ممکن است تصور کنید نویسنده انسان بی تربیتی ست که چنین تیتری زده و خواندن نوشته ی او بدآموزی دارد.
اما این مطلب یک مطلب زبان شناسانه و اتیمولوژیک است و اگر شما افکارتان «دِرتی»ست به نویسنده ربطی ندارد.
فرض بگیریم سرکار علیه یا جناب عالی دچار هموروئید شده اید و نزد دکتر می روید. به دکتر کجایتان را نشان می دهید؟ مثلا برای این که بی تربیت نشوید زانوی تان را نشان می دهید؟
می بینید که این افکار تربیتی-بی تربیتی در جایی که کار، اساسی و فوری ست معنی ندارد.
حالا من جای نسبتا خوب و مودبانه ای را مثال زدم. آقایان فکر کنند که فلان شان درد گرفته، باید نزد طبیب که می روند، بگویند آقای دکتر! «قَضیب» ام درد می کند!
دکتر هم نه بر می دارد نه می گذارد می گوید شلوارت را بکش پایین قضیب ات رو ببینم! و بعد بی انصاف قضیب را می گیرد در دست اش انگار دارد از میوه فروشی خیار سوا می کند بلا نسبت.
اما بحث امروز ما، بحث قسمت تحتانی بدن، یا به بیان ادیبانه «ماتحت» و به بیان عامیانه ک.و.ن می باشد.
این واژه در جاهایی ادیبانه به کار می رود و در جاهایی عامیانه. مثلا ما وقتی نوزاد، پی پی می کند، کون او را می شوییم و هیچ هم حرف بی تربیتی ای هم نمی زنیم.
ولی نوبت به ک.و.ن خودمان که می رسد، موضوع بی تربیتی می شود و باید به جای ک.و.ن، ماتحت یا مقعد بگوییم.
البته فرق ک.و.ن و مقعد این است که....
ای بابا! ول اش کن! هر چی بیشتر به اعماق کلمه می رویم، بیشتر در باتلاق کشیده می شویم.
فقط همین را بگویم که ما در دوران خلبانی، آن زمان که خطری «مرقد مطهر حضرت امام خمینی» را تهدید نمی کرد، روی این «مرقد مطهر» پرواز می کردیم، و مسافران وی.آی.پی خود را دو سه دور روی مرقد می چرخاندیم و طواف می دادیم، و آن ها ضمن تماشای مرقد از بالا یک چیزهایی زیر لب می گفتند و فش فش می کردند.
اما خلبان ها وقتی خودشان بین خودشان بودند، از «مرقد مطهر» به عنوان «مقعد مطهر امام خمینی» نام می بردند.
یکی از ترس های من این بود که وقتی دارم با برج صحبت می کنم و موقعیت ام را می گویم، زبان ام بگیرد اشتباهی به جای «مرقد مطهر»، «مقعد مطهر» بگویم مثل همین الان که بعد از نوشتن این مطلب، سه چهار بار این کلمه را چک کردم که جابه جا به کار نبرم.
.....
حالا اصلا چی شد که بحث اتیمولوژیک و ریشه شناسانه ی من به مقعد مطهر امام کشید؟
... آهان! داشتم راجع به فرق ک.و.ن با مقعد می گفتم.
ما در زبان فارسی، مشتقات و ترکیباتی داریم که از انشقاق و شکافته شدن کلمه ی ک.و.ن ساخته شده یا با کلمه ی ک.و.ن کلمه ی مرکبی به وجود آورده است.
یکی از این کلمات «کون سوزی» و «کون سوختن» است که ملاحظه می فرمایید اصلا هم بی ادبانه نیست.
وقتی چیزی بی ادبی بشود یک جورهایی تغییر شکل داده می شود که ادب اش رعایت شود. مثلا ما واژه ی کون را وسط اش نقطه می گذاریم و اینجوری آن را مودبانه می کنیم. مثل کلمه کیروش بیچاره که آن را به کِی روش تبدیل کردیم یا نام زیبای کوستاریکا را تبدیل به کاستاریکا نمودیم.
از بحث اصلی دور نیفتیم.
من خیلی فکر می کردم که این کلمات «کون سوزی» و «کون سوختن» از کجا آمده است و هر چه فکر می کردم به نتیجه ای نمی رسیدم. آخر آدم چرا و چگونه باید کون اش بسوزد که پدران ما چنین کلمه ای را ساخته اند؟
تا این که امروز با دیدن ویدئویی که در زیر می بینید متوجه شدم که اجداد مسلمان ما، برای رفع درد ک.و.ن و درد مقعد، آن جایشان را روی بخاری می گذاشته اند و به این ترتیب دردِ «کان» شان را کم می کرده اند (کان هم ادبی همون ک.و.نِ خودمون می باشد).
باری احتمالا، پیش می آمده که موقعی که اجداد ما کان شان را روی بخاری می گذاشته اند، بخاری یهویی نفتْ تووش زیاد می رفته و بیش از حد داغ می شده و باعث سوختگی کان مبارک شان می شده است. اگر هم بخاری خیلی داغ می شده، ممکن بوده که حرارت، از کان به مقعد بزند و آن جای آدم کاملا مغزپخت و «ول دان» بشود.
این همه از آخوندها بد می گوییم و بهشان انتقاد می کنیم، یک بار هم که یک چیز درست حسابی از آن ها یاد می گیریم باید سپاسگزارشان بشویم. من خیلی از جناب کارشناس مقعد و سایر اعضا و جوارح بدن سیمای جمهوری اسلامی تشکر و قدردانی می نمایم.
عکس خبرساز آیت الله خامنه ای در استادیوم آزادی