، به نمادی تاریخی بَدَل شد و به مفهوم روشنفکر و جنبش روشنفکری و تعهد روشنفکرانه هویت و جان داد. این بیانیه که به امضای ۳۰۰ کنشگر سیاسی، فرهنگی و ادبی رسیده بود نه فقط سبب آزادی دریفوس شد بلکه در جدائی دین و سیاست، و مفاهیم عدالت، حقوق بشرو قانون مدنی، برابری شهروندی، عدالت و جمهوریت درفرانسه تاثیر گذاشت. امیل زولا به خاطر انتشار این بیانیه به یک سال حبس و پرداخت جریمه محکوم شود، اما تلاش انسانی و مسئولانه او و همفکران و یاراناش تاثیری انسانی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی برای بشریت بر جای گذاشت.
این "بیانیه" بیانِ روشنِ ویژگیهای روشنفکر و روشنفکری ست.