پیش از آغاز، یک پرسش از کارل مارکس عزیز: تو گفتی هگل نگفته شخصیتها یا رویدادهای تاریخی که دوبار ظهور کنند یک بارش به صورت تراژدیست و بار دوم به صورت مضحک. حالا مارکس عزیز این آقای سعید حجاریانِ ما چندین بار است ظهور میکند یعنی از دو بار و سه بار و چهار بار هم گذشته، بار اول و دوم را گفتی و ما هم آن را میدانیم؛ با بار سوم و چهارمش چه کنیم و چه لقب دهیم؟
ماجرای سخن سعید حجاریان که گفت «اگر انتخابات شفاف شود، نه اصولگرا باقی میماند و نه اصلاحطلب» و آن معلم ریاضی که گفت «پیدا کنید پرتقالفروش را»، از چه قرار است؟
داستان از این قرار است: معلم ریاضیای سر کلاس یه مسأله طرح کرد تا بچهها حل کنن و گفت: میوهفروشی ۱۵۰ عدد پرتقال خرید دانهای ۲ ریال و فروخت دانهای ۳ ریال و ۱۵۰ ریال سود برد. معلوم کنید ... بعد یه کم مکث کرد و فهمید که خودش جواب مسأله رو گفته. واسه اینکه به قول معروف خیت نشه گفت: حال پیدا کنید پرتقالفروش را.
خُب آقای حجاریان حالا پرتقالفروش را از کجا گیر بیاوریم؟
از شوخی بگذریم و کمی جدیاش کنیم. «اگر انتخابات شفاف شود»، از جانب چه کسی شفاف شود؟ از جانب حکومت؟ حکومت که تشکیل شده از همین دو جناح و این دو جناح هم میل شفافسازی ندارند چونکه مصادف با رفتنشان میشود با رفتن آنها جمهوریشان هم خواهد رفت یا با رفتن جمهوریشان، خودشان هم خواهند رفت. بنابراین غیر از این است که سخن حجاریان مانند آن معلم ریاضی بادِ هواست؟
از طرف دیگر، اصل مطلب را دی ۹۶ ادا کرد که گفت: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا» و اگر حجاریان به شفاف بودن انتخابات معتقد و صادق باشد و آن سخن هشدارگونه به جناحهای حکومت نباشد پس قاعدتاً بایستی با صدای بلند فاتحهی جمهور دینی را بخواند و اینهمه قِر و فِر نیاید و کِش ندهد که به پیر، به پیغمبر، به رب، به کعبه، صبر و طاقت همگانی منقضی شده و صبر ایوبات را واسه خودت نگهدار و نگهدار هم نگهدار توست.
آقا، به اولیا و انبیا قسم، زین پس نه تو میمانی و نه حوضات. از من گفتن بود، میخوای بشنو میخوای نشنو.
«خط سوم» و راز وُ رمز ۲۸ مرداد ۳۲، علی میرفطروس