Sunday, Nov 10, 2019

صفحه نخست » از مدرسه فرهنگ تا مدرسه کپری؛ در جستجوی عدالت انقلاب اسلامی، بهزاد پورصالح

article8.jpgبهزاد پورصالح - بی بی سی

چند هفته‌ای است که موضوع آموزش و مدارس ایران بار دیگر مورد توجه زیادی قرار گرفته است اما این‌بار از زوایایی متفاوت. زوایایی که نشان‌دهنده مشکلات ساختاری نظام آموزشی کشور و نگاه‌های متناقض و متفاوت به آن است. بهزاد پورصالح، روزنامه نگار در یادداشتی برای صفحه ناظران به کمبودها و تفاوت های سیستم آموزشی ایران پرداخته است.

ماجرا از گفته‌های طیبه ماهروزاده، همسر غلامعلی حدادعادل درباره پایه‌گذاری مدرسه فرهنگ شروع شد و بعد با انتشار خبر تغییرات گسترده در کتاب‌های درسی و حذف نام و اثر نویسندگان بزرگ ایران از کتاب ادبیات فارسی، تنبیه بدنی دانش‌آموزان به رغم منع قانونی، گسترش آمار خودکشی در بین دانش‌آموزان و در نهایت واژگونی سرویس رفت و آمد وانتی در سیستان و بلوچستان ادامه پیدا کرد.

ماهروزداده گفته بود به دلیل اینکه مدرسه مناسبی برای تحصیل فرزندش در رشته علوم انسانی وجود نداشت مجبور شده‌اند مدرسه غیرانتفاعی فرهنگ را تاسیس کنند. او کمی بعد گفته‌های خود را تغییر داد و گفت که تاسیس مدرسه فرهنگ پس از فارغ‌التحصیلی فرزندشان انجام شده است.

با این‌حال گفته‌های ماهروزاده از آنجا اهمیت داشت که او و همسرش دهه‌های متوالی است که از مسئولان بلندپایه و از شکل‌دهندگان رویه‌های آموزشی در ایران‌اند. ماهروزاده سال ها است در سمت‌هایی مانند مشاور وزیر علوم، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو هیات امنای سازمان انجمن اولیاء و مربیان مسئولیت داشته است.

همسر او غلامعلی حدادعادل هم به گفته خودش در تدوین بیش از ۳۰ عنوان درسی در مدرسه‌ها مشارکت داشته است. او هم در سال‌های متوالی در سمت‌های آموزشی مختلفی مانند معاون وزیر آموزش و پرورش، مشاور رهبر جمهوری اسلامی، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، رئیس شورای تحول و ارتقای علوم انسانی و عضو شورای عالی آموزش و پرورش مشغول به کار بوده است.

صحبت‌های ماهروزاده با واکنش‌های بسیاری مواجه شد. بسیاری این صحبت‌ها را نشان‌دهنده شکست سیستم آموزشی کشور قلمداد کردند. جایی که تدوین‌کنندگان و مسئولان بلندپایه آموزشی آن هم مجبورند برای تحصیل بهتر فرزندانشان مدرسه خصوصی تاسیس کنند. این گفته‌ها به نظر برخی دیگر نشان‌ از روندی دامنه‌دارتر دارد که پولی‌سازی آموزش و ایجاد بهانه‌ای برای حذف آموزش رایگان و دولتی است.

در این میان برخی هم به دفاع از مدرسه فرهنگ برخاستند و با انتشار بیانیه‌ای از اینکه خانواده حدادعال جمعی از "بهترین و فرهیخته‌ترین استادان و دبیران ادبیات و علوم انسانی کشور" را در این مدرسه جمع کرده بود از او تشکر کردند.

امضاکنندگان این بیانیه که در بین آنها روزنامه‌نگاران و نویسندگان هم یافت می‌شود از "فضای مثال‌زدنی" این مدرسه در رواداری و گوناگونی فرهنگی، اعتقادی و سیاسی تمجید کرده‌اند و نوشته‌اند این مدرسه باعث شد دانش‌آموزانی که "باهوش تلقی می‌شدند" به جای اینکه مجبور شوند در رشته‌های ریاضی و تجربی تحصیل کنند به علاقه خود برای آموختن علوم انسانی بپردازند.

این بیانیه هم با انتقادهای زیادی مواجه شد. منتقدان می‌گویند این بیانیه در راستای سیاست جداسازی، استفاده از رانت آموزش، خصوصی‌سازی به بهانه آموزش بهتر است و در نهایت عاملان شرایط بد تحصیلی برای میلیون‌ها نفر را به بهانه ساخت یک "مدرسه خوب" تطهیر می‌کند.

بر اساس برخی ادعاها شهریه ثبت‌نام در مدرسه فرهنگ تا ۳۶ میلیون تومان است. ادعایی که از طرف مسئولان این مدرسه تایید نشده است اما از طرفی امیرحسین فتاح، پسر رئیس بنیاد مستضعفان هم مدعی شده زمین این مدرسه‌ها متعلق به این بنیاد است و سال‌هاست اجاره‌ای بابت آن پرداخت نشده است.

بسیاری دیگر از مدرسه‌هایی که تلاش داشتند پوسته سخت آموزش در ایران را کمی نرم‌تر کنند به بهانه‌های عجیبی تعطیل شدند. نزدیک‌ترین نمونه از این دست مدرسه‌های طبیعت است که چند ماه پیش به بهانه "ترویج ایدئولوژی غیرشرعی" و بنیانگذاری آن به وسیله "یک فرد توده‌ای" تعطیل شدند.

این مدرسه‌ها هم تلاش داشتند با ارائه الگوی آموزش در فضای باز و آموزش مهارت‌های شخصی و اجتماعی به دانش‌آموزان به همزیستی بهتر انسان و طبیعت کمک کنند. اما در این نمونه‌ها نظام سیاسی حاکم بر کشور رواداری چندانی به خرج نداد و رئیس شورای عالی آموزش و پرورش به صراحت گفت "نمی‌توانیم به فعالیتی که آموزش‌وپرورش آن را تأیید نمی‌کند، از طرف این وزارتخانه مجوز بدهیم." به نظر می رسد مجوز برای خودی ها مجاز است و برای غیر خودی‌ها نیست.

سانسور و خصوصی سازی

اتفاقات این چند روز را می‌توان در یک افق کلی‌تر هم بررسی کرد. بی‌عدالتی آموزشی در ایران زیرسایه خصوصی‌سازی و به بهانه افزایش کیفیت آموزش با سرعت کم‌نظیری در این سال‌ها افزایش پیدا کرده است. حامیان این روند از جنس امضاکنندگان بیانیه مدرسه فرهنگ در دفاع از "باهوش‌ترها" فرایند جداسازی را یک امر ناگزیر تصویر می‌کنند.

دولت هم اشتیاق زیادی برای خصوصی‌سازی آموزش دارد. نگاهی به وضعیت آموزشی در مدارس دولتی نشان می دهد گویا دولت این مدارس را به حال خود واگذاشته تا روند خصوصی‌سازی آموزش سرعت بیشتری پیدا کند.

می‌توان با استناد به ارقام و آماری که از طرف نهادهای رسمی در ایران منتشر می‌شود سیستم آموزشی دولتی ایران را از نظر کیفیت آموزش در کنار کیفیت تجهیزات مورد نیاز و تعداد مدارس و دسترسی به آموزش بررسی کرد.

محتوای آموزشی در ایران چه در مدرسه‌های دولتی و چه در مدرسه‌های غیردولتی تفاوت آشکاری ندارند و دولت بر تمام محتوای درسی در هرجایی نظارت کامل دارد.

بر همین اساس کیفیت آموزش در بهترین سطح چیزی فراتر از ارائه بهتر محتوای درس‌های از پیش طراحی‌شده و اغلب ایدئولوژیک در مدرسه‌ها نیست. علوم ریاضی و تجربی در سیستم آموزشی ایران مصون از دست‌درازی‌ها و تغییرات گسترده‌اند اما علوم انسانی روز به روز و با توجه به تغییرات سیاسی و اجتماعی در کشور دائم دستخوش تغییرات گسترده می‌شوند.

آخرین نمونه این تغییرات حذف نام و اثر تعداد زیادی از نویسندگان به نام ایرانی از کتاب‌های ادبیات فارسی است. اثر و یا نام نویسندگانی مانند هوشنگ ابتهاج، رهی معیری، محمدرضا شفیعی کدکنی، غلامحسین ساعدی، بزرگ علوی، صادق هدایت، محمود دولت‌آبادی و ایرج میرزا از کتاب‌های درسی حذف شده‌اند چون به گفته مسئولان "در نظام ارزشی حکومت جایی ندارند" و جای آنها را آثار شاعران و نویسندگان نه‌چندان به نامی پرکرده‌اند که در حلقه شاعران و نویسندگان حکومتی و "بیت رهبری" قرار می‌گیرند.

بر همین اساس کیفیت آموزش این روزها با کیفیت ارائه همان محتوای تکراری سنجیده می‌شود. کیفیت این آموزش‌ها در مدارس دولتی به مراتب‌ بدتر از مدرسه‌های خصوصی است. در مناطق پرجمعیتی مانند استان تهران مدرسه‌های دولتی گاه تا سه شیفت کار می‌کنند و در کلاس‌ها بیش از ۴۰ دانش‌آموز مشغول به تحصیل‌اند.

تراکم بیش از حد دانش‌آموزان در کلاس‌ها و نبود معلم کافی کیفیت آموزش در مدرسه‌های دولتی را به شدت کاهش داده است. بر اساس آخرین گفته‌های وزیر آموزش و پرورش ایران سیستم آموزشی ایران حداقل ۸۴هزار معلم دیگر نیاز دارد در حالیکه توان تامین منابع مالی برای پرداخت حقوق معلمان مشغول به کار را هم ندارد.

