کسی که مانع سخنرانی سروش شد امروز شخصیت محوری اصلاحات شده؟
کرباسچی: اولین و بزرگترین مشکل اصلاحات، مشکل هویتی است. این مساله ریشه در امروز و دیروز ندارد؛ اصلاحات از اولین روز نتوانست یا نخواست تعریفی کامل از خود ارایه کند.
رویداد۲۴ - غلامحسین کرباسچی دبیر کل حزب کارگزاران در مصاحبهای به بازتعریف گفتمان اصلاحات پرداخته است. آنچه در ادامه میخوانید خلاصهای از این گفتگو است:
*در روزهای گذشته بارها مطرح شده که اصلاحات و اطلاحطلبی نیازمند بازخوانی گفتمانی است. آیا این بازخوانی با توجه به نزدیک شدن به انتخابات اسفند ماه برای جریانهای سیاسی ازجمله اصلاحطلبان ضروری است؟
اولین و بزرگترین مشکل اصلاحات، مشکل هویتی است. این مساله ریشه در امروز و دیروز ندارد؛ اصلاحات از اولین روز نتوانست یا نخواست تعریفی کامل از خود ارایه کند؛ به این معنی که بیان کامل و جامعی از اهداف خود و اینکه میخواهد چه کارهایی را انجام دهد. برای مثال در دوره دولت مهندس موسوی، شعار اصلی جناح چپ عدالتخواهی و حمایت از محرومان بود و اعلام میکرد که طرفدار اقتصاد دولتی است و در عرصه سیاسی بیشتر به انزوا تمایل داشت. اما امروز پس از گذشت حدود ۲ دهه از آن روزها بسیاری از مسائل سیاسی و اقتصادی تغییر کرده است. امروز کسانی که در عمق استراتژیک جناح مقابل جبهه اصلاحات قرار دارند، شعار عدالتخواهی سر میدهند. اصلاحطلبان و در کل جناح چپ با آنکه دو دهه قبل، حرف از اقتصاد دولتی میزدند، امروز به اقتصاد آزاد تمایل دارند و طرفدار واگذاری امور اقتصادی به بخش خصوصی هستند؛ در مقابل کسانی به شدت طرفدار اقتصاد دولتی شدهاند که در جناح مقابل اصلاحات قرار دارند و روزی رهبران عملی اقتصاد بازار به معنی سنتی آن بودهاند.
*ظاهرا شما از اساس موافق بازخوانی گفتمانی اصلاحات نیستید بلکه به نظر میرسد، خواهان تدوین مانیفست اصلاحات هستید.
بله! به هر حال، بازخوانی زمانی مطرح میشود که ابتدا متن و سندی پیش روی خود دارید و در شرایط جدید در پی بازخوانی آن هستید و به مفاد آن مواردی را اضافه یا کم میکنید؛ من به عنوان کسی که از روزهای ابتدایی در جریان شکلگیری جناح موسوم به اصلاحات حضور داشتم شخصا چنین سند و متنی را ندیدهام. به نظر میرسد که اصلاحات و اصلاحطلبان در این ۲ دهه خود را تعریف نکردهاند. برای مثال در حوزه سیاست خارجی، افرادی که امروز خود را به عنوان چهرههای اصلاحطلب معرفی میکنند خودشان روزی از مخالفان جدی ارتباطات نرمال بینالمللی بودهاند. در اشغال سفارت امریکا کوشیدهاند، گروگانگیری کردهاند و مسبب به وجود آمدن مسائلی بودند که طی سالها سیاست خارجی کشور با آن دست به گریبان بوده است. اما مهم این است که امروز عموم آن دیدگاهها تغییر کرده است؛ کسانی امروز توصیه میکنند «باید در عراق بروند و سفارت امریکا را بگیرند» که در جناح مقابل جریان چپ و اصلاحات تعریف میشوند و در مقابل اصلاحطلبان معتقدند باید روابط سیاست خارجی نرمال باشد و از گفتوگوی تمدنها صحبت میکنند.
*بر فرض که تعریف دقیقی از جریان اصلاحات نیست؛ ضمن اینکه شخصیتهای متفاوتی با گرایشهای فکری و عملی متفاوت در این جریان حضور دارند. به نظر شما آیا با تعریف گفتمان میتوان این تنوع و تکثر را کنار هم جمع کرد؟
بله، حتما این مساله، مساله مهم اصلاحات است. برای مثال آقای عارف که روزی در مقام ریاست دانشگاه تهران مانع سخنرانی آقای عبدالکریم سروش شد یا آقای سیدجواد طباطبایی را از معاونت پژوهشی برداشت یا روزی دیگر برخوردهایی با انجمن اسلامی داشته چطور امروز به شخصیت محوری اصلاحات تبدیل شده و از او برای هر منصب و مقامی صحبت میشود. امروز از خود آقای عارف بپرسید، تعریف شما از اصلاحات چیست؟ بپرسید آیا حرفهای آقای آرمین یا آقای تاجزاده را قبول دارید؟ به این معنا، چون ما تعریفی نداریم، هر کسی روزی وارد این گود میشود و به محض اینکه میبیند، حنای اصلاحات رنگی ندارد به سراغ اردوگاه مقابل میروند. خیلی از نیروهای سیاسی هم احساس میشود دنبال منافع شخصی خود هستند، حال آنکه شهروندان به خاطر همین عملکردها و رویکردها به افراد و جناحهای سیاسی رأی میدهند نه بهخاطر ایدئولوژیهای ادعایی. اگر عملکرد خوبی نداشته باشیم، شهروندان به ما رأی نمیدهند و به سمت جبهه مقابل تمایل پیدا میکنند؛ بنابراین وقتی «اصلاحات» اینچنین فاقد تعریف مشخص است به شرایطی میرسیم که در یک حوزه انتخاباتی از فردی که اصلا تمایل و صبغه اصلاحطلبی ندارد، حمایت صورت میگیرد. وقتی که جبهه اصلاحات تعریف شاخصی نداشته باشد هر که در یک موقعیت مناسبی عضو جبهه اصلاحات میشود و در موقعیت نامناسب از این جبهه جدا میشود. این نکتهای کلیدی است بالاخره شهروندان هم بابت رای خود از ما مطالبهگری میکنند.
*شما به عنوان دبیرکل یکی از احزاب اصلاحطلب با انتقادهایی که به آن مطرح میکنید و دیگران مطرح میکنند، سهم حزب خودتان را در این به تعبیری «بلاتکلیفی گفتمانی» چقدر میبینید؟
حزب کارگزاران هم مثل بقیه تشکلهای اصلاحطلبان است. وقتی جناحهای سیاسی میبینند که اپوزیسیونی مقابل نظام قرار دارد که صد درصد با اهداف جریانهای سیاسی داخلی زاویه دارد و میخواهد نه ما و نه اصل نظام نباشد دیگر درگیری سیاسی و جناحی اولویت ندارد. جناح اصلاحطلب و جریان مقابل اختلافاتی با هم دارند، اما این تفاوت با تفاوتی که با جریان برانداز دارد، قابل مقایسه نیست؛ بالاخره اصولگرایان میخواهند قدرت را در دست خود بگیرند، ما هم میخواهیم قدرت را تحت کنترل خود داشته باشیم، اما در دفاع از اصل نظام با یکدیگر تعارضی نداریم.