ما از ستيغ وُ تيغ
گذشتيم
آری!
مسيح کجاست؟
مسيح کجاست -
تا که صادقانه ببيند:
ما از ستيغ وُ تيغ گذشتيم-
بی آنکه رحمتی را
(يا کمترين نگاهی را، حتّی)
از هيچ ناخدا وُ
خدائی
چشمِ اميد داشته باشيم
***
ما از ستيغ و تيغ گذشتيم
باری ...
«حلاّج» را ديديم
در شيشه های روشنِ صبحی
فرازِدار
(شوريده جان وُ
گيسو رها وُ
خروشان)
و روحِ آب
- چه خونبار! -
آوازهای شهيدش را
در «دجله» می سرود:
-«حقّ
حقّ
حقّ
اناالحقّ»
***
عيسی نبوده ايم
آری!
عيسی نبوده ايم -
امـّا، ما
معراج را
ايمان خويش
ساخته بوديم
معراج را
بر ارتفاعِ دار ١
***
ما از ستيغ وُ تيغ
گذشتيم
- باری -
بی هيچ ناخدا وُ
خدائی حتّی.
____________
1- معراجِ مردان، بر سرِ دارست (حسين بن منصور حلّاج).
به نقل ازکتابِ آوازهای تبعیدی ، ۱۳۵۲
بحران تالاب انزلی و روش مرگبار دولت، جلال ایجادی
خودکامگی شاه، احمد فعال