آن چه طی دو روز برگزاری اجلاس اعلان موجودیت این شورا در لندن در روزهای ۲۸ و۲۹ سپتامبر، در اسناد، یا سخنرانیها و مراودات موسسین و فعالین این شورا انعکاس یافت، تلاش برای تبیین بنیادهای ارزشی مشترک با بقیه نیروهای اپوزیسیون متمایل به گذار از جمهوری اسلامی و جستجو در معرفی پتانسیلهای سازندگی، امید و اعتماد در امکان پذیر بودن آیندهای بهتر برای کشور و... بوده است. بر عکس شنیدهها از جلسه سالانه مشروطه خواهان، که تنی چند بر علیه "شورای گذار" دست به قیام زدند، در این اجلاس، تلاشی از سوی کسی برای پر رنگ کردن مرزها وتشدید خصومت با نیروهای ملی و دموکراتیک خارج از این اجلاس گزارش و مشاهده نشد.
بر خلاف تبلیغات بی پایهای که به جز جمهوری اسلامی و محافلی دراپوزیسیون، کسی را سودی در ابداع و اشاعه آنها نیست، آنچه که در این اجلاس مورد تاکید بوده، دعوت جامعه سیاسی ایرانی به تلاش همگانی در مسیر اهدافی مشترک، حیاتی بودن تکیه بر جنبشهای اجتماعی درون کشور، گفتگو ازبرپایی کنگره ملی همه سازمانها واحزاب سکولارودموکرات، کوشش برای جلب حمایت سیاسی جامعه بین الملل، تمامیت ارضی کشور، به رسمیت شناختن منشور حقوق بشر در تنظیم قانون اساسی آینده، مخالفت با جنگ، نفی مداخله خارجی در تعیین سرنوشت مردم وکشور، تلاش برای جایگزینی فضای همدلی، همکاری، امید واعتماد، به جای تفرقه و جدایی و بی اعتمادی در مناسبات درونی اپوزیسیون سکولار و دموکرات بوده است.
با این همه، سرنوشت و آینده "شورای گذار" میتواند مشابه وضعیت غیر رضایت بخش بقیه احزاب و محافل ایرانی از کار در آید. گرچه نگاهی به اسناد "شورای گذار"، مزیت و برتری آن بر دیگران را در گشوده گی درهایش بر روی نمایندگان گرایشات متفاوت سیاسی نشان میدهد (که بر قراری دموکراسی در کشور را ازطریق تحولات درونی ساختار قدرت در جمهوری اسلامی ناممکن میدانند)، ولی، قطعیت و ضمانت یک سرنوشت بهتر و متفاوت با بقیه تشکلها برای "شورای گذار"، قبل از اینکه در درون این شورا و پتانسیلهای درونی آن در گذر به یک جبهه فراگیرباشد، در درون دینامیسم جنبشهای داخل کشور، و امکانات و قدرت مانور حکومت موجود در مقابله با آنها نهفته است.
این تشکیلات، قبل از تاسیس و خصوصا بعد از اعلان موجودیت آن، با تبلیغات منفی طیف گستردهای از نیروهای متضاد مخالف خود روبرو شد. در یک طرف این طیف، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی حمهوری اسلامی و دوستان نزدیک آن در غرب قرار دارند، و در طرف دیگر، منفردین چپ، ملی گرایان افراطی و مدافعین سرسخت سلطنت سنگر گرفتهاند. پرداختن به جزییات اینکه چگونه افرادی چون مهاجرانی، بعیدی نژاد و امپراطوری دروغ بافان حرفهای جمهوری اسلامی... با افراطیونی از چپ و سلطنت طلب و ملی گرا، خود را در یک سنگر واحد، بر علیه"شورای گذار" یافتهاند، در حوصله این گفتار نیست، اما قطعا اشتراکات سیاسی آنها در برخورد با مسایل اتنیکی، تشابهات دیدگاهی در نگاه منفی به امردموکراسی وحقوق زبانی، و انگیزههای صرف شخصی، صف واحدی را به نفع قدرت حاکم در میان آنان شکل داده است.
