امین مجیری (دکترا و فوق دکترا مهندسی محیط زیست و عضو هیات علمی دانشگاه هیروشیما ژاپن)
ویژه خبرنامه گویا
در روزهای اخیر بحث انتقال آب دریای مازندران به سمنان به یکی از بحث های داغ محیط زیستی ایران بدل شده است. بخش زیادی از جامعه مدنی و دوستداران محیط زیست به آن واکنش منفی نشان داده اما مدیران دولتی بر انجام آن اصرار دارند. جالب آن که عیسی کلانتری که باید به علت مسئولیت حقوقی خود به عنوان معاون محیط زیست کشور در صف اول مخالفان این طرح قرار می گرفت بی سر و صدا اقدام به تایید آن نمود. گویا مافیای آب در ایران در همه دولت ها چه به اصطلاح اصلاح طلب؛ چه به اصطلاح اصولگرا و چه به اصطلاح میانه رو دارای دست بالا هستند!
مافیای آب در ایران از اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه هفتاد بعد از اتمام جنگ ایران و عراق و در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی شروع به کار نمود. هدف اولیه آن ها ساخت بعضی از سدهای خاکی کوچک برای مصارف کشاورزی بود اما به مرور دامنه فعالیت خود را گسترش داد چون پی به سودآوری پروژه هایی از این دست برده و مانند هر گروه مافیایی دیگر حاضر به رها کردن پول های بادآورده این گونه طرح های آبی نبوده و نیست. فعالیت های ادامه دار این مافیا سبب تخریب جبران ناپذیر زیست بوم بخش های وسیعی از ایران شده و با این روند باید شاهد مهاجرت حداقل ۳۰ میلیونی مردم از مناطق مرکزی و شرقی ایران در آینده نه چندان دور باشیم.
بعضی از فاجعه های انکار ناپذیر محیط زیستی که در نتیجه فعالیت مافیای آب ایجاد شده را در زیر به صورت مختصر و به زبان کاملا ساده و عامیانه بیان می کنیم و سپس به ۲ مشکل اصلی که در نتیجه انتقال آب دریای مازندران ایجاد خواهد شد می پردازیم.
فاجعه ای به نام کارون درحال مرگ و سد گتوند:
انتقال آب کارون و سدسازی های پایان ناپذیر بر روی آن سبب کاهش چشمگیر آب ورودی کارون گردید که خود باعث خشک شدن تالاب های کوچک و بزرگ منطقه گردید که می توان به فاجعه محیط زیستی خشک شدن هورالعظیم اشاره کرد که خود به یکی از کانون های اصلی ریزگردهای استان خوزستان و مناطق مجاور بدل گردیده است که سالانه باعث مراجعه ده ها شهروند به بیمارستان ها در ارتباط با مشکلات ریوی و تنفسی می شود. هزینه های درمانی شهروندان؛ تخریب زیست بوم منطقه؛ تخریب کشاورزی و... تنها چند نمونه از هزینه هایی است که ایران عزیزمان برای پر کرد جیب مافیای آب می پردازد.
برای اشاره به نمونه ای دیگر از جنایت مافیای آب در خوزستان کافی است که اشاره ای گذرا به سد گتوند داشته باشیم. مراحل ساخت این سد در سال ۱۳۷۶ در فاصله حدود ۱۰ کیلومتری شمال شرقی شهر گتوند در استان خوزستان کلنگ خورد. این سد امروز باعث افزایش ۲۵ تا ۳۰ درصدی شوری آب کارون شده و فلات خوزستان که روزی از جمله حاصلخیزترین و پرآب ترین مناطق ایران بود را رفته رفته به شوره زاری تبدیل می کند که حتی جایی برای سکونت هم نخواهد بود. در آن سال با ساده ترین؛ ابتدایی ترین و کم هزینه ترین مطالعه زمین شناسی و خاکشناسی (حفر چند پروفایل با استفاده از لودر که فقط هزینه چند صد هزار تومانی داشت) می توانستند با چشم، سازند نمکی را ملاحظه کرده و از ساخت این سد که قطعا خیانت آشکار به ایران و مردمان ایران بود پرهیز کنند. اما وسوسه پروژه ای به ارزش حداقل ۴ هزار میلیارد۱ را نمی شد نادیده گرفت و به راحتی از آن چشم پوشید و مافیای آب نیاز به ادامه آن داشت!
فاجعه ای به نام زاینده رود در حال مرگ و تالاب گاوخونی:
بحث انتقال آب زنده رود به مناطق مرکزی ایران یعنی استان های کرمان و یزد در اواخر دوران هاشمی رفسنجانی بدون مطالعه میدانی و مهندسی کلید خورد و در دوران خاتمی به اوج خود رسید و در دوران محمود احمدی نژاد ادامه پیدا کرد. این طرح باعث خشک شدن رودخانه زاینده رود در اصفهان گردید و نه تنها لطمه جبران ناپذیردیگری به صنعت گردشگری این استان زد بلکه باعث نابودی کشاورزی این استان نیزشد که هر ساله شاهد تجمعات اعتراضی کشاورزان این منطقه هستیم. ضمن آن که با خشک شدن تالاب گاوخونی؛ زیست بوم آن نابود گردیده و به یکی از کانون های اصلی ریزگرد در مرکز ایران بدل شده است.
فاجعه ای با نام دریاچه ارومیه:
یکی از دلایل اصلی خشک شدن و کاهش سطح آب دریاچه ارومیه ساخت چندین سد در مسیر رودخانه های مهم (زرینه رود؛ تلخه رود: سیمینه رود و ...) که در حوضه این دریاچه قرار داشتند بود. اما از دیگر دلایل اصلی آن می توان به ساخت پل میان گذار بر روی دریاچه اشاره کرد. برای ساخت این پل بخش عمیق دریاچه خاک ریزی شد که در نهایت این پل باعث عدم گردش صحیح آب شد و میزان تبخیر و غلظت شوری دریاچه را افزایش داد. مافیای آب با انجام این پروژه ها در حوضه دریاچه ارومیه خطر بالقوه بزرگی را متوجه ادامه حیات استان های آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی نمودند!
از این دست فاجعه های خودساخته محیط زیستی ریز و درشت فراوان می توان نام برد و در مورد علل آن ها بحث کرد که در حوصله و مجال خوانندگان این مقاله کوتاه نیست. حال به صورت مختصر می پردازیم به چند مورد از تبعات احتمالی انتقال آب دریای مازندران.
۱. افزایش شوری آب خزر:
در حال حاضر سطح آب خزر به علت فعالیت های استخراج نفت در منطقه و همچنین بهره برداری بیرویه از رودخانه های اصلی حوزه دریاچه خزر مانند سفید رود و رودخانه ولگا؛ با کاهش شدید رو به رو است. ضمن اینکه میزان شوری دریاچه مازندران هم رو به افزایش است که انتقال آب آن باعث کاهش بیشتر سطح فعلی آب و افزایش بیشتر شوری آن می گردد و این امر در طولانی مدت می تواند منجر به فاجعه ای عظیم برای استان های همجوار شود.
۲. میزان نمک باقی مانده از شیرین سازی آب:
آب خزر شور است و برای استفاده از آن نیاز به تاسیسات شیرین سازی آب وجود دارد اما در مورد سرانجام نمک های باقی مانده از پروسه شیرین سازی آب و نیز فلزات سنگین و آلاینده های آلی احتمالی موجود در آن، هیچ پیش بینی مشخصی انجام نگرفته است. بدیهی است که پیکر نیمه جان محیط زیست ایران می بایست بی چون و چرا آماده دریافت ضربات مهلک دیگری از جانب مافیای آب در ایران باشد و کماکان مردم این سرزمین باید نظاره گر بلایای محیط زیستی و عوارض سوء مدیریت مسولان خود باشند.
امید است حساسیت دوستداران محیط زیست و پیگیری جامعه مدنی ایران باعث عقب نشینی مافیای آب در اجرای کورکورانه پروژه هایی از این دست گردد.
ا.م
دکترا و فوق دکترا مهندسی محیط زیست
منابع:
۱ ایران کارگر؛ ۲۰ اسفند ۱۳۹۶. بخش اخبار اجتماعی