آنچه مرا واداشت تا این سطور را بنویسم مناقشاتی است که بین دکتر نوری علا از یک طرف و دکتر نقره کار و حسن اعتمادی از طرف دیگر در فضای مجازی آغاز شده. امیدوارم مباحث این عزیزان در آینده صورتبندی سالم تری بگیرد و این مقاله تلنگری است در این جهت.
دکتر نوری علا اولویت وحدت نیروهای متجانس ملی را مطرح میکند و دکتر نقرهکار و حسن اعتمادی بر اتحاد عمل نامتجانسها پایفشاری میکنند. نوریعلا بر این باور است که قبل از وحدت نیروهای سیاسی متجانس ملیگرا، همکاری با جریانهای ایدئولوژیک که حاضرند منافع ملی را فدای تعلقات ایدئولوژیک خود کنند نوعی ماجراجویی است که نتایج آن را در شعار "همه با هم" خمینی دیدیم. دکتر نقرهکار بر این باور است که وحدت عمل نامتجانسها تاکتیکی قدرتمند در جهت استراتژی منافع ملی خواهد بود[1]. ولی نمیتواند مکانیزم عملکرد قدرتمند این تاکتیک را توضیح بدهد. نقرهکار خواسته یا ناخواسته به نکته تقویت وفاق ملی از مجرای همکاری نامتجانسها اشاره میکند که موضوعی کلیدی است. قبل از باز کردن مباحث این عزیزان و پالایش آن برای آزمون جمعی لازم است چند مفهوم پایه را توضیح بدهیم.
بسیاری از روشنفکران برای تحزب اهمیتی مبالغه آمیز قایلند که ریشه آن در تفکر اروپایی است و سابقهای طولانی در تفکر سیاسی ایرانشهری ندارد. در غرب با قدرت گرفتن کلیسا از ابتدای قرن سوم میلادی اعلام شد که رستگاری انسان تنها از طریق کلیسا ممکن است و شعار Extra Ecclesiam nulla salus در صدر تبلیغات کلیسا قرار گرفت. در این طرز تفکر، رستگاری از طریق اعمال فردی ممکن نیست بلکه تنها در جمع امت مسیحی و در زیر چتر هدایت کلیسا است که رستگاری ممکن میشود. در قرون اخیر این رویکرد به نهاد کلیسا در تمدن اروپایی نه تنها از میان نرفت بلکه در قالب رویکرد به نهاد حزب متکامل شد. در این رویکرد فرد در حزب هویت خود را از دست میدهد و هویت حزب را میپذیرد. در همه احزاب غربی از لیبرال دموکرات گرفته تا مارکسیستها و فاشیستها، فرد حزبی هویت فردی خود را از دست میدهد و مبلغ و مروج ماشین نهاد حزب میشود. در سپهر سیاسی غرب همیشه خورشیدهای درخشانی چه در قالب کلیسا و یا احزاب گوناگون فرایند تحولات اجتماعی را تعیین کردهاند. تنها در چند سال گذشته است که با گسترش وسایل ارتباطی فضای مجازی این امکان بوجود آمده که افرادی چون ترامپ یا سندرز بتوانند مستقیم با رای دهندگان تماس بگیرند و بر ماشین حزب برتری یابند.
در ایران بر خلاف غرب، فرد همواره در مسیر تحولات نقشی کلیدی بازی کرده است. اگر در سپهر سیاسی غرب چند خورشید درخشنده وجود داشتهاند در ایران سپهر سیاسیاش پر از ستارههای درخشان بوده است. برخلاف برخی تبلیغات که غرب را مرجع و مرکز احترام به فرد معرفی میکنند، غرب مرکز تهی شدن فردیت به سود نهاد کلیسا یا حزب بوده است. در حالیکه در ایران همیشه افراد دارای هویت مستقل بودهاند که جدا از هم و یا با همیاری یکدیگر راه جلو رفت را روشن میکردهاند. به همین دلیل است که نهاد دین در ایران جز در چهاردهه اخیر نتوانست مانند کلیسا در غرب همه را به زیر یک چتر سازمان بدهد و هر مرجع تقلیدی ساز خود را میزد و طرفداران خود را داشته بود. به نظر میآید دی- اِن-اِی فرهنگی ایرانی نهاد فرد ستیز را بر نمیتابد. تلاشی هم که دکتر نوری علا برای گردهم آوردن نظرات گوناگون در قالب مهستان به همت یارانش انجام داده است از همین مدل ایرانی بازکردن فضا برای ستارههای اپوزیسیون پیروی میکند. شبکه فرشگرد هم که طرفداران بسیاری به خود جلب کرده است از همین مدل ایرانی آسمان پر ستاره پیروی میکند. به نظر میآید که آن گروهها و سازمانهایی که تلاش میکنند شکلی حزبی به خود بدهند بعد از مدتی کوتاه به دایره تنگ محفلی از دوستان و یاران قدیمی تبدیل میشوند. البته این به معنی نفی فلهای تحزب نیست بلکه آنطور که شواهد چهل سال گذشته نشان میدهد شرایط پیدایش یک حزب مقتدر ملی گرا که همه سکولار دموکراتها را به خود جلب کند بوجود نیامده. شاید یکی از دلایل آن پایین رفتن ارزش سرمایه اجتماعی در بین ایرانیان داخل و خارج از کشور به میمنت و مبارکی جمهوری اسلامی باشد. و این همان نکتهای است که نقرهکار خواسته یا ناخواسته تلویحاً به آن اشاره کرده است.
فساد لگام گسیختهای که جمهوری اسلامی در تمام سطوح جامعه رواج داده نتیجهاش کاهش اعتماد به دیگران، عدم میل به همیاری و بیاحترامی به حقوق دیگران در همه سطوح جامعه ایران شده است. درواقع آنچه سرمایهای اجتماعی است و ضامن زندگی امن و آرام است با سم فساد حکومت اسلامی هرچه بیشتر بیارزش شده است. یک جنبه کاهش سرمایه اجتماعی افزایش جرایم، جنایات، تخلفات رانندگی و زدوخوردهای خیابانی است. ولی تاثیرات مخرب آن فقط به این موارد ختم نمیشود. تاثیر دیگر سم فساد همه جانبهای که نتیجه مستقیم پیروزی خمینیزم در ایران بود شقه کردن جامعه به گروههای خودی و ناخودی بوده است. سرمایه اجتماعی اعتماد و احترام از دایره وسیع جامعه خارج شده و در دایره تنگ گروههای خودی محصور گردیده است. فاصله جغرافیایی اپوزیسیون خارج از کشور آن را نتوانسته از سم کاهش سرمایه اجتماعی در امان نگه دارد. به همین دلیل است که اپوزیسیون خارج از کشور مانند آینهای از جامعه ایرانیان داخل کشور دچار شقه شقه شدن گروهی گردیده و هر چه بیشتر سرمایه اجتماعی خود را از دست میدهد. بنابراین رمز پیروزی در بالابردن سرمایه اجتماعی یعنی افزایش اعتماد و احترام به گروههای مختلف اپوزیسیون است.
یکی از نشانههایی که صحت این نظریه را نشان میدهد موفقیت آن دسته از برنامههای کانال یک است که نظریهپردازان در محیطی بدون تشنج نکات مورد اختلاف نظر خود را به بحث میگذارند. گزارشهایی که شهرام همایون در میان این مباحث از تعداد تماشاگران برنامه میدهد که به صورت زنده از طریق فیسبوک یا اپ این کانال برنامهها را میبینند، نشان عطش ایرانیان برای دیدن همزمان ستارههای درخشان سپهر سیاسی ایران است- هر چند که با هم اختلاف نظر داشته باشند.
به نظر من آقای دکتر نوری علا یک چیز را درست میبیند و آن اهمیت و اولویت استراتژیک وحدت نیروهای سیاسی متجانس است. ولی خطای او در این است که اولویت استراتژیک را با اولویت زمانی اشتباه گرفته است. به همین ترتیب دکتر نقرهکار و حسن اعتمادی در مورد اهمیت ائتلاف اپوزیسیون درست فکر میکنند ولی خطای آنها در ندیدن اهمیت استراتژیک نیروهای سیاسی متجانس ملیگرا است. رمز پیروزی نه در ائتلاف همه با هم بلکه ایجاد قطب ملیگرای غیر ایدئولوژیک است. ولی تحقق این امر از طریق افزایش سرمایه اجتماعی از مجرای ائتلافی همگانی میسر میشود. برنامه این ائتلاف، تقسیم کار در عرصه هنری، فرهنگی، لابیگری، تاثیرگذاری بر پوشش اخبار ایران در جهان غرب، شناسایی و معرفی عوامل جمهوری اسلامی و بسیاری چیزهای دیگر میتواند باشد. ائتلاف نیروهای اپوزیسیون الزاماً به معنی توافق در شکل و محتوای حکومت آینده ایران نیست. وقتی که چنین ائتلافی صورت بگیرد بسیاری از خرافههای سیاسی که چند نسل از ایرانیان با آن خو گرفتهاند و منشاء شقه شقه شدن اپوزیسیون به گروههای خودی و غیر خودی شده است فرو میریزند و سرمایه اجتماعی احترام و اعتماد افزایش مییابد. همه گروههای سیاسی اپوزیسیون با هر تفکر و مرامی در یک فضای واحد تنفس میکنند. باید از خود بپرسیم راه سم زدایی این فضا یعنی افزایش اعتماد و احترام متقابل و بالابردن سرمایه اجتماعی از چه مسیری عبور میکند.