Sunday, Nov 17, 2019

صفحه نخست » چرا صندوق رأی در ایران، عراق و افغانستان معجزه نمی‌کند!؟ کوروش مختاری

Kourosh_Mokhtari.jpg" انسان‌ها فقط زمانی خود را به انتخابات دموکراتیک پایبند می‌دانند که با دیگر رأی‌دهندگان پیوندی اساسی داشته باشند. اگر ما با تجربه‌ی دیگر رأی‌دهندگان بیگانه و بر این باور باشیم که آنها احساسات ما را نمی‌فهمند و به منافع حیاتی ما توجهی ندارند، اگر در رأی‌گیری با نتیجه نود و نه به یک هم شکست بخوریم، باز هم قطعاً هیچ دلیلی برای پذیرفتن این حکم نداریم.

انتخابات دموکراتیک فقط در میان کسانی جواب می‌دهد که پیشاپیش پیوندهای مشترکی با یکدیگر دارند. مانند باورهای دینی و اسطوره‌ای ملّیِ مشترک.

صندوق رأی به تنهایی نمی‌تواند، تعیین‌کننده‌ی نوع حکومت و مبنای ارزش‌های بنیادین یک ملت محسوب شود. ملت‌ها، در پی یک انقلاب، تحول و یا تغییر تدریجی و پس از تفاهم بر یکسری اصول و ارزشهای مِلی یا دینی، براساس صندوق رأی، راه‌های رسیدن به ارزشهای مشترک و مورد تفاهم را به رأی می‌گذارند.

اکثریت بنا نیست سرنوشت همه مردم را در دست بگیرد و برای آنها تعیین تکلیف کند. اکثریت، در پس تفاهم همه مردم بر یک یا چند آرمان مشترک و با در نظر گرفتن حقوق اقلیت، راهکارهای پیشنهادی برای اداره کشور را اجرا می‌کند.

در عراق و افغانستان امروز، نه از نظارت استصوابی خبری هست و نه اشرف غنی حاکم مستبدی است! اما چرا صندوق رأی قادر نیست مشکلات مردم عراق و افغانستان را حل کند؟

ساختار حکومت اهدایی (توسط آمریکا) در این دو کشور، نتوانست به شکل‌گیری باورهای مشترک دینی و مِلی بیانجامد. پس از سالها دیکتاتوری حزب بعث و نادیده گرفتن جمعیت شیعه و کرد در عراق، امروز نیز جمعیت سُنّی نادیده گرفته می‌شود و شیعیان به قدرت رسیده، هنوز به باورهای مشترکی، حتی با کردهای عراقی هم، نرسیدند. صندوق رأی و انتخابات نمی‌تواند به تنهایی این تناقض‌ها را حل کند.

یا در افغانستان از زمان سرنگونی طالبان، کلیه افغان‌هایی که به شیوه‌ی حکومت طالبانی باور داشتند، نادیده گرفته شدند و این تناقض بزرگ، مانع تحقق مردمسالاری است و لذا صندوق رأی نیز نمی‌تواند معجزه کند.

انقلاب 57 ، براساس ارزشها و باورهای مشترکی بین همه گروههای سیاسی شکل گرفت، اما قانون اساسی و جمهوری اسلامی به قدرت رسیده، بسیاری از باورهای مشترک ملّی را نادیده گرفت و این تناقض‌ها تاکنون نیز باقی مانده است.

اگرچه 98 درصد مردم به جمهوری اسلامی "آری" گفتند، اما جمهوری اسلامی که در شعارها و سخنرانی‌ها تبیین شده بود، نه جمهوری اسلامی که پس از تدوین قانون اساسی و اجرای آن دیده شد!. در تدوین قانون اساسی و به ویژه پس از بازنگری سال 68، تضادها پر رنگ‌تر شد و امروز باور مشترک کمی بین همه اقوام و گروه‌ها، در اصول بنیادین جمهوری اسلامی، مشاهده می‌شود.

تناقض‌ها و تضادها در اصول، بنیادی‌تر از آن هستند که در ایران، عراق و افغانستان با صندوق رأی، به تنهایی، حل شوند.

مردم آمریکا و خیلی از کشورهای دموکرات جهان، به اصول و باورهای مشترکی ایمان دارند و با انتخابات، راههای رسیدن به اصول اساسی و پذیرفته شده را به رأی می‌گذارند.

کاهش فقر و بیکاری، آرمان مشترک همه مردم آمریکاست. اما دموکرات‌ها راه چاره را در گرفتن مالیات بیشتر از سرمایه‌داران و گسترش خدمات درمانی می‌دانند، و جمهوری خواهان معتقدند کاهش مالیات و حمایت از سرمایه‌داری به رشد اقتصادی منجر شده و به دنبال آن، فرصت شغلی و سطح رفاه عمومی افزایش می‌یابد.

حمایت از مردم آمریکا در برابر تروریسم، باور مشترک همه آمریکایی‌هاست. اما یکی حضور نظامی در کشورهای تروریست‌خیز را، راه چاره می‌داند و دیگری فروش تجهیزات نظامی و حمایت از دولت‌های ضد تروریست در منطقه را عملی‌تر می‌بیند و مردم آمریکا با حضور در انتخابات، یکی از این دو روش را برمی‌گزینند.

اما در کشوری مانند ایران، باورهای مشخص و مشترکی بین همه گروهها نیست و اندک اصول مشترک نیز، در طی این سالیان، رنگ باخته و لذا صندوق رأی معجزه نخواهد کرد و در نهایت و در بهترین شکل ممکن، نمایندگان پاک دستی که آلوده به فساد نیستند و به اصول بنیادین جمهوری اسلامی باور دارند، انتخاب خواهند شد.

راه برون رفت، تدوین و تبیین باورهای مشترک و ارزش‌های ملی و یا دینی است که همه گروه‌های سیاسی و اقوام ایرانی به آن باور داشته باشند. بدون شک حذف و نادیده گرفتن طرفداران ولایت فقیه و یا حتی اصلاح طلبان، به سرنوشت بهتری از افغانستان و عراق نمی انجامد.

نیروهای اپوزوسیونی که قادر نباشند با گروههای طرفدار جمهوری اسلامی و یا حتی ذوب‌شدگان در ولایت!، دور یک میز نشسته و به یکسری اصول مشترک دست پیدا کنند، بدون شک دستاورد بهتری از جمهوری اسلامی نخواهند داشت. یافتن باورهای مشترک بین همه گروه‌ها و اقوام ایرانی، فقط و فقط با گفتگو و احترام متقابل امکان‌پذیر است.

هرگاه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، که هنوز به قدرت نرسیدند و به دستگاههای سرکوب و سانسور نیز مسلّط نشدند، توانستند با نیروهای معتقد به جمهوری اسلامی و یا اصلاح طلبان دور یک میز بنشینند و ضمن احترام متقابل، باورهای مشترک ملّی را تدوین کنند، صندوق رأی نیز تعیین کننده خواهد بود.

گفتمان بین نیروهای مخالف، به معنای محکوم‌کردن باورها و اعتقادات دیگری نیست. بلکه باید به دنبال آرمان و ارزش‌های مهمتری گشت که به خاطر آن، هر دو یا چند گروه مخالف، از اختلافات و تفاوت‌ها چشم‌پوشی کنند.

شوربختانه، نه تنها صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی مخالفان را تحمل نمی‌کنند و خائن و مزدور می‌نامند، بلکه اپوزوسیون های خارج‌نشین نیز، هر مخالفی با عقایدشان را مزدور جمهوری اسلامی و خائن می‌شمارند.

و چه زیباست دیالوگ خانم ویدا قهرمانی در فیلم " فرستاده" ( ساخته پرویز صیاد) که پس از بحث مفصل با فرستاده جمهوری اسلامی (که نقش آن را هوشنگ توزیع بازی می‌کرد) گفت: مرد شریفی است برو دنبالش..چون تفنگ داشت و نکشید.. و اگر من تفنگ داشتم، در اوج عصبانیت، حتما می‌کشتمش!

الان که تفنگ دستمان نیست و در ماشین‌های ضدگلوله ننشستیم، عقاید مخالف را به رسمیت بشناسیم زیرا که صاحب منسبان امروز جمهوری اسلامی، پیش از به قدرت رسیدن، از من و شما بسیار دموکرات‌تر بودند!!

کوروش مختاری



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy