آقای نورعلی تابنده، قطب دراویش گنابادی دعوت حق را اجابت کرد و در چهارم دیماه 1398، چشم از جهان فروبست. دوست آزادهام، از دوران نهضت ملی ایران به رهبری مصدق تا پایان عمر، بر صراط استقلال و آزادی ماند. وفای به عهد با استقلال و آزادی، در طول زندگی، نه کاری است که از عهده هرکس برآید و او از عهده آن برآمد و زندگی جست با وجدانی سرشار از شادی و امید.
او از منظر معنویت در وطن دوستی مینگریست. از اینرو، وطن دوستی و استقلال و آزادی شهروندان ایران، جای مشخصی در عرفانی داشت که او بدان باور داشت. بدینخاطر که باور را از گزند قدرت حفظ کرد، یعنی حاضر نشد کارگزار رﮊیم جبار ولایت مطلقه فقیه بگردد و باور خود و باورمندان چون خود را به توجیه جنایت و خیانت و فساد این جبار بگمارد، به دستور جبار، او و درویشان گنابادی، سالها است، تحت رژیم سرکوب هستند.
اگر روحانیان از او میآموختند، دستکم، از بکاربردن دین در توجیه ولایت مطلقه فقیه و جنایت و خیانت و فساد همه روزه این رژیم، بازایستند، اگر دارندگان طرزفکرهای مختلف از او میآموختند تنها با پرهیز از توجیه قدرت، میتوانند، رژیمی را به انزوا درآورند و گرفتار انحلال کنند که با خون جوانان ایران، حجامت میکند، ایران گرفتار استبدادی چنین ویرانگر و مرگبار نمیماند.
عرفان نه گفتن به قدرت و همه عمر تمرین اینهمانی جستن در پندار و گفتار و کردار، با حق علیاطلاق است. ایران امروز سخت بدین عرفان نیاز دارد. این عرفان است که اراده ایستادگی در برابر جبار را شکست ناپذیر میکند.
تردید ندارم دوستی که نورعلی تابنده بود، به یمن استقامت در برابر جبار، همانند همانندهای خود، در زندگی هر انسان مستقل و آزاد خواهد زیست. او به جمع همه آنها پیوست که به وسوسه قدرتمداری، گوهر استقلال و آزادی را رایگان از دست ندادند و زندهاند و نسل امروز را به زندگی در استقلال و آزادی میخوانند.