کیوان حسینی - بیبیسی
چهلمین نشست سران کشورهای عضو "شورای همکاری خلیج فارس" در حالی روز سهشنبه در ریاض افتتاح میشود که همچنان، بحران قطر نفس این سازمان منطقهای را گرفته و موجودیتش را تحت تاثیر قرار داده است.
ضمن اینکه ۲۴ ساعت مانده به آغاز این نشست هنوز روشن نیست که آیا امیر قطر به دعوت پادشاه عربستان برای شرکت در این نشست پاسخ مثبت خواهد داد یا نه.
اگر امیر قطر در این نشست شرکت کند بدین معنا خواهد بود که آشتیکنان سرعت گرفته. اما حتی اگر او در این نشست شرکت نکند نیز به معنای پایان یافتن تلاشها برای حل مساله قطر نیست.
نشانههای فعلی همه حاکی از آن است که گامهایی مهم برای حل مشکل اختلافات کشورهای عربی خلیج فارس با قطر برداشته شده و ریاض، تمایلی جدی دارد تا این مساله زودتر به پایان برسد.
یکی از مهمترین تحولات، سفر وزیر خارجه قطر به عربستان است که در ماه گذشته توسط روزنامه والاستریت ژورنال افشا شد و در نهایت شخص وزیر هم در یک سخنرانی در ایتالیا خبر را تایید کرد.
در ابتدای آذرماه نیز کشورهای مخالف قطر در شورای همکاری خلیج فارس (عربستان، امارات و بحرین) در یک اقدام نمادین، پیام آشتیجویانه روشنی به دوحه ارسال کردند: شرکت در یک دوره مسابقات فوتبال منطقهای که میزبان قطر بود.
حضور تیمهای ملی این سه کشور در جام فوتبالی که در آذرماه در دوحه برگزار شد، از دور شاید خبر فوقالعادهای به نظر نیاید. اما اصرار طولانی مدت آنها بر تحریم مسابقات و تغییر نظر در دقیقه ۹۰ و از آن مهمتر، شکستن محاصره هوایی قطر توسط کاروان ورزشی عربستان، هر دو موجب شدند تا این رقابتهای فوتبال، ارزش سیاسی ویژه پیدا کنند.
تیم ملی عربستان اگرچه در نهایت در فینال به بحرین باخت و قهرمان نشد، اما به دلیل همان پرواز مستقیمی که از ریاض به دوحه داشت، حسابی خبرساز شد.
اندکی بعد، ملک سلمان، پادشاه عربستان در نامهای کتبی از امیر قطر دعوت کرد تا روز سهشنبه ۱۹ آذرماه به ریاض سفر کند. خبر این دعوت نیز مانند سال گذشته با بازتاب کامل بسیاری رسانههای دولتی عربستان همراه شد.
اساسا امسال قرار نبود که ریاض میزبان نشست شورای همکاری خلیج فارس باشد و چه بسا اصرار این کشور برای میزبانی در دو دوره پیاپی به تلاشها برای حل و فصل بحران قطر نیز بیارتباط نباشد.
سیاست خارجی ریاض، به موازات صعود پلکانی محمد بن سلمان به سوی پادشاهی، مسیری کمسابقه را طی کرده و فعالیتهای دیپلماتیک این کشور بارها نام ولیعهد جوان این کشور را به صدر خبرهای خاورمیانه فرستاده است.
بحران قطر، یکی از چندین موردی است که در بررسی فعالیت ریاض در منطقه، خلاف دههها استراتژی محافظهکارانه و دور از جنجال این کشور ارزیابی میشود؛ افزایش شدید رویارویی با ایران، تلاش همه جانبه برای افزایش نفوذ در سوریه، لیبی، مصر، عراق و لبنان، مجبور کردن نخستوزیر لبنان به استعفا و البته، جنگ یمن، کلکسیونی از فعالیتهایی هستند که چه بسا اگر هنوز مقرن بن عبدالعزیز یا حتی محمد بن نایف ولیعهد بودند، با این سرعت و شدت رخ نمیدادند.
هزینه بالای بازتاب شدید بینالمللی قتل جمال خاشقجی، روزنامهنگار منتقد سعودی از سویی، و تصمیمات دور از انتظار دونالد ترامپ در ارتباط با منطقه (مانند عقب کشیدن از سوریه و سپردن میدان به روسیه، خالی کردن پشت کردها در برابر ترکیه و بیپاسخ گذاشتن حمله گسترده به آرامکوی عربستان) از سویی دیگر، دست به دست هم دادند تا ریاض را در ماجراجوییهای بینالمللی به بازنگری وادارند.
ضمن اینکه مهمترین و نزدیکترین متحد عربستان و محمد بن سلمان یعنی امارات و ولیعهدش، محمد بن زاید، هم در لحن و هم در استراتژی مقابلهجویی با ایران از خود نرمشهایی نشان داد که میتواند موقعیت ریاض را تضعیف کند.
زمانی که مجادله با قطر آغاز شد، موضع کشورهای مخالف (عربستان، امارات، بحرین و مصر) در برابر دوحه، موضعی بسیار سرسخت بود و خواستههایی مطرح شد که از همان ابتدا اجرای بعضی از آنها، بسیار بعید به نظر میرسید.
مثلا در نامه معروف خواستههای ۱۳گانه برای از سرگیری روابط آمده بود که قطر باید شبکه تلویزیونی الجزیره را تعطیل کند. الجزیره یک بازوی استثنایی قدرت نرم قطر است که بسیاری از کشورهای منطقه، آرزوی کنترل یا تصاحبش را دارند؛ یک سرمایهگذاری که در ابتدا بسیار پرریسک و شکننده به نظر میرسید اما حالا سالهاست که سودده و با ثبات شده. احتمال اینکه قطر به این راحتی قید الجزیره را بزند، بسیار بعید است.
علاوه بر چنین خواسته بزرگی، در فهرست درخواستهای ۱۳گانه، تعدادی از درخواستها هم گویی تنها با هدف تحقیر قطر طرح شده بودند: مثلا پرداخت رقم نامعلومی غرامت به دلیل سیاستهای سالهای اخیر دوحه، همراستا کردن تمامی سیاستهای نظامی، اقتصادی و اجتماعی با دیگر کشورهای عربی منطقه یا پذیرش حسابرسی ماهانه به شیوه اجرای خواستهای ۱۳گانه.
دوحه نه تنها تسلیم نشد. بلکه با پشتگرمی غرب (و به ویژه واشنگتن)، درآمد سرشار از منابع گازی و اشتیاق کشورهایی مانند ترکیه برای عقبراندن ریاض، هم ثبات سیاسیاش را حفظ کرد و هم ثبات اقتصادیاش را. یعنی حتی محاصره همه جانبه اقتصادی نیز نتوانست بر زندگی قطریها اثر عمیقی بگذارد.
در سال ۲۰۱۸ و زمانی که امیر قطر دعوت پادشاه عربستان را برای شرکت در نشست شورای همکاری خلیج فارس رد کرد، نه فقط اعتماد به نفسش را در مقاومت در برابر ریاض به نمایش گذاشت، بلکه خود را بیش از هر زمان دیگری بینیاز از برادران عربیاش نشان داد.
این میان کارت ایران نیز در تمام این مدت روی میز بوده و تغییری در مساله قدرتگرفتن تهران یا رقابت بر سر هژمونی منطقهای ایجاد نشده. دونالد ترامپ کماکان پافشاری میکند که معامله با ایران شدنی است. چشمانداز کاهش نفوذ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کشورهایی مانند عراق، سوریه یا لبنان نیز در کوتاه مدت روشن نیست.
شورای همکاری خلیج فارس که اساسا با هدف مقابله با رژیم انقلابی ایران تاسیس شد، با بحران قطر از هر زمان دیگری ضعیفتر شده و در غیاب اجرای ابتکارات خبرسازی مانند "ناتوی عربی"، عملا نقش روشنی در رقابت منطقهای برخی اعضایش با تهران ندارد.
وضعیت این شورا به گونهای است که حتی اگر عربستان، بحرین و امارات به کلی خواستههای ۱۳گانه خود را از دوحه فراموش کنند و قطر بیهیچ اما و اگری به مسیر همگرایی با اعضای خانوادهاش در شبهجزیره بازگردد، باز هم ترمیم چهره آسیب دیده این سازمان، مدتها زمان خواهد برد.
در چنین موقعیتی، قهر با قطر تنها به خاری در گلوی برخی سیاستورزان عرب خلیج فارس تبدیل شده است.
ایجاد توازن قوا از سوی کشورهای عربی در برابر ایران هرگز آسان نبوده. سقوط صدام، بهار عربی، جنگهای داخلی فرسایشی در کشورهایی مانند سوریه و یمن و تثبیت قدرت سپاه و آیتالله خامنهای در ساختار جمهوری اسلامی در سه دهه اخیر، همه عواملی هستند که این کار را سختتر هم کرده. آشتی کردن با قطر، کوچکترین کاری است که جبهه کشورهای عربی خلیج فارس برای حفظ اتحاد هر قدر ظاهریشان در برابر ایران به آن نیاز دارند.
دلار ظرف یک روز ۶۰۰ تومان گران شد