Monday, Oct 21, 2019

صفحه نخست » زیرپیراهن "اطاعت از خامنه ای" مهدی ترابی، بازیکن پرسپولیس جنجالی شد

pers_102119.jpgرادیو فردا - در آغاز هفته هفتم لیگ برتر فوتبال ایران، پرسپولیس روز یکشنبه ۲۸ مهرماه در ورزشگاه خالی از تماشاگر آزادی با نتیجه دو بر یک مقابل پیکان به برتری رسید.

در این بازی که به حکم کمیته انضباطی بدون حضور تماشاگران برگزار شد، مهدی ترابی و احمد نوراللهی برای پرسپولیس گل زدند. تک گل پیکان را هم سعید واسعی به ثمر رساند.

عبدی بازیکن پرسپولیس پس از تکل خشن روی پای فراز امامعلی با دریافت کارت قرمز در دقیقه ۸۳ اخراج شد. اما خبرسازترین اتفاق بازی، شادی پس از گل مهدی ترابی بود.

👈مطالب بیشتر در سایت رادیو فردا

او که شش گل برای تیم ملی به ثمر رسانده در نوزدهمین دقیقه پس از دریافت پاس زیبای علیپور، تیمش را پیش انداخت.

سپس پیراهنش را بالا زد و زیر پیراهن سفید با این نوشته به دو زبان فارسی و انگلیسی نمایان شد: تنها راه نجات کشور = اطلاعت از رهبری.

ترابی در پایان بازی به خبرنگاران گفت من آدم سیاسی نیستم و خوشحالی بعد از گلم «یک کار دلی» بود.

او که ۳۰ بازی ملی انجام داده، تاکید کرد به عنوان یک آدم ورزشی متوجه شدم «تنها راه نجات کشور اطاعت از رهبری است. برای همین خواستم این موضوع را به مسئولین گوشزد کنم».

این ماجرا بازتاب چشمگیری نزد هواداران فوتبال داشت. عده‌ای پرشمار، حرکت ترابی را با استوری‌ها و واکنش‌های وریا غفوری به وقایع اجتماعی مقایسه کردند.

111.jpg

22222.jpg

قلب آدم‌ها روی زیرپیراهنی آن‌ها نشسته است

پدرام قائمی - شهروندخبرنگار

ایران وایر - پیش‌ترها می‌گفتند که قلب آدم‌ها، زیر زبان آن‌هاست. حالا اما انگار تمثیل‌های قدیمی هم دیگر پوسیده باشند؛ ازاین‌پس قلب آدم‌ها، نبشته شده بر زیرپیراهنی تن آن‌ها.

ماجرا از یک پاس در عمق شروع شد. یکی وسط محوطه جریمه سر توپ زد، بعد چرخید و به عرض پاس داد. دیگری به توپ رسید و با بغل‌ پایش توپ را وارد دروازه کرد. تماشاگران نعره می‌زدند، اما او پیراهنش را پیش چشم دوربین‌ها بالا زد. نوشته بود: «تنها راه نجات کشور، اطاعت از رهبری»

بیایید بگذریم از رابطه‌ای که ممکن است بین یک حرکت ترکیبی از عمق خط دفاع تا باز کردن بازی در عرض و بعد اصل فالگیری در قلب خط دفاعی، با یک پیام سیاسی وجود داشته باشد.

«جیانی اینفانتینو» رییس فدراسیون جهانی فوتبال چندی قبل از پیوند نامبارک سیاست و ورزش در جامعه فوتبال جهانی گلایه کرد. او خاطره‌ای نقل کرد از پیشینه‌ای که در یوفا داشت: «وقتی من در یوفا مشغول کار بودم، یعنی سال ۲۰۰۹ تصمیم گرفتیم که رویه‌ای سه مرحله‌ای را طی کنیم. بعد از چند سال به این نتیجه رسیدیم که آیین‌نامه‌های انضباطی را هم در قبال نژادپرستی یا دخالت سیاست سخت‌تر کنیم؛ اما در آن مقطع تصور نمی‌کردیم پس از مدت کوتاهی دوباره مجبور شویم به فکر چگونگی مبارزه با مشکل و فاجعه‌ای باشیم که روزبه‌روز در حال افزایش است.»

اجازه بدهید به مصادیق اجتماعی یک داستان نگاه کنیم. به روایت‌هایی که نقل می‌کند صدسال پیش‌تر از این روزها، وقتی در آلمان مردی از چراغ‌قرمز راهنمایی و رانندگی عبور می‌کرد، پلیس او را می‌گرفت، از خودروی پیاده می‌کرد، پاهایش را می‌بست و همان وسط خیابان، میان انظاری که حیرت‌زده نگاهشان می‌کردند، بر کف پایش تازیانه می‌زد. می‌گفتند این تمرینی است برای رسیدن به نظم اجتماعی.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

اروپای مدرن، از چنین توحشی عبور کرد تا شمایل دموکراسی بگیرد.

سال ۱۹۳۶ میلادی، «آدولف هیتلر» برای رونمایی از قدرت سرزمینش که زیر سایه حزب نازی قرار داشت، میزبان المپیک شد. خودش شخصا مدال قهرمان‌ها را به گردن آن‌ها می‌انداخت؛ اما وقتی «جس اوونز» دونده سیاه‌پوست آمریکایی اولین نفر از خط پایان عبور کرد، رهبر نازی‌ها حتی از جایش پایین نیامد. نشست و گفت: «یکی به آن حیوان مدالش را بدهد که برود.»

آن‌طرف هم «بنیتو موسولینی» رهبر هم‌پیمان آدولف هیتلر در ایتالیا، ژنرال «واکار» رهبر حزب فاشیست‌های این کشور را به ریاست فدراسیون فوتبال ایتالیا رسانده بود. موسیلینی شخصا به تمرینات تیم ملی ایتالیا سر می‌زد و حتی گفته بود: «شما برای روح پاک من مبارزه می‌کنید.»

چنین تصوری که یکی هست آن بالاتر که روحی پاک، عزمی جزم، دلی آرام، قلبی مطمئن و ضمیری امیدوار دارد، مخصوص این جغرافیای خاص خاورمیانه نیست. در آلمان، پس از آن‌که آخرین گلوله‌ها شلیک و آخرین سربازها به زمین افتادند، «زپ هربرگر» سرمربی تیم ملی آلمان برای دو دهه بازیکنانش را با چنین کلمات و جملاتی تهییج می‌کرد: «امروز که شما تا دقایقی دیگر وارد زمین می‌شوید، جوانان ما که در خاک مجارستان در خاک خفته‌اند بیدار می‌شوند. بار دیگر اسلحه در دست می‌گیرند. شما به دروازه حمله می‌کنید، آن‌ها باز برای شما می‌جنگند. شما دروازه را فتح می‌کنید، آن‌ها باز سرزمین‌ها را فتح می‌‌کنند. شما می‌برید، آن‌ها می‌کشند. شما برای پیراهنتان می‌میرید و آن‌ها این بار برای شما می‌میرند.»

زپ هربرگر، با همین جملات، با همین ادبیات مهوعش دوباره هشت سال پس از جنگ جهانی دوم به قهرمانی جهان رساند. کسی امروز نمی‌گوید بازیکنان تیم ملی آلمان چگونه پیش از بازی آماده می‌شدند که آن‌چنان دیوانه‌وار در زمین می‌جنگیدند.

می‌دانید ژنرال «فرانسیسکو فرانکو» رییس‌جمهور و رهبر اسپانیا، پیش از بازی ال‌کلاسیکو (رئال مادرید و بارسلونا) بازیکنان تیم بارسا را تهدید می‌کرد که در صورت پیروزی، خودشان و خانواده‌هایشان را به رگبار می‌بندد؟

به این‌سوی آب‌ها که بیاییم، در همین نزدیکی‌های خودمان «صدام حسین» مجنون فوتبال بود. فوتبال برایش تعریفی داشت هم‌ ارزش با «حزب بعث».

جنگ ایران و عراق که تمام شد، کنفدراسیون فوتبال آسیا پا پیش گذاشت تا تیم‌های ملی ایران و عراق به نشانه صلح باهم دیدار کنند‌؛ نامش «بازی صلح و دوستی» بود. صدام پیش از بازی به بازیکنانش می‌گوید که در صورت شکست خوردن، خانواده آن‌ها را تک‌به‌تک به آتش خواهد کشید.

سال ۱۹۹۹ «عمو بابا» یا همان «امانوئل بابا داوود» برای «سامی الجابر» و «علی دایی» نقل می‌کند که «عدی صدام حسین»، پسر صدام و رییس کمیته المپیک عراق، بازیکنان تیم ملی کشورش را پس از شکست مقابل ایران سر حد مرگ شکنجه می‌کند. برای همین بازیکنانش که گل می‌زدند، سوی تمثال صدام حسین می‌دویدند و به صورتش بوسه می‌زدند؛ سندرم استکهلم.

در ایران پیش از انقلاب هم نه مشاهدات که روایت‌ها کم نبود. مردی که سال‌ها با نام مستعار «افراسیاب سمنگان» در رسانه‌های ورزشی و غیرورزشی ایران نوشت، نقل می‌کند که ساواک بعد از دو روز شکنجه «پرویز قلیچ‌خانی» او را مقابل دوربین می‌نشاند تا اعتراف کند. قلیچ‌خانی ستاره بی‌بدیل تاریخ فوتبال ایران بوده و هست و خواهد ماند. مردی که قربانی دو رژیم در ایران شد. هم پادشاهی و هم جمهوری اسلامی.

پرویز قلیچ‌خانی، گرایش‌هایی مارکسیستی داشت و به سمت فداییان خلق رفت. او را دی‌ سال ۱۳۵۰ در لواسان دستگیر کردند. بردند، زدند، شکنجه کردند، مقابل دوربینی نشاندند که پشتش آن همسرش در گرو بازجو بود. گفته بودند یا بگو، یا ما در عمل به تو و همسرت می‌فهمانیم. گفته بود، ضجه زده بود، رفته بود. هنوز که هنوز است هم می‌رود.

سال‌هاست که فوتبال، برای سیاسیون عشق نیست، دغدغه نیست، هیجان نیست. نگاه کنید در تمام این سال‌ها، کدام بازی به ورزشگاه آمده‌اند؟ سید «محمد خاتمی» را محمد دادکان رییس وقت فدراسیون فوتبال با التماس برای روز صعود ایران به جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان به آزادی کشید؛ آن‌هم اگر در آستانه انتخابات نبود نمی‌آمد. «حسن روحانی» هرگز برای هیچ رویدادی چنین زحمتی را تقبل نمی‌کند. بالاتر از آن آیت‌الله «علی خامنه‌ای» هم.

از رهبر جمهوری اسلامی یک جمله، کلید باورهای سیاسیون در قبال فوتبالی است که زیر پیراهنش شعار اطاعت از او فریاد می‌شود: «من از شما جوانان متشکرم که ما و نظام جمهوری اسلامی را در دنیا مفتخر کردید.» این جمله‌ای بود از او پس از صعود ایران به جام جهانی روسیه؛ با کلیدواژه‌های «ما» و «جمهوری اسلامی» و در فقری کامل از واژه «ایران».

۹۰۰ کیلومتر دورتر از او، آیت‌الله «احمد علم‌الهدی» گفته بود: «توفیق حضور در جام جهانی یک افتخار برای اسلام و یک افتخار برای نظام است نه هیچ‌کس دیگری.»

این سیاست است، این فهم سیاست است از فوتبالی که تیمش یک هفته تمرین می‌کند که با پاس در عمق، یک سر توپ در محوطه هجده‌قدم، پاس در عرض و فریب برای ایجاد فضای خالی و بعد یک بغل‌پا به گل می‌رسد. بگویید آن‌ جمله زیر پیراهن چه ربطی به فوتبال داشت؟



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy