به نام خدا
با نگاهی به تاریخ ایران، به ویژه تاریخ معاصر، میبینیم که هیچ حکومتی، هر چند مُستبد و فاسد، صرفاً با قیام داخلی و جنبشهای اعتراضی مردمی سرنگون نشده و هنگامی جنبشهای آزادی خواهی و یا تغییر طلبی (چون همه جنبشها صرفاً آزادی خواهانه نبوده اند) به پیروزی رسیدند، که یک یا چند کشور خارجی، از آنها حمایت کردند.
حکومت قاجار در زمان احمد شاه، به ضعیف ترین دوران تاریخ خود رسیده بود، به ویژه پس از جنگ جهانی اول و بی لیاقتی مجلسیان و دولتمردان در اداره امور کشور، به همراه عیاشی و خوشگذرانی احمد شاه جوان، نارضایتی عمومی از حکومت، به بالاترین حد خود رسیده بود. اما مردم به تنهایی نتوانستند حتی ضعیف ترین پادشاه قاجار را برکنار کنند. برکسی پوشیده نیست که کودتای رضا شاه با چراغ سبز و هماهنگی انگلیسیها صورت گرفت و حتی تشکیل مجلسس موسسان و خلع قاجار نیز با حمایت و کمک مستقیم انگلیس انجام شد. انگلیسیها در این راستا، شیخ خزعل، که سرسپرده خودشان بود و داعیه استقلال طلبی داشت، را به بیعت با سردار سپه مجاب کردند تا زمینه شاهی او را فراهم کنند. اگرچه رضا شاه پس از به قدرت رسیدن انگلیسیها را کنار زد و به آلمانها نزدیک شد، اما بدون حمایت انگلیسیها نه جرات کودتا داشت و نه به پادشاهی میرسید.
سایر جنبشهای اعتراضی سالهای ۱۲۹۵ تا ۱۳۰۰ شمسی، اعم از شیخ محمد خیابانی، میرزا کوچک جنگلی، کلنل محمد تقی خان پسیان و... نیز، نیم نگاهی به کمکهای ارتش سرخ و انقلابیون روسیه داشتند. اولین محموله سلاح جنگلیها، از طرف عثمانیها ارسال شد و حضور و حمایت ارتش سرخ از جنگلیها و خیابانی برکسی پوشیده نیست.
مخالفین حکومت قاجار نیز به این امر واقف بودند که بدون حمایت دولت خارجی، قادر به سرنگونی قاجار نخواهند بود. اما خوشبختانه و یا متاسفانه، سیاست روسیه ۱۳۰۰، تغییر حکومت قاجار نبود و به الحاق بخشی از خاک ایران به روسیه، تحت عنوان قیامهای استقلاب طلبی و جنبشهای خلقی، بیشتر متمایل بود.
پس از به قدرت رسیدن حکومت پهلوی، با همه دیکتاتوری رضا شاه و استبداد حاکم در جامعه، هیچ یک از نیروهای مخالف رضا شاه، اعم از تودهایها یا آزادی خواهان، قادر به بیرون کردن رضا شاه و تغییر رژیم نشدند تا اینکه بار دیگر، سه قدرت جهانی، تصمیم به برکناری رضا شاه و روی کار آمدن محمد رضا پهلوی گرفتند.
البته تاکید بر دیکتاتوری رضا شاه، به معنی نادیده گرفتن خدمات او به کشور نیست ولی اعتراضات روشنفکران، مردم و حتی قبایل و عشیرهها به حکومت رضا شاه، نتوانست به سرنگونی رضا شاه بیانجامد.
محمد رضا شاه پهلوی پس از مرداد ۱۳۳۲، بیش از پیش، از پادشاهی مشروطه فاصله گرفت و به قدرت خود افزود تا اینکه در دهه ۴۰ و ۵۰، به یک دیکتاتور کامل تبدیل شد و صدای هر مخالفی را در نطفه خفه میکرد. دهها گروه و جنبش سیاسی و چریکی از دهه ۴۰، به همراه صدها روشنفکر و سیاستمدار از داخل و خارج، بر علیه حکومت محمد رضا شاه فعالیت میکردند. از اواسط دهه ۵۰، مشکلات اقتصادی، تورم و بیکاری هم به استبداد محمد رضا شاه، اضافه شد و این بار حاشیه نشینها و قشر پایین جامعه هم به صف مخالفین شاه پیوستند. اما این مبارزات و اعتراضها نیز به سر انجامی نرسید تا اینکه از آبانماه ۱۳۵۷، دولتهای اروپایی و آمریکا، برای برکناری شاه، همصدا شدند و نه تنها دست از حمایت شاه کشیدند، بلکه آمریکا با دخالت مستقیم (هم سفیر آمریکا و هم ژنرال هایزر) به پیروزی انقلاب ۵۷ کمک کرند.
محمد رضا شاه، نه از سر دلسوزی و وطن پرستی، بلکه با دستور مستقیم دولت آمریکا از ایران خارج شد. ارتش شاهنشاهی و ساواک که به راحتی نزدیک به یکصد نفر را، در یک روز، در میدان ژاله به رگبار میبستند، به دستور ژنرال هایزر آمریکایی، اعلام بی طرف کرده و راه را برای انقلابیون باز کردند. (آمریکا فکر میکرد با به قدرت رسیدن مذهبیها در ایران، سدی در برابرکمونیستها ایجاد خواهد و اروپا هم از قلدری و گنده گویی شاه حسابی دلخور بود!)
مجموعه رویدادهای تاریخی ایران و منطقه، نشان میدهد که جنبشهای اعتراضی در ایران به تنهایی نمیتواند به سرنگونی حکومتها، حتی فاسد ترین و دیکتاتورترین حکومتها، منجر شود و تنها در صورتی به نتیجه میرسد که یک یا چند کشور قدرتمند، تصمیم به سرنگونی آن حکومت بگیرند.
این ویژگی فقط مختص مردم ایران نیست، بلکه در اغلب کشورهای خاورمیانه نیز موضوعیت دارد. حکومت دیکتاتوری و فاسد صدام، علی رغم دهها سال مبارزه گروه مختلف سیاسی و چریکی، فقط زمانی نتیجه داد که آمریکا تصمیم به سرنگونی صدام گرفت. صدام شکست خورده از جنگ خلیج فارس، در ضعیف ترین دوره اقتدار خود به سر میبرد و تورم، فساد و نارضایتی در بالاترین حد بود، اما اعتراضات به شدت سرکوب شد و صدام در قدرت ماند تا اینکه آمریکا دخالت کرد.
شاید این تحلیل به کام خیلی از مخالفان جمهوری اسلامی خوش نیاید، اما وقعیت این است که تا مادامیکه آمریکا تصمیم به سرنگونی جمهوری اسلامی نگیرند و یا منافع مادی و یا سیاسیاش با حضور جمهوری اسلامی در منطقه تامین شود، نه اپوزوسیون خارج نشین و نه اعتراضات مردمی، قادر به تغییر نظام نخواهد بود.
اعتراضات سازمان یافته، با خواستهای مشخص و یا نافرمانیهای مدنی، میتواند به تغییر رفتار حکومتها، حتی دیکتاتورترین حکومتها، منجر شود، اما قادر به سرنگونی حکومتهای استبدادی نیست.
تحریمهای گسترده و ویرانگر، بدون شک جمهوری اسلامی را پای میز مذاکره خواهد کشاند، که خواست آمریکا هم فعلا همین موضوع ست، اما به هیچ وجه به سرنگونی جمهوری اسلامی نمیانجامد. مگر اینکه استراتژی آمریکا در آینده دستخوش تغییر شود.
تشویق مردم به اعتراضات بیشتر، در چهلم و سالگرد و.... به جز بازی با زندگی صدها نفر دیگر، هیچ نفعی برای مردم نخواهد داشت و جمهوری اسلامی، مقتدر تر از قبل، هر اعتراضی را سرکوب خواهد کرد.
فشار به تغییر رفتار جمهوری اسلامی با اعتراضات گسترده و یا نافرمانی مدنی، به مراتب کم هزینه تر و ممکن تر است تا سرنگونی جمهوری اسلامی.
کوروش مختاری