Friday, Dec 27, 2019

صفحه نخست » موفقیت موج دوم جنبش مردم ایران، کورش عرفانی

Kourosh_Erfani.jpgخیزش آبان ماه ۱۳۹۸ از جنس دیگری بود. بافت طبقاتی جنبش خبر از ریشه دار بودن نیروهایی می‌داد که به خیابان آمده‌اند. انگیزه‌ها این بار ریشه در وخامت ساختاری شرایط دارد. جنبش اما برخی از وجوه مشترک با سایر حرکت‌های اعتراضی پیش از خود را نیز دارا بود: نبود هدف تعریف شده، نبود استراتژی، نبود رهبری و عدم برخورداری از سازماندهی. بدیهی است که پرداختن به این ضعف‌های مداوم وظیفه‌ی نیروهای سیاسی است. بازیگر اجتماعی حاضر در این حرکت‌ها، نه از حیث نظری و نه به طور عملی، قادر به برطرف ساختن این چهار کمبود اصلی نیست. این نیروهای سیاسی همراه با مردم و مورد تایید مردم هستند که باید به این مهم بپردازند.
در پیوند با خیزش آبان ۹۸ نیز بار دیگر این ضرورت مطرح شد. این بار اما برخی از نیروهای سیاسی تلاش کردند که به این وظیفه‌ی طبیعی خود پاسخ گویند. ما در حزب ایران آباد به سهم خود خطوطی را ترسیم کردیم که بتواند در این راستا کمکی باشد و بعد هم به طور گسترده اقدام به توضیح، تشریح و تبلیغ آن کردیم. چارچوب‌های کلی انجام شده در این باره چنین بود:

هدف: بدیهی است که اعتراض آبان ماه وضعیت بد اقتصادی کشور را هدف قرار داده بود. اما کیست که نداند این وضعیت بد، تا زمانی که ساختار سیاسی زاینده و تشدید کننده‌ی آن کنار نرود، بهبودی به خود نخواهد دید. بنابراین، به طور منطقی، هدف خیزش و جنبشی که می‌تواند از تداوم و گسترش آن بیرون آید عبارت است از کنار زدن رژیم جمهوری اسلامی و جایگزین کردن آن با حکومتی که بتواند اقتصاد ایران را، به واسطه‌ی استقرار دمکراسی در ایران، به طور بنیادین و ساختاری تغییر دهد. با روشن شدن هدف، یا همان مقصد، این مطرح می‌شود که از طریق چه استراتژی یا نقشه‌ی راهی می‌خواهیم به این مقصد دست یابیم.
استراتژی: از دل هدف بیرون می‌آید. نخست باید خیزش محدود آبان را به یک جنبش گسترده‌ی مردمی تبدیل کرد. بعد، در یک مقطع از جنبش، می‌توان با اتکاء به قدرت سازمان یافته و دارای رهبری آن، رژیم را کنار زد. سپس می‌بایست دوران گذار را طوری مدیریت کرد که امنیت و آزادی با هم در کشور مستقر شود و به واسطه‌ی آن، انتخابات آزاد برای تشکیل مجلس موسسان و تغییر قانون اساسی ولایت فقیه به یک قانون اساسی دمکراتیک و فارغ از مذهب برگزار شود. در نهایت هم باید در یک دمکراسی متعارف به بازسازی کشور پرداخت.
با روشن شدن استراتژی، یا همان نقشه‌ی راه کلی، اینک باید به سراغ جزییات رفت و گفت که هر یک از این مراحل پیش بینی شده چگونه باید طی شود. در این راستا نیاز داریم به روشن کردن گام‌های تاکتیکی برای طی کردن این نقشه راه بلند.
تاکتیک‌ها: برای تکه تکه کردن نقشه‌ی راه و قابل انجام و قابل مدیریت کردن آن نیاز است به این که مسیر را خرد کرده و به آن سمت وسو دهیم. در این جا روش پیشنهادی «جنبش موج به موج» است. به این معنا که در هریک از مراحل خود، جنبش، موجی را به راه انداخته و به جلو می‌برد تا موفق شود به هدف مقطعی خود برسد. هدف مقطعی اول، آن چنان چه در شرح استراتژی آمد، عبارت است از کنار زدن رژیم جمهوری اسلامی.
جنبش موج به موج: در این الگوی مدیریتی چهار موج اصلی به صورت کلی قابل ترسیم است:
• موج اول با هدف تولد بخشیدن به جنبش و اعلام وجود آن. این امری بود که در خیزش آبان ماه ه وقوع پیوست و با هزینه‌ای معادل بیست هزار کشته، زخمی و بازداشتی، یعنی یک فداکاری عظیم و بهایی سنگین، خود را به ثمر رساند. جنبش زاده شد و اینک باید آن را ادامه داد و به سرانجام خوبی رساند.
• موج دوم با هدف تثبیت و تضمین ادامه‌ی کار: این امر نیز در پنجم دی ماه و با بزرگداشت یاد کشته شدگان آبان ماه با وارد کردن یک ضربه‌ی قوی مادی و غیر مادی به رژیم و تبدیل آن به حکومت نظامی به ثمر نشست. در پایین بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
• موج سوم: با هدف گسترش و قدرت نمایی جنبش. این مهم به واسطه‌ی کار سازمان یافته برای جذب نیروهای اجتماعی فراگیر برای جنبش اعتراضی است. به عبارت دیگر، در این مقطع باید بتوان سهم قابل توجهی از ناراضیان فعال را برای مبارزه‌ی در صحنه سازماندهی کرد. بخش مهمی از ناراضیان غیر فعال را فعال ساخت و در نهایت، بخشی از مخالفین جنبش را به هوادار آن تبدیل ساخت. در سایه‌ی این مهم که بعدها به جزییات، زیرمرحله‌ها و نیز سازوکارهای آن به طور مفصل خواهیم پرداخت حرکت موفق خواهد شد قدرت اجتماعی مورد نیاز برای مقابله با قدرت سیاسی فاسد و سرکوبگر را در اختیار داشته باشد.
• موج چهارم: در این مقطع و به واسطه‌ی قدرت اجتماعی انباشته شده به سوی آن می‌رویم که رژیم و موجودیت آن را به چالش بکشیم و در یک حرکت گسترده، هدفمند، سازمان یافته و دارای رهبری رژیم به پایین کشیده شود.
به این ترتیب می‌بینیم که سیاست موج به موج جنبش، در واقع، مرحله بندی یک بخش تاکتیکی از سه بخش استراتژی جنبش را میسر، ممکن و شفاف می‌سازد. در چهار گام پیاپی، موج بعد از موج، این جنبش توانایی لازم برای رسیدن به هدف خود، که خلع قدرت از رژیم اسلامی سرکوبگر و فاسد است را به دست می‌آورد.
اگر موج اول را خیزش آبان ماه ۱۳۹۸، با هدف تولد بخشیدن به جنبش ملی برای تعیین سرنوشت تاریخی خود بدانیم، اینک باید ببینیم آیا این الگوی جنبش موج به موج، در موج دوم خود، که در مقطع پنج دی و روزهای پس از آن صورت پذیرفت، چه به دست آورد. در این باره کافیست این را در نظر داشته باشیم که هر موج باید بتواند ماموریت اصلی خود را تامین کند و نه چیزی در ورای آن. چنان چه در بالا آمد، موج دوم به دنبال تثبیت جنبش بود و بس. آیا این مهم روی داد؟ بررسی کنیم.

سرنوشت موج دوم جنبش:

حرکتی که از آن به عنوان موج دوم یاد می‌کنیم عبارت بود از بهانه قرار دادن بزرگداشت چهلمین روز جان باختن کشته شدگان خیزش آبان ماه. قرار بود در این روز مردم مراسمی را به جا آورند که به واسطه‌ی آن راه و چرایی فداکاری این عزیزان قربانی شده یادآوری شود. چنین مراسمی در شهرها و مناطق مختلف برگزار شد. در تمامی آنها رژیم با بسیج نیروهای سرکوبگر خود و دستگیری و ضرب و شتم عده‌ای از حاضران و شرکت کنندگان تلاش کرد مانع از تجمعی گسترده و یا تبدیل مراسم به تظاهرات ضد رژیم شود: از جمله در تهران) گلزار سکینه)، بهبهان و...
اما آن چه که از این روز و روزهای بعد از آن یک نقطه از نقاط محوری شکل گیری جنبش برانداز را ترسیم می‌کند بسیج بسیار گسترده‌ی رژیم برای به میدان آوردن نیروهای سرکوبگر خود و استقرار حکومت نظامی در تمامی شهرهایی بود که در آن خیزش آبان حضور پیدا و ابراز وجود کرده بود. این اقدام، به همراه قطع دوباره‌ی اینترنت، نشان داد که موج دوم جنبش برای رژیم، معادل کسب آمادگی در جهت هجوم و سرنگون کردن آن است. این در حالیست که، به صورت یک پارادوکس، در ذهن فعالان جنبش و هدایت گران موج دوم، چنین کارکرد و وظیفه‌ای برای آن در نظر گرفته نشده بود. یعنی قرار نبود به طور مثال در تاریخ پنجم دی، در مراسم بزرگداشت شهدای آبان ماه، قیام سرنگونی صورت پذیرد. لیکن، برای رژیم، که ضرب شست هجوم قدرتمند موج اول را در آبان چشیده بود، جای کمترین قبول ریسکی وجود نداشت. به همین خاطر رژیم، با بسیج حداکثری خود-که در بعضی از موارد به آوردن خودروهای نفربر بی نفر و یا وسایل موتوری نیروهای انتظامی که به دلیل نداشتن بودجه در حالت اسفناکی به سر می‌بردند و نیز با آوردن مشتی نیروهای غیر حرفه‌ای، به عنوان نیروی سرکوبگر-، تلاش کرد که ضریب اطمینان خود از سقوط نکردن در جریان موج دوم در پنجم دی را افزایش دهد.
برای این که باز دقیق تر و مستندتر بسنجیم که این الگوی موج به موج چگونه می‌تواند کار راه انداز باشد و جنبش را به هدف خود نزدیک سازد، بگذارید سراغ برخی از دست آوردهای حرکتی که به عنوان موج دوم عمل کرد بنگریم و ارزیابی بهتری از آن داشته باشیم.

دست آوردهای موج دوم:

۱) به تعطیلی کشاندن کشور: در وحشت از حضور گسترده‌ی مردم، رژیم کشور را از چند روز قبل به حالت نیمه تعطیل درآورد و با خواباندن بساط مدارس و دانشگاه‌ها سعی کرد از حضور میلیون‌ها دانش آموز و دانشجو و معلم در اماکن عمومی خودداری کند. عدم حضور آنها در خیابان‌ها باید کمک می‌کرد به سوی بیرون راندن میلیون‌ها نفر از شهرهای بزرگ برای مسافرت و امثال آن. بنابراین، به طور عملی بخش‌های عمده‌ای از کشور فلج شد.
۲) بردن دستگاه دولت به حالت آماده باش: تهیه و تدارک برای به دست گرفتن کنترل مراکز اصلی بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ شهری که در آن‌ها، در خیزش آبان، یک حرکت اعتراضی کوچک یا بزرگ انجام گرفته بود. این به معنی استقرار حکومت نظامی و بسیج تمام دستگاه اداری، امنیتی، اطلاعاتی، انتظامی و نظامی کشور و بردن آنها به حالت آماده باش بود تا از خطر یک قیام برانداز سراسری در امان باشند.
۳) اعلام حکومت نظامی غیر رسمی: آوردن نزدیک به ۱۰۰ هزار نیرو در سراسر کشور و مستقر کردن علنی آنها در وسط خیابان و چهارراه‌ها و میادین برای استقرار ترس و وحشت. برپا کردن ایست بازرسی در برخی از شهرها و راه‌ها مانند اصفهان و جستجو کردن درون ماشین‌ها، گشت زنی با موتور و ماشین و ایجاد سر وصدا برای وحشت آفرینی و حتی در برخی از موارد، تیراندازی هوایی، برای ترساندن مردم. این همان حکومت نظامی است که فاصله‌ی اندکی تا اعلام رسمی خود و جا انداختن نوعی از کودتا دارد. موج دوم رژیم را به این کار واداشت.
۴) پرداخت هزینه‌ی سنگین مالی: نیمه تعطیل کردن کشور، بسیج دستگاه دولت و نهادهای مختلف امنیتی آن و نیز آوردن یک صد هزار نیرو در سراسر کشور همراه با پشتیبانی و لجستیک آن، به همراه ضررهای مالی ناشی از خوابیدن هر گونه فعالیت اقتصادی در شرایط حکومت نظامی، معادل یک ضرر میلیاردی بود. چند صد یا هزار میلیارد تومان یا چند صد میلیون دلار. این، در شرایطی که دولت جیب خالی روحانی، برای تامین یک دلار به دست و پای آمریکا و اروپا افتاده است، البته که ضربه‌ی بزرگی به رژیم محسوب می‌شود. به ویژه برای یک رژیم ورشکسته که خطر فروپاشی اقتصادی برای آن به مراتب از خطر سرنگونی قویتر است.
۵) نمایش ماهیت نظامی رژیم: در میان ضررهای غیر مادیی که موج دوم به رژیم وارد ساخت ارائه‌ی یک چهره‌ی مشخص نظامی، خشن و سرکوبگر از آن به جامعه ایرانی و جامعه‌ی جهانی بود. این امر نمایش تهی شدن رژیم از هرگونه مشروعیت اجتماعی است. آوردن یک صد هزار نیروی مسلح و تیراندازی هوایی، بستن جاده‌ها و بازداشت‌های گسترده‌ی مردم و معترضین یک بار دیگر مهر رژیم «سرکوبگر، نامشروع و جنایتکار» را به پیشانی رژیم زد. این یک رسوایی بزرگ برای تیم روحانی محسوب می‌شود که سعی می‌کند خود را، با اطوارهای دیپلماتیک، به عنوان یک «دولت متعارف» معرفی کند. به واسطه‌ی این موج دوم و از لانه بیرون آوردن یک صد هزار نیرو و یا شاید هم بیشتر و اعلام حکومت نظامی غیر رسمی و قطع دوباره‌ی اینترنت همراه، بار دیگر، تصویر رژیمی که دیگر کشور را مدیریت نمی‌کند بلکه با اسلحه کنترل می‌کند جا افتاد. به همان ترتیب که در موج اول جنبش، خصلت جنایتکار رژیم و ارتکاب به «جنایت علیه بشریت» رهبر آن با قتل عام ۱۵۰۰ جوان و نوجوان بیگناه عریان شد، این بار هم معلوم گشت که آن چه حکومت ایران می‌نامند یک مشت نظامی سرکوبگر و آخوند آدمکش هستند که نیروی صد هزاری به خیابان می‌آورند تا بتوانند خود را برای چند صباحی از قیام براندازی توسط مردم ایران در امان دارند.
۶) افشای ناتوانی سرکوب نظام: در این حرکت، در حالی که هدف موج دوم فقط یک یادآوری برای تداوم و تثبیت خود از این راه بود، رژیم، با حماقت و دستپاچگی تمام، توان یا بهتر است بگوییم ناتوانی خود را، در کف خیابان‌ها، مقابل چشم مردم و دوربین شهروند-خبرنگاران قرار داد. مشخص شد که رژیم قادر نیست حتی نیمی از نیروی مورد نیاز برای یک تهاجم سراسری مردمی با هدف براندازی را در اختیار داشته باشد. به عبارت دیگر، اگر حرکت مردم به مرحله‌ای برسد که بخواهد، با قدری سازماندهی و مدیریت، به سوی تسخیر مراکز حکومتی و بازداشت آمران نظام و پایان بخشیدن به عمر رژیم استبدادی برود، جمهوری اسلامی به هیچ وجه نیرو، تجهیزات و امکانات لازم برای دفاع از خود را ندارد. این نکته تا همین پنجم دی به صورت مبهم و کلی مطرح بود، اما در جریان این حرکت و با به خیابان آوردن خودروهای خالی، قراضه و از کار افتاده و نیروی انسانی آموزش ندیده، آماتور، خسته و فرسوده نشان داد قادر به حتی کنترل شرایط عادی نیست، چه رسد به آن که جنبش با برنامه و هدف و با یک مدیریت کارآمد، در شرایط توفان تهاجم مردمی به سراغش بیاید. موج دوم این ضعف بزرگ رژیم را آشکار ساخت و برای مردم این امید را به وجود می‌آورد که برای برانداختن نظام کار، نه فقط ممکن، که شاید آن قدرها هم سخت و پرهزینه نباشد.
۷) تمرین و رزمایش مردمی: از یک سو مردم ضعف نیروهای رژیم را دیدند و از سوی دیگر به قدرت خود پی بردند و دریافتند که اگر بخواهند در گام‌های بعد، به صورت گسترده بیایند، چه نکاتی را باید رعایت کنند. ویژگی‌های زمانی و مکانی قیام برانداز روشن تر شد، نوع و دامنه‌ی تجهیزات نیروهای سرکوبگر مورد برآورد قرار گرفت و به همین دلیل، حالا روشن تر است که چه چیزهایی برای ورود به صحنه‌ی مبارزه مورد نیاز است. چه آرایشی و چه بافتی می‌تواند مفید عمل کند و برای آماده سازی، چه باید کرد.
۸) روشن سازی ترکیب اجتماعی: حرکت هم چنین فرصتی بود برای همه نیروهای اجتماعی فعال در قیام که برآوردی از قدرت خود و نیز از ترکیب طبقاتی خویش به دست آورند. بین آنها که گفتند می‌آییم و آمدند و آنها که گفتند می‌آییم و نیامدند و یا نیروهایی که اصولا سودای آمدن نداشتند تمایز حاصل شد. هر بخش از نیروی اجتماعی در نهایت باید نوعی از خودآگاهی از جنس و جسارت خویش و سایر نیروها داشته باشد تا بتواند برای مراحل بعدی و گام‌های عملی حساس تر جنبش، برآوردی درست از توانایی‌های خویش و توانایی حرکت در کل داشته باشد. به همین دلیل، این موج دوم، فرصت نوعی از غربالگری را مطرح کرد که به نیروهای فعال و کنشگر اجازه می‌دهد صف بندی خود را با سایر نیروهایی که بنا به دلایل مختلف هنوز به روند کنشگری وارد نشده‌اند تمایز بخشند و یک تخمین روشن از قدرت خویش به دست آورند.
۹) روشن شدن نسبی وضعیت اپوزیسیون: این حرکت هم چنین روشن ساخت که بخش عمل گرا و راه حل یاب اپوزیسیون کیست و چیست و چگونه عمل می‌کند و بخش ناظر، مفسر و منفعل آن کدام است. احزاب، سازمان‌ها، شخصیت‌ها و نیز رسانه‌ها، به فراخور سهیم شدن در این حرکت، یا پرهیز و دوری و سکوت در قبال آن، به نیروهای اجتماعی کنشگر در ایران، خواسته یا ناخواسته، پیام دادند که تا چه حد قابل اعتبارند و تا چه حد خیر. کارنامه‌ی چهل ساله‌ی اپوزیسیون ایرانی یک بار دیگر در معرض قضاوت واقعیت مادی جنبش قرار گرفته است. هموطنان فرصت این را دارند که ببینند چه لایه هایی از اپوزیسیون به گفتار درمانی مشکل مادی ایران مشغولند و کدام بخش آماده است که جنس راه حل خود را با جنس واقعیت مشکل مطابقت دهد. غربال جنبش، در هریک از موج‌های خود، برخی از ناخالصی‌ها را از خویش دور می‌کند تا در نهایت یک نیروی مردمی، عمل گرا، واقع بین و قادر به رهبری، بتواند هدایت جنبش برانداز و مدیریت دوران گذار پس از آن را بر عهده گیرد. جای خوشبختی است که شلاق واقعیت به هیچ کس رحم نمی‌کند. پویایی جنبش، با منطق موج به موج خود، نیروهای ایستای سیاسی را، یکی بعد از دیگری، به بازنشستگی اجباری می‌فرستد.
۱۰) تدقیق روش‌های مبارزاتی: در این جا نیز موج دوم جنبش کمک کرد تا پتانسیل برنامه ریزی برای گام‌های بعدی و تدارک مدیریتی آنها دقیق تر و عینی تر شود. با به دست آمدن بیلان روشنی از نیروهای منفعل و یا فعال و نیروهای قادر به تبدیل بالفعل از بالقوه، این به خوبی آشکار شد که چه می‌توان کرد. این ارزیابی مبتنی بر آگاهی تجربی، جنبش را بالغ و پخته کرده و آن را برای گام‌های دورتر خویش مصمم تر و قویتر می‌سازد. اینک می‌توانیم بدانیم که سازوکارهای مناسب برای رفتن به سوی یک حرکت سرنوشت ساز چیست و چگونه باید طراحی و بعد مدیریت شود تا کامیابی حاصل گردد.
این‌ها برخی از دست آوردهای موج دوم بود. بدیهی است که حالا و بر اساس آن چه گذشت می‌توانیم به سوی یک مرحله‌ی جدید از جنبش گام به گام وارد شویم که از هم اکنون نام «تدارک موج سوم جنبش» را به خود می‌گیرد. درباره‌ی این تدارک موج سوم بیشتر خواهیم نوشت. سازوکارها و جزییات را باز خواهیم کرد و ملزومات آن را توضیح خواهیم داد.
نتیجه گیری:
آن چه به عنوان جمع بندی می‌توان گفت بسیار ساده و منطقی است: خیزش آبان زاینده‌ی یک جنبش مردمی براندازی شده است که برای رسیدن به هدف خود، یعنی جایگزینی جمهوری استبدادی اسلامی با یک جمهوری دمکراتیک غیرمذهبی، می‌تواند از استراتژی گام به گام استفاده کند: گام نخست، کنار زدن رژیم کنونی از قدرت، گام دوم مدیریت دوران گذار، گام سوم بازسازی کشور در یک ایران دمکراتیک. برای گام نخست خود یعنی کنار زدن رژیم اسلامی جنبش می‌تواند از الگوی جنبش «موج به موج» استفاده کند. موج اول برای اعلام موجودیت جنبش (آبان ۹۸)، موج دوم برای تثبیت جنبش (دی ۹۸)، موج سوم برای گسترش حرکت و توانمندسازی آن و گام چهارم، حرکت برای خلع قدرت از رژیم.
مسیر از این پس روشن است. این بار، برخلاف تمام جنبش‌های اعتراضی گذشته، حرکت مردم خود را مجهز به یک دستگاه نظری کرده است که آن را هدفمند و قابل مدیریت می‌سازد. همین امر می‌تواند برای حرکت دو عنصر باقیمانده، یعنی سازماندهی و رهبری (مدیریت) را تامین کند و شرایط موفقیت آن در این عصر تاریخی پیچیده و شرایط حساس را فراهم سازد. اگر رژیم به سوی مذاکره و استحاله‌ی اجباری- که امر براندازی را از موضوعیت می‌اندازد- و یا جنگ- که از ایران چیزی به جا نمی‌گذارد که جنبش مردمی بخواهد آن را نجات دهد- نرود، می‌ماند راه براندازی که این بار برخلاف چند دهه گذشته دیگر یک آرزو و امید نیست، بلکه هدفی است که برای تحقق مادی خویش نقشه‌ی راه مشخص دارد. جنبش موج به موج راهکار استراتژیک مناسب برای این منظور است و تاکنونی در موج نخست و موج دوم موفقیت و درستی خویش را اثبات کرده است.
در این باره و جزییات آن بیشتر و بیشتر خواهیم نوشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آدرس ایمیل تماس با نویسنده: [email protected]
برای دیدن برنامه‌های تلویزیونی کورش عرفانی به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy