ایران وایر - استان وایر- فعالان مدنی در ایران امروز ۲۹مهرماه ۱۳۹۸ از درگذشت «نيما» فرزند «بهنام ابراهیم زاده» فعال کارگری خبر دادند. منابع آگاه به ایران وایرمیگویند: «با تائید حکم تازه پنج سال زندان جدید برای بهنام و ناامیدی پزشکان از روند درمان نیمای ۲۰ ساله، سرانجام بهنام تصمیم به خروج از کشور گرفت و دو ماه قبل از ایران رفت تا بلکه بتواند مقدمات درمان فرزندش در بیمارستانی خارج از ایران را پیگیری کند.»
به گفته این منبع مطلع:« نیما دو هفته قبل یکبار تا مرز مرگ رفت اما با تلاش پزشکان مجددا احیا شد. پس از احیا او در کما بود و دو روز قبل پزشکان گفته بودند که متاسفانه او زنده نخواهد ماند.»
بهنام ابراهیم زاده ۴ مرداد سال جاری درباره روند درمان فرزندش به ایران وایر گفته بود: «مراحل درمان خوب پیش رفته است ولی باید ماهها منتظر بود. نیما ۴۰ روز در بیمارستان میماند، بعد از آن ترخیص میشود. شش هفت ماهی را باید در خانه و در شرایط ایزوله باشد؛ به این معنا که در خانه و اتاق خودش بماند. نباید کسی وارد خانه ما بشود. رفت و آمد نیما کاملا باید کنترل شده باشد و نباید از آن اتاق بیرون بیاید مگر برای ضرورتی مثل استفاده از سرویس بهداشتی. پزشکانش گفتهاند به واسطه حساس بودن روند درمان، نیما بعد از این که مرخص بشود، در ایزوله، ممنوعالملاقات میشود. به خانه که بیاید، مراقبتهای خیلی خاصی در مورد او انجام میشود که هزینه سرسامآوری هم دارد.»
مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
بهنام در تشریح وضعیت بحرانی پسرش به ایران وایر گفته بود: «شرایط پسرم خیلی بحرانی است. من باید این هفت ماه و حتی بعد از آن را هم در کنارش باشم. طبق گفته پزشکان، هرگونه استرس، تشویش یا نگرانی، باعث تشدید بیماری نیما و بازگشت دوبارهاش میشود. چنان که قبلا هم شد. سال ۱۳۹۶، بعد از دستگیری من که به واسطه حضورم در تجمع مقابل زندان رجایی شهر و مراسم سالگرد درگذشت "احمد شاملو" انجام شد، بیماری پسرم متاسفانه شدت یافت. این دفعات متعدد بازداشت و تهدیدهایی که بهصورت مداوم میشوم، مرا نگران حال نیما کرده است.»
نیما ابراهیم زاده سرانجام پس از سالها جدال با سرطانی که از نوجوانی به آن دچار شده بود روز جاری در بیمارستان شریعتی تهران درگذشت. او که در ایام زندان هفت ساله پدرش نتوانسته بود بطور مرتب درمان خود را ادامه دهد، پنجم مهرماه ۱۳۹۸ در حساب کاربری توئیتر خود نوشته بود: «من از زندگی چیز زیادی نمیخواستم. در واقع من سالها بود به این نتیجه رسیده بودم که اگر از زندگی چیز زیادی بخواهم زندگی هم از من چیزهایی خواهد خواست که خیلی خوب میدانستم نمیتوانم از عهدهشان بربیایم. با زندگیام رفتار مسالمت آمیزی داشتم، به او فشار نمی آوردم.»
آیا و اگرهای ربودن زم، یک عملیات ساده و ابتدایی