پیام یونسیپور - ایران وایر
این فقط یک نگاه گذراست. به دو اتفاق آخر فوتبال ایران؛ یکی در منامه، دیگری در امان. یکی مقابل بحرین و دیگری روبروی عراق. دو رویداد ورزشی که سرتاپایش با سیاست و جغرافیا آمیخته شد، با نفرت، با فریاد، با کینه. ایران، در دو جغرافیا، دو اتحاد را علیه خودش دید. در بحرین با رکیکترین الفاظ روی سکوها، در اردن و مقابل عراق با سیاستزدگی سکوها. چرا؟
روی سکوهای ورزشگاه، پیش از شروع بازی فریادی مکرر به گوش میرسید: «عراق حرة حرة، إیران، برة برة» حالا کمتر ایرانی هست که این روزها صوت این شعار را در فضای مجازی نشنیده باشد. معنیاش میشود «عراق آزاد آزاد است، ایران برو برو (بیرون)»
همین فریادها وقتی در جریان بازی تکرار شد، صداوسیمای جمهوری اسلامی، صدای ورزشگاه را بست. اما نمیتوانست لحظاتی که سرود ملی ایران را پخش میکند، جلوی صدای سوت و فریاد توهینآمیز تماشاگرانی را بگیرد که مانند هواداران بحرینی به سرود ملی ایران توهین میکردند.
سالهاست که جدایی سیاست از فوتبال، در کتاب قانون فیفا نشسته است. فدراسیون جهانی فوتبال تاکید کرده که توهین به پرچم و سرود و نشان ملی کشورها چنان ممنوعیتی دارد که در صورت نقض آن، میتواند به محرومیتهای کوتاه و بلند مدت منجر شود.
اما اینجا خاورمیانه است؛ باتلاق کره زمین. انگار که «ایزد» بعد از اعزام ۱۲۴ هزار رسُلش به همین تکه از کره زمین، فراموشش کرد، رهایش کرد. حالا چرا فیفا باید هر روز کتاب قانونش را برای آنچه در خاورمیانه میگذرد، تورق کند؟
نهایت تلاش فدراسیون جهانی فوتبال این بود که بازی ایران و عراق را از بصره و عراق خارج کند. ایران مخالف برگزار نشدن بازی در بصره بود، اما عراق بازی را به اردن برد؛ پایگاه دائمی حزب بعث و کشوری که برای ورود و خروج شهروندان عراقی حتی ویزا هم از آنها نمیخواهد.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
اتفاق ویژه جایی میافتد که «مهند علی» دروازه ایران را دقیقه یازدهم بازی باز میکند. وقتی تمام بازیکنان به سمت تماشاگران رفتند، «صفا هادی» هافبک تیم ملی عراق، ماسک یکی از هوداران را گرفت و به صورتش زد. به سمت زمین و بازیکنان ایران برگشت و دستهایش را مشت کرد.
این الگویی است از یک رفتار اعتراضی در شهرهای عراق. مردمی که به خیابانهای ریختند تا دولت «عادل عبدالمهدی» را برکنار کنند. آنها برای عدم شناسایی یا مصونیت از گاز اشکآور، به صورتهای خود ماسکهای سفید میزنند.
یادتان هست سال ۸۸ وقتی بازیکنان تیم ملی به رهبری «مهدی مهدویکیا» و «علی کریمی» در بازی با کرهجنوبی با مچبندهای سبز وارد زمین شدند چه اتفاقی افتاد؟ شش بازیکن تیم ملی ایران به نشانه اعتراض به کشتار معترضین به انتخابات ریاست جمهوری ایران، با مچبندهای سبز وارد زمین شدند.
«مهدی تاج» آن روزها نایب رییس فدراسیون فوتبال بود. بین دو نیمه به رختکن تیم ملی رفت و چنین گفت: «از تهران با من تماس گرفتند. گفتند هیچ بازیکنی نیمه دوم با مچبند سبز وارد زمین نشود.»
کسی حرفی نزده بود. بازیکنی هم مچبندش را باز نکرده بود. تاج حرف آخرش را زد: «گفتند اگر مچبندها را باز نکردند تیم نیمه دوم به زمین نرود.» علی کریمی بلند شد و ایستاد و فریاد کشید: «س همین الان از رختکن برو بیرون زنگ بزن و بگو تیم نیمه دوم بازی نمیکند.» اما مرحوم «منصور پورحیدری» سرپرست وقت تیم ملی ایران پادرمیانی کرد: «مگر برای مردم این کار را نمیکنید؟ چشم آنها به شماست. من از شما میخواهم مچبندها را باز کنید.»
در اردن اما وقتی صفا هادی رخ به رخ بازیکنان ایران، با ماسک سفید و به نشانه اعتراض به سیاستهای ایران ایستاد، وقتی ورزشگاه یک صدا داشت فریاد «بغداد حرة حرة، إیران، برة برة» میزد، کسی از «بالا» دستور نداد، گماشتهای نظامی که در فدراسیون عراق پست گرفته هم امر از بالا را بر سر بازیکنانش نکوبید.
در ایران، سال ۸۸ وقتی تیم ملی با کره جنوبی بازی میکرد، تهران زیر سایه چتر امنیتی قرار داشت. وقتی در اردن «علاء عباس» گل دوم عراق را وارد دروازه ایران کرد، بیش از ۶۰ هزار نفر در میدان «التحریر» بغداد، حول مانیتورهای غولپیکری جمع شده بودند که داشت بازی را به صورت مستقیم برای مردم پخش میکرد.
ایران بیش از آنکه تصور کنیم در اردن تنها بود. میتوان بر تمام فضاحتی که فدراسیون فوتبال در قراردادش با «مارک ویلموتس» رقم زده اشاره کرد. میتوان پرسید چرا مربی ۳ میلیون یورویی فقط سه روز قبل از بازی باید به تهران بیاید. میتوان پرسید و به جوابی نرسید که چرا قبل از بازی با بحرین و عراق، با وجود درآمد نزدیک به یک میلیارد تومان در سه ماه از محل درآمدهای کمیته انضباطی، ریالی به کادرفنی تیم ملی پرداخت نشد که آنها هم با بهانه نداشتن دستمزد به تهران برنگردند.
میتوان پرسید چرا بهترین دفاع راست فوتبال ایران به جرم پستهای سیاسی و اجتماعی اینستاگرامی، در مهمترین روزی که بیشترین انگیزه را با همان دلایل مشابه بازیکنان عراقی برای بازی کردن داشت، در ترکیب قرار نگرفت. میتوان پرسید چرا عراق در تمان ۹۰ دقیقه بازی از سمت راست ایران حمله کرد و حتی یک نفر نتوانست جلوی زهر ریختن آنها را بگیرد. میتوان پرسید چرا ایران از وزارت خارجه تا سخنگوی فدراسیون، از مدیر تیمهای ملی تا حمیدرضا آصفی، در اتحادی کم سابقه، برای بازی با عراق در بصره هم نظر بودند. میتوان پرسید و به جوابی هم نرسید. اما اینها وجه بیوزن داستان است.
ایران در امان تنها بود؛ میان مشتی توهین و فریاد و شعار. تقریبا هیچ ایرانی روی سکوهای ورزشگاه ورزشگاه ملی شهر امان ننشسته بود. فدراسیون فوتبال ایران برای هیچ خبرنگار یا عکاس ایرانی که میخواست برای پوشش خبری این بازی به اردن برود اقدام نکرد. سفارت اردن هم به همان دو عکاسی که میخواستند به صورت مستقل و بدون همراهی فدراسیون فوتبال ایران برای پوشش این بازی سفر کنند ویزا نداد. ایران آن قدر در امان تنها بود که خبرنگاران اعزامی از BBC جو ورزشگاه را «ترسناکترین» فضای تاریخ فوتبال ایران توصیف کنند.
بازی که تمام شد، عراق که در خانه دومش یعنی اردن به پیروزی رسید، توییتهای هواداران عراقی، با همان رنگ و بویی که در خیابانها و شهرهای این کشور میبینیم رخنمایی کردند. بازیکنان عراق هم با رهبری صفا هادی در رختکن میخواندند: «شیعه و سنی با هم برابریم، این وطن را نمیفروشیم.»