در مشایعت از صفت «نیمه دموکراتیک»ی حکومت دینی ایران، قائل به حقیقت امکان مانور برای «آزادی مخالف» شدن از سوی شبه سکولارهایی همچون مسعود بهنود بسان داستان پرتاب سنگ مفت به سوی گنجشک مفت است. فعالیت روزنامه نگاری مسعود بهنود در بی بی سی فارسی، جانبدارانه و در خدمت اصلاح طلبی دینی ست و اصلاح طلبی دینی تأکیدی بر نظام سیاسی دینی و تداوم آن است. ادعای «آزادی مخالف» از سوی وی در خدمت چنین نظامی ست و نه برآمدی از آزادمنشی یک سامانه سیاسی که ضامن «آزادی مخالف» است. اینکه مفاهیم غرب از قبیل آزادی، سکولاریسم، فمنیسم و «آزادی مخالف»، در «نیمه دموکراتیک» خواندن حکومت اسلامی به استهزا کشیده میشوند ناشی از دیرینگی فرهنگ ماست که چون در این زمینهها دستش خالی ست، آنها را به عاریت گرفته و در فرهنگ اسلامی ما از درون و برون اختهشان میکند.
جمهوری اسلامی بخوان حکومت اسلامی برای سفت کردن ستونهای ساختمان حیات خود در سه مورد بنحو عالی عمل کرده و در هر سه مورد، موفق و دستاوردهایش بزرگ و قابل ملاحظهاند. زمینههای این موفقیت همراه بود با ایجاد مراکز جاسوسی و آموزشی/تبلیغی وافر، در پیوند با ربوبیت و تئولوژی اسلامی که صرف هزینههای هنگفت را طلب میکرد. به دلیل و بواسطهء در اختیار داشتن اینهمه امکانات توام پُرقدرت و نافذ بود که توانست قلمرو سیاسی خود را در میان محافل ایرانی تعمیم دهد و حداقل در سه مورد بنفع ادامه حکومتش خوب و موفق عمل کند. این سه عبارتند از:
۱-به موقع پوست خربزه زیر پای گروهای چپ کمونیستی ایرانی که با شکست کمونیست جهانی در جستجوی هویت تازه خویش سرگردان بودند، پهن کرده و آنها را بسوی اصلاح طلبی دینی خود سُر و سوق دهد. و نیز آنها، به میزانی مدهوش و مفتون کبریایی کلیت این نظام جاهل و جابر شوند تا در بیهودگی صبر خویش معطوف به غلبه نیک بر بد در دستگاه این نظام تماماً سیاه، حتا نتوانند خویشتن رو به احتضار خویش را حس کنند.
۲- از طریق کنترل جامعه مدنی، کوشش کردند و میکنند تا برای جلوگیری از روند وقوع انقلاب اجتماعی و سیاسیِ آزادیخواهانه که میتواند پایههای نظام دینی را به لرزه در آورد، حتا به قیمت بدگمانی نسبت به پدیده «انقلاب» اسلامی و بی ثمری آن در نزد محافل ایرانی هم شده، به سیما و محتوای مفهومی انقلاب آسیب رسانند و آن را مترادف با خشونت القا کنند.
تا جائیکه گروهای ایرانی و شبه سکولارهای مستغرق در حیطه اصلاح طلبی دینی و قدرت آخوند شیعی، در وحشت از وقوع انقلابی گویا مهیب و سهمگین برای ایران، به همین نظام دینیِ حی و حاضر تمکین کنند و آن را غنیمت شمرده در بارگاهشان رخصت گیرند. و الحق حکومت اسلامی به رهبری شیخ شیعی با نشان دادن آس اینچنینی و روان کردن کالای بُنجل اصلاح طلبی دینی (تولید شده از کالبد «اسلام رحمانی») در بازار بی رقابت اسلامی، به هدف خود نائل گشتند. و با چنین حقه و ترفند شیعی توانستند مفاهیمی همچون فمنیسم و پساسکولاریسم را در همان کالبد بدمند تا بدینوسیله با کنترل و تسلط بر جامعه مدنی، خیزش و انقلاب اجتماعی و بتبع تکامل اجتماعی درون جامعه را منحرف کرده و مانع وقوع صحیح و طبیعی آنها شوند. اگر تئوری و نظریه علوم اجتماعی در خصوص انقلاب اجتماعی و وقوع آن به مثابه دگرگونی و تحول اجتماعی در جامعه صحیح باشد در اینصورت سامانه سیاسی مناسب با آن، لازم و ضروری خواهد بود. این سامانه سیاسی نوین بدون ظهور انقلاب سیاسی محال است. شورش ۵۷ متکی به ارزشهای عقب مانده جاخشک کرده در درون فرهنگ ما بود. شرکت فعال نمایندگان آن ارزشها مرکب از آخوند شیعی و کمونیستها و جبهه ملیها و ملی مذهبیها در آن شورش شوم، عملاً روند انقلاب اجتماعی و دگرگونی در زمینههای گوناگون جامعه را زمینگیر و متوقف کرد.
۳- سران شیعی حکومت اسلامی برای پیشگیری از واژگون شدن نظام سیاسی دینیشان، با به میدان آوردن اصلاح طلبی دینی و دنبال کردن و جا انداختن انتخاب «بد» در مقابل «بدتر» توانستند حکومت اسلامی را «نیمه دموکراتیک» معرفی کرده و با القاء چنین جعل و جهلی در اذهان برخی خودباخته سیاسی، آنها را جذب و مشغول خود کنند. با همین ترفند بود که نظام توانست محتوای آزادی را از درون تهی کند و هم گرایش قدرتمند احتمالی به سمت سکولاریسم را پنبه. عبارت آزادی یعنی «آزادی مخالف» که هر بقال در بازار حکومت اسلامی آن را بعنوان کالا به معرض نمایش گذاشته نقشه طراحی شده خودِ حکومت بوده تا بدینوسیله بتواند در ژست «نیمه دموکرات» مانور دهد و نیروهای بیشتری را به عنوان سیاهی لشکر سپر بلای خود کند.
و اما در مورد آزادی و آزادی مخالف:
آزادی و آزادی مخالف تنیده است با نوع خاص مناسبات مردمان غرب در حیطه تفکر فلسفی/فرهنگی، که اساسِ فرم زندگی خویش را در تناسب با آن بنا کردهاند. انگیزش حس خویشتن آزاد و اراده پرسیدن در فرد، دو وجه مهم تفکرفلسفی ست. این دو مکمل یکدیگر در زایش تفکر و تفکر سیاسیاند. «آزادی مخالف» در چنین نظام تفکر فلسفی/فرهنگی، و سیاسیِ مناسب با آن معنا و مأمن داشته و ضمانت اجرایی پیدا میکند. تلاش حیله گرانهء حکومت اسلامی در جا انداختن «آزادی مخالف» از قِبل نظام دینی، شگرد ماهرانه بود در «نیمه دموکراتیک» جلوه دادن حکومت خود در میان افکار عمومی درون و برون مرز. روان کردن اصلاح طلبی دینی در صحنه سیاسی ایران و حضور فعال آنها در قالب آزادی احزاب (احزاب اسلامی طرفدار نظام)، هم فاکت عملی بود در راستای «نیمه دموکراتیک» معرفی کردن حکومت و بتبع «آزادی مخالف» که عکس العمل و دستاوردی مثبت برای تثبیت و ماندگاری حکومت اسلامی داشت. اما اجتماع ایرانی و جامعه مدنی و نیز شبه سکولارها هنوز که هنوز است قادر نیستند تا این حیله گری حکومتی را دریابند. حتا با وجودی که محمد رضا خاتمی برادر رهبر اصلاح طلبان دینی صراحتاً بیان کرد که ما سوپاپ اطمینان نظام هستیم (که منظور از ما، همه حزبهای خودساخته حکومت اسلامی بوده)، اما دریغ از نطفه بستن یک پرسش در ذهن شبه سکولارها مبنی بر اینکه، درکدام مرام و مسلک آمده که آزادی آن دسته از احزاب که به سوپاپ اطمینان نظام دینی بودن خود معترفاند و در حفظ آن نظام دینی مساعی و اهتمام میورزند معنایش «آزادی مخالف» است؟ نه اینکه چنین پرسشی برایشان مطرح نشده برعکس این حیله گری و شگرد حکومتی را به حساب «نیمه دموکراتیک» بودن حکومت گذاشتند. آزادی را نظام سیاسی مبتنی بر آزادی تضمین میکند نه یک حکومت دینی که اصالتش نقض آزادیست. کدام آزادی فردی و فردیت نظام سیاسی ما را میسازد تا آزادی مخالف در آن تضمین شده باشد؟ در جمهوری اسلامی حتا آزادی دینی پیروان ادیان دیگر ساقط شده است چه رسد به آزادی فرد یا آزادی مخالف. «آزادی مخالف» در نظام دینی ایران همان آزاد گذاشتن و میدان دادن گزمگان «امر بمعروف و نهی از منکر» و اصلاح طلبان دینی ست که هر دو معتقد به تداوم نظام اسلامیاند. وقتی دم از «نیمه دموکراتیک» بودن این نظام زده میشود میفهمید معنایش چیست؟ یعنی نیمی دیگر از این نظام غیر دموکراتیک است. بعبارت دیگر ماهیت نظام را بر دو پایه نامتجانس استوار میکنید در حالیکه دو ماهیت متفاوت از یک ذات، ناممکن است. هیچ ذاتی دو ماهیتی نیست بنابراین ذات حکومت اسلامی با وجود همه جناحهای درونیاش یکی ست و آن ذات دینی/ اسلامی و هیچ جناحی خواهان تهی کردن چنین ذاتی نیست.
مضحک است آنگاه که بنام سکولاریسم به مدت بیست سال در معرکه گیری حکومت در ایجاد اصلاح طلبی دینی که هدف اصلی آن کور کردن چشمه سکولاریسم و آزادی بوده، مأوا گزینیم و بر چنین ضدیتی با سکولاریسم و آزادی چشمانمان را ببندیم و همزمان، با تأسی و تقلید از نقشه حکومتی در القاء «آزادی مخالف»، خود را در این معرکه گیری ضد آزادی آگاه و ناآگاه سهیم سازیم! حکومت دینی و اصلاح طلبی دینی هر دو در یگانگی ذات دینیشان منشأ ضدیت با آزادی و آزادی سکولارها در ایران هستند.
نیکروز اعظمی