نگاهی به آمار رتبه‌های برتر کنکور در سال ۹۸ نشان می‌دهد بیش از ۷۰درصد این رتبه‌ها مربوط به دانش‌آموزان سمپاد است، مدرسه‌های غیردولتی ۱۴درصد و نمونه دولتی‌ها هم ۱۳درصد بقیه رتبه‌های برتر را از آن خود کردند. یعنی هیچ دانش‌آموزی از مدرسه‌های دولتی عادی در میان افراد برتر کنکور نیست.

در میان ۴۰ نفر اول کنکور سراسری، ۱۹دانش‌آموز اهل تهران‌ هستند که ۶۶درصدشان در مدارس غیردولتی و نمونه دولتی و ۳۳درصد در مدارس سمپاد درس خوانده‌اند. ۸۹ درصد قبولی‌های کنکور هم در ۶ استان ثروتمند کشور تحصیل کرده‌اند.

عدالت آموزشی و توزیع عادلانه امکانات آموزشی یکی از مهم‌ترین مولفه‌های کیفیت یک سیستم آموزشی است. به نظر می‌رسد سیستم آموزشی ایران در تولید محتوای و ارائه عادلانه همین محتوا چندان موفق عمل نمی‌کند.

آموزش فرسایشی در مدرسه‌های فرسوده

اگر کیفیت و محتوای آموزشی در ایران را کنار بگذاریم، تجهیزات و وضعیت مدارس و پراکندگی‌ آنها در ایران چگونه است؟ آمارهای رسمی که از طرف وزرات آموزش و پروش منتشر شده‌اند می‌گوید، این وضعیت هیچ خوب نیست.

آمارها می‌گویند مدرسه‌های ایران اغلب فرسوده‌اند و کلاس‌های آموزشی نه تنها مناسب آموزش نیستند که حتی در بسیاری موارد در صورت وقوع زلزله می‌توانند برای دانش‌آموزان خطر جانی داشته باشند

به گفته رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس ۶هزار میلیارد تومان اعتبار برای نوسازی کلاس‌ها و رسیدن سرانه فضای دانش‌آموزی به سرانه استاندارد نیاز است. بر اساس آمارهای همین سازمان ۱۳۶هزار کلاس فاقد استاندارد در ایران وجود دارد.

مهراله رخشانی‌مهر، رئیس سازمان نوسازی مدارس منظور از کلاس‌های فاقد استاندارد را وجود وسایل گرمایشی مانند بخاری نفتی و گازی در کلاس‌ها می‌داند چراکه بر اساس مقررات ملی ساختمان وجود این وسایل در در اماکن عمومی ممنوع است.

اما به جز کلاس‌هایی که استاندارد نیستند ۶۲ هزار کلاس درس نیازمند تخریب و نوسازی دوباره‌اند. همچنین ۱۲۶ هزار کلاس درس هم باید مقاوم‌سازی شوند. بر همه این‌ها باید افزود که ۳۰درصد مدارس کشور خشتی و گلی و کپری‌اند. به طور کلی ۳۳درصد مدرسه‌های ایران هم فرسوده محسوب می‌شوند و نیازمند بازسازیند.

بر اساس استانداردها هر دانش‌آموز به ۵.۱۶ متر مربع فضای آموزشی نیاز دارد اما ۱۱استان در کشور به این میانگین نرسیده‌اند. استان‌هایی مانند تهران، البرز، خراسان شمالی، لرستان و سیستان و بلوچستان از جمله این استان‌ها هستند که میانگین فضای آموزشی‌ آنها کمتر از حد استاندارد است.

دسترسی به همین مدرسه‌های فرسوده هم در بسیاری از مناطق ایران دشوار و حادثه‌آفرین است. در استان‌هایی مانند سیستان و بلوچستان، ایلام، خوزستان، کردستان و بسیاری دیگر از مناطق کشور دانش‌آموزان مجبورند مسافت بسیار طولانی را برای رسیدن به کلاس‌ درس طی کنند.

همین چند روز پیش واژگونی وانت نیسان که به عنوان سرویس مدرسه استفاده می‌شد باعث کشته‌شدن دو دانش‌آموز در روستای درگاز بشاگرد در نزدیکی شهرستان سردشت در استان آذربایجان غربی شد. این نوع حادثه هر سال باعث کشته‌شدن تعدادی دانش‌آموز در ایران می‌شود.

وزیر پیشین آموزش و پروش گفته بود در ایران ۷۴۰هزار بازمانده از تحصیل وجود دارد. فقر علت اصلی بازماندن از تحصیل در ایران است. مدارس کپری، سوختن دانش‌آموزان در کلاس‌های درس ناامن، خراب‌شدن سقف کلاس‌ها روی سر دانش‌آموزان، نبود زمین بازی، تنبیه بدنی دانش‌آموزان و دریافت شهریه از دانش‌آموزان مدرسه‌های دولتی را هم باید به مجموعه این مشکلات اضافه کرد تا چشم‌انداز دقیقی از سیستم آموزش ایران به دست آورد.

بی‌عدالتی گسترده در توزیع آموزش، کیفیت پایین محتوی درسی و دسترسی بسیار کم اقشار فرودست جامعه به تحصیل نشان‌دهنده میزان موفقیت سیستم آموزشی ایران است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy