Sunday, Nov 17, 2019

صفحه نخست » در وجدان آگاه و دادگر جامعه، جایی برای «ببخش و فراموش کن» نیست، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_2.jpgاز خصائل و مصداق بارز وجدان آگاه جامعه، دادگری ست. به جامعه ای که نظام حقوقی و قضایی اش فرصت برابر را برای شهروندان ضمانت کند، جامعه دادگر گویند. هدف سازندگان چنین جامعه ای کاستن رنج روحی و جسمی آدمی ست. در چنین جامعه ای چوبه دار و قتل و کُشتار مخالفان معدوم و تعطیل شده است اما در محکومیت جرم و جنایت از طریق دستگاه حقوقی/قضایی، هیچ مصالحه و مسامحه ای در کار نیست. وجدان بیدار جامعه و دادگری و انصاف با یکدیگر پیوند تنگاتنگ دارند. بعبارت دیگر، در جامعه ای که دادگری نباشد وجدان بیدار هم نیست و در جامعه ای که وجدان بیدار نباشد دادگری هم وجود نخواهد داشت. «جامعه» حکومت اسلامی نمونه روشن بیدادگری، بی وجدانی و بی انصافی ست. آنچه در فرودگاه استکهلم روی داد و باعث دستگیری حمید نوری به جرم شرکت در قتل عام دستجمعی زندانیان سیاسی سال ۶۷ شد در صورت اثبات، وجدان بیدار و دادگر سوئد و ایرانیان وی را نخواهند بخشید و برایش حکم مجازات صادر خواهد شد.

در بیست سال نخست تأسیس حکومت اسلامی ایران، اینگونه با معنا و مستمر با واژه هایی همچون «مدارا» و «ببخش و فراموش» کن مواجه نبودیم، که در بیست سال دوم این نظام دینی با آنها مواجه شدیم. «نیمه دموکراتیک» خواندن نظام تئوکراسی ایران یا «انتخابات نیمه دموکراتیک » نیز، در پیوند با همین واژه های فرو بُرده شده در ذهن ازخودباختگان «سیاسی» ست. بحران بی سابقهء دستگاه تئوکراسی و جامعه ایران که نتیجه شکست سیاست های اسلامیزه کردن در همه ابعاد جامعه بوده، موقعیت این بیست سال دوم را در دفتر تاریخ نظام اسلامی ما رقم زد. در بحبوحه این بحران فزاینده و موقعیت «جدید» که حکومت کاملاً روند ریزش اجتماعی را سپری می کرد ناگهان «مدارا» و «ببخش و فراموش» کن به ابزاری برای جلب و بازگرداندن موقعیت اجتماعی پیشین در آمد تا آب رفته به جوی باز گردد. و البته برای کلیت نظام موفقیت آمیز بود آنگاه که توانست با متقاعد کردن گروهی ازخودباخته و سرگشته که پیشینه سیاست ورزی نداشتند و آن را بلد نبودند و نیز لایه های عموماً مرفه تر اجتماعی جامعه، بر شرکت کنندگان «انتخابات» اش بیافزاید.

درست به موازات «جامعه» ای که نظام سیاسی اش از انصاف و دادگری و دادرسی فرسنگها دور است و در پیوند با همین مدام سر بی گناه بر دار می رود و گناهکار بر مسند کار و نیز حکم حکومتی حتا بر فراز قانون شرع جاری در «جامعه» جولان می دهد و نیز با آگاهی به اینکه وجدان آگاه جمعی در خواب فرو رفته، واژه هایی چون «مدارا» و گفته های نصیحت گونه چون «ببخشش و فراموش کن» و همزمان اشاعه لقب «نیمه دمکراتیک یا انتخابات نیمه دموکراتیک» به حکومتی که شیرازه مملکت را مکیده، پراکنده و باورانده می شود. بی تردید این پارادوکس چیزی نیست جز تلاش برای تخفیف دادن بحران فزاینده که گریبان حکومت را گرفته؛ حکومت با طلب «مدارا» از افکار عمومی، می خواهد ترسش ریخته و خیالش از احتمال واژگونی آسوده گردد بی آنکه کمترین تلاش برای آسودگی مردم در جامعه، از وی برون آید.

با انگیزهء گرفتن حکم بخشش از مردم برای نظام، افیون مدارا را بر کالبد مردم تزریق کردند تا در عالم منگی و نئشگی همگانی، یکی بگوید مردم ما به بلوغ سیاسی و فکری رسیدند و دیگر تن به انقلاب نمی دهند و یکی هم پا به پای آن یکی بگوید حکومت ما حکومت «نیمه دمکراتیک» است. چه مدارایی چه آشتی کنانی مابین شان! باری، مدارا جویی مختص به جامعه ایست که در آن قانون نوع رابطه مداراجویانه میان قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی را تعین می کند. مدارا وسیله نیست برای بخشش جرم و جنایت حکومتی و آبرو خریدن برای چنین حکومتی از طریق دعوت مردم به شرکت در معرکه گیری «انتخابات». «جامعه» ای که در آن قدرت سیاسی نظام به حدی ست که می تواند حکم حکومتی صادر کند ترویج «مدارا» یا «ببخش و فراموش کن» فقط یک معنا دارد؛ تسلیم و تمکین پایینی ها به بالایی ها و نه بیش از این.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy