حسین علیزاده - ایران اینترنشنال
تقریبا پس از چهار دهه، برای اولین بار در رویدادی نادر، دو شطرنجباز ایرانی در دسامبر ۲۰۱۹ در سری مسابقات تورنمنت اسپانیا در برابر حریفی از اسرائیل به مبارزه پرداختند. در این بازی، شطرنجبازهای ایرانی پیروز شدند.
این موضوع در نگاه نخست، رویدادی ورزشی میان ورزشکاران ایران و اسرائیل به نظر میرسد. اما اگر دقت شود، این رویداد بیش از آنکه نشانه «ورزش شطرنج» باشد، نشانه «شطرنج سیاست» است. هرچند شطرنجبازان ایرانی در یک رقابت ورزشی سالم بر حریف اسرائیلی پیروز شدند، جمهوری اسلامی در شطرنج سیاست، بازی را به اسرائیل «باخته» است.
برای توضیح این نکته کافی است در نظر آوریم تقریبا در طول عمر جمهوری اسلامی، ورزشکاران ایرانی در هر رشته ورزشی از مسابقه با حریفان اسرائیلی امتناع کردهاند. این امتناع خواسته شخصی خودشان نبود، بلکه دستورالعمل رسمی جمهوری اسلامی به آنان بود، تا جاییکه بسیاری اوقات ورزشکاران ایرانی برای پرهیز از بازی با رقیبان اسرائیلی متوسل به حیله «تمارض» میشدند. گاه «بهدروغ» و با نشان دادن گواهی پزشک، آن هم دروغی که فدراسیون به آنها توصیه میکرد، اعلام میکردند که بهدلیل آسیبدیدگی قادر به حضور مقابل حریفان اسرائیلی نیستند. تقریبا بر همه محرز بود که این گواهیهای پزشکی پیدرپی، آن هم فقط در برابر حریفان اسرائیلی، آن هم نه فقط در یک رشته ورزشی بلکه در تمامی رشتههای ورزشی، ریشه در واقعیت ندارد. این نکته نه تنها بر تکتک مردم ایران بلکه بر تکتک فدراسیونهای جهانی نیز محرز بود که «ارادهای سیاسی» پشت این تمارضها قرار دارد.
تقریبا بهمدت چهار دهه، فدراسیونهای جهانی با این رفتار فریبکارانه جمهوری اسلامی مماشات و مدارا میکردند؛ گویی آنها نیز بر واقعیتی عریان چشم میبستند که این رفتار بیشتر سیاستورزی است تا غیرورزشی. اما رویدادی عجیب و بیسابقه در جهان ورزش همه چیز را برملا کرد، بهگونهای که حتی فدراسیونهای ورزشی نیز «ناگزیر» شدند چشمپوشی را کنار بگذارند.
در مسابقات جهانی کشتی لهستان در نوامبر ۲۰۱۷ بود که فریاد رسای مربی علیرضا کریمی، کشتیگیر ایرانی، به گوش رسید که به او نهیب میزد «باید ببازی، باید ببازی». کشتیگیر ایرانی در حالیکه از حریف روس خود جلو بود، به دستور مربی تن به شکست داد و این شد آغاز پیگیری حقوقی فدراسیون جهانی کشتی تا این رفتار غیرورزشی را موشکافانه بررسی کند. برای فدراسیون جهانی کشتی محرز شده بود که این باخت عمدی به فرمان مربی کریمی و برای پرهیز از روبهرویی کریمی با حریف اسرائیلی در دور بعد بود.
در ایران، رهبر جمهوری اسلامی از کریمی تمجید کرد و با هدایای بسیار از او تجلیل شد. در حالی که موضع رسمی مقامهای ورزشی ایرانی این بود که باخت او از سر سیاست نبود. آنها میدانستند اگر ورزش و سیاست با یکدیگر آمیخته شوند، بر اساس مقررات جهانی، محرومیت سختی برای ایران به همراه خواهد آورد. رسول خادم به این رفتار فریبکارانه که به گفته او با اخلاق ورزشی هیچ تناسبی نداشت اعتراض کرد و او که میدید سخنان مشفقانهاش را گوش شنوا نیست از مقام خود کنارهگیری کرد. اما، این فریبکاری جمهوری اسلامی در جایی دیگر سر گشود: جودو.
در اوت ۲۰۱۹ بود که اتفاقی مشابه، این بار در رشته جودو، رخ داد. سعید ملایی، جودوکار ایرانی، برای پرهیز از رودررویی با حریف اسرائیلی، به باخت عمدی زودرس تن داد و مقامهای ایرانی علت باخت او را نه برای پرهیز از «مسابقه با اسرائیل» بلکه «مصدومیت» اعلام کردند. اینجا بود که طاقت ملایی طاق شد و با افشای حقیقت، به آلمان پناهنده شد. در پی این حادثه، جودوی ایران از حضور در رقابتهای ورزشی محروم شده است.
بازی با اسرائیل از سر اشتباه؟
با این توضیح، آیا مسابقه بین تیم شطرنجبازان ایرانی و حریف اسرائیلی اتفاقی و بهاشتباه بود؟ به روایت مقامهای جمهوری اسلامی که چهار دهه است همواره در موضوع رقابت با اسرائیل دروغ گفتهاند، شطرنجبازان ایرانی از ملیت و تابعیت حریف اسرائیلی خود بیاطلاع بودند!
این دروغ در حالی است که شطرنجباز باید تمام قوای مغزیاش را برای یک حرکت صحیح در صفحه شطرنج به کار بندد، ولی از اینکه با کدام کشور رقابت میکند غافل بوده است!
وانگهی اگر طرف ایرانی از این حقیقت عریان که با کدام کشور بازی میکند بیاطلاع بوده است، چرا پس از مسابقه، مقامهای جمهوری اسلامی مطلقا گوشزد نکردند که تمام تلاش خود را خواهند کرد تا این اتفاق تکرار نشود؟ چرا رسانههای دولتی ایران سراغ شطرنجبازان ایرانی نرفتند تا همگان از زبان آنان بشنوند که اشتباهی دقایق متمادی، آن هم در دو بازی جداگانه، در برابر حریف اسرائیلی ظاهر شدهاند؟
اگر این پرسشها بجاست و اگر چهار دهه رفتار فریبکارانه جمهوری اسلامی محرز است، ناگزیر باید نتیجه دیگری گرفت و آن اینکه مقامهای ورزش کشور با مشاهده محرومیت جودوی ایران، ترس و واهمه داشتند که با امتناع از رودررویی با حریف اسرائیلی در بازی شطرنج، «دچار محرومیت» خواهند شد.
در جودو، جمهوری اسلامی هم ورزشکار بزرگی به نام سعید ملایی را از دست داد، هم محرومیت را پذیرفت و هم در داخل کشور بهخاطر این همه دغلبازی و فریبکاری زیر فشار افکار عمومی قرار گرفته است. این احتمال که ورزشکار دیگری مثلا در رشته شطرنج پناهنده و متعاقب آن این رشته ورزشی تعلیق شود و افکار عمومی بر مقامهای دولتی فشار بیاورند، برای هر رشته ورزشی دیگر نیز محتمل است. پس چه بهتر که فریبکارانه با اسرائیل بازی کنند و دروغی کوچک بگویند که نمیدانستند تابعیت حریف مقابل اسرائیلی است. این یعنی اگر میدانستند، از بازی با او امتناع میکردند.
اما این دروغ تا کجا کارساز است؟ دیر یا زود ورزشکاران ایرانی و حریفان اسرائیلی در شطرنج یا رشتهای دیگر مقابل هم قرار خواهند گرفت. آیا مقامهای جمهوری اسلامی باز هم میتوانند مثلا در ورزشی مانند کشتی بگویند که از ملیت حریف اسرائیلی بیاطلاع بودهاند و با او مسابقه دادهاند؟ اگر جمهوری اسلامی با توسل به چنین دروغی در برابر اسرائیل بازی کند، بازی سیاست را به اسرائیل باخته است و اگر تن به مسابقه ندهند، با محرومیت سخت در رشتههای ورزشی مواجه خواهد شد، چنان که در جودو شد.
در این آخرین رویداد ورزشی، یعنی شطرنج، روشن شد که جمهوری اسلامی نمیخواهد با محرومیت بیشتر روبهرو شود. این یعنی پس از چهار دهه دغل و فریبکاری، سرانجام «شطرنج سیاست» را به اسرائیل باخته و به بازی با اسرائیل تن داده است. به قول رسول خادم، اگر امتناع از بازی در برابر اسرائیل برای به رسمیت نشناختن این کشور است، چرا تمارض؟ چرا دروغ؟ چرا گواهی پزشکی؟
بر اساس همین منطق، اگر حالا به بازی در برابر اسرائیل تن دادهاند، چرا دروغ؟ چرا دغل؟ دیری نخواهد پایید که ایران و اسرائیل در آوردگاهی دیگر در عرصه ورزش در برابر هم قرار خواهند گرفت؛ آنجاست که بهتر روشن میشود جمهوری اسلامی محرومیت را همچون جودو خواهد پذیرفت یا بازی با اسرائیل را مانند شطرنج.