در این میان موضوع حقوق اتنیکی در ایران خصوصا مسئله زبان، به صدرلیست مخالفتهای این جمع ناهمگون راه یافته است. آنها علی الاصول با بخش مهمی از اصول "اعلامیه جهانی حقوق زبانی - ژوئن ۱۹۹۶ "* سازمان ملل مخالف بوده، و حتی ابایی ندارند که از هم اکنون آمادگی خود را برای باطل شمردن آن به زور سر نیزه اعلام کنند، و حمایت خود از کشتار انبوه مردمان پیگیر چنین خواستهایی در مناطق اتنیکی را، در فردای آزادی ایران، بدون هیچ ملاحظهای بر زبان آورند.
آموزش به زبان مادری، یکی از اصول بیانیه جقوق زبانی است. اما این حق به گمان آنان در حکم بمبی است که ایران را از بین برده و باعث تجزیه کشور خواهد شد. آنان میگویند، که زبان فارسی عامل اصلی حفظ یکپارچگی وتمامیت سرزمینی ایران در طول تاریخ بوده است. چنین نظری از عهده مقابله با فاکتهای تاریخی مخالف آن در حیات گذشته ایران پیروز بیرون نخواهد آمد. کشور ما در گذشته به جز از طریق حمله خارجی وشکستهای سخت در برابر عثمانیها و رو سها و بخشا انگلیسیها، از طریق دیگری تجزیه نشده است. اتصال مردمان بخشهای مختلف کشور با یکدیگر و با بقیه، نه در گذشته دور و نه در دوره معاصر، در انحصار و یا به دلیل زبان فارسی نبوده است. گرچه زبان فارسی به عنوان یکی از رشتههای این اتصال (و در مواردی انفصال) نقش خود را ایفا کرده و باید همچنان زبان اصلی اتصال و پیوند همگانی ایرانیان باشد. در جهان معاصر، وجود کشورهای چند زبانه یک و اقعیت است. بدون تحمل هزینههای ضرور مالی از صندوق بودجه عمومی، و بدون پذیرش رسمیت تکثر اتنیکی و پاسخ مناسب و مثبت به ملزومات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آن نمیتوان از رفع تبعیضات اتنیکی، حفظ و استحکام و حدت ملی در کشور سخن گفت.
در بریتانیا بخش قابل توجهی از مردم اسکاتلند، علیرغم اینکه زبان انگلیسی تنها زبان موجود در آن منطقه بوده و زبان بومی آن از دست رفته است، از مدتها پیش خواهان جدایی و تشکیل یک کشور مستقل بودهاند، چون اشتراک و وحدت زبانی، کافی برای مقابله با تمایلات جدا خواهانه نبوده است.
اما همچنین، عیارواصالت باور به دموکراسی در نزد افراد و احزاب با رسمیت شناختن حق موجودیت و نیز حق همگی آنها در مراجعه به مردم برای کسب حمایت آنان، سنجیده میشود. عدم پذیرش این حقوق بدیهی از سوی هرکسی، ادعای باور وی به دموکراسی را بی اعتبار میسازد.
با در نظر داشت این معیار میتوان به سراغ مخالفتهایی رفت که درمقابله با"شورای گذار" به راه افتاده است. نگاهی به گفتار آنان، نشان میدهد که این جمع اضداد، موجودیت جریانات سکولار دموکراتی را که مثل آنان نمیاندیشند بر نمیتابند، و حق آنان را در مراجعه به مردم و تلاش برای کسب حمایت مجامع بین المللی را در جهت رهایی کشور از سلطه استبداد دینی، به رسمیت نمیشناسند.
برای حسن ختام، علیرغم وزن پایین زنان در این تشکل، باید از ترکیب شرکت کنندگان و پیام دهندگان مرتبط با اعلان موجودیت" شورای گذار" به نیکی یاد کرد. اگر بخت با "شورای گذار" یار شود، این تشکیلات نوبنیاد، میتواند نقطه آغاز و تجربه نوینی در همکاری و همراهی بخش مهمی از نیروهای دموکرات در خارج از ایران برای تقویت و گسترش جنبشهای درون کشور در مسیر گذر از جمهوری اسلامی باشد.
اصغر جیلو (از میهمانان "شورای گذار")