- در سالهاى بعد از انقلاب رابطه كار هنرى وهنرمند از داخل به خارج يکطرفه بود. هر چه در داخل توليد میشد راه هموارى به خارج داشت اما چنين راهى براى كارورزان هنر و فرهنگ برونمرزى به ايران هموار نبود. بهخصوص كارهايى كه پيش از پيدايش اينترنت و شبكههای مجازى در راستاى مبارزه با فاشيسم مذهبى حاكم در ايران انجام میشد از خارج راهى به داخل نمىيافت. سواى سختگيرىهاى حكومت، نخبگان فرهنگى در داخل كشور هم كمكى به گشايش اين راه يكطرفه نمىكردند. به همين دليل با وجود مبارزات وكوششهاى فرهنگى ايرانيان خارج كشور در اين تبعيد ناخواسته، ظن قوى در ايران بر آنست كه همه ما در خارج خوش مىگذرانيم و دغدغهاى براى وطن و مردمانمان نداريم!
کیهان لندن - حضور هنرمند نامآشنا و محبوب در لندن درچند هفته اخیر فرصتی به کیهان لندن داد که در مورد دیدگاههای فرهنگی و هنری و سیاسی وی به گفتگو بنشینیم.
-آقای صیاد، از این موضوع شروع کنیم که شما قبل از انقلاب با تهیه و بازیگری در فیلمهای سرگرمکننده و پولساز، تهیه کارهای هنری، جدی و سنگین را میسر میکردید. تماشاچیان هم شما را به عنوانِ شخصیت صمد دوست داشتند و هم از فیلم «در امتداد شب» به شدت استقبال میکردند و هم اینکه به شما به عنوان کارگردان «بنبست» و بازیگر و تهیهکننده «در غربت» از سهراب شهیدثالث، ارادت داشتند و احترام میگذاشتند. این تنوع فعالیت را چگونه توانستید تلفیق کنید؟
-همکارى من با سینماى متفاوت پیش از انقلاب بجز چند مورد به عنوان بازیگر یا فیلمنامهنویس شروع شد اما چون تهیهکنندگان سینماى رایج آن دوره که غیردولتى بودند ریسک سرمایهگذارى در آن فیلمها را نمىپذیرفتند من از پخشکنندهی فیلمهاى «صمد» براى تولید فیلمهاىِ متفاوت وام مىگرفتم. فیلمها ساخته مىشدند اما چون سینماى مناسب براى نمایششان وجود نداشت غالبا با زیان مواجه مىشدند و طبعاً زیان حاصله را باید فروش فوقالعاده فیلمهاى صمد جبران مىکرد.
-جایگاه مسائل سیاسی و اجتماعی در هنر از نظر شما چیست؟
-ضرورت یا عدم ضرورت پرداختن به مسائل سیاسى و اجتماعى در میان هنرها یکسان نیست. هنرهای بیانی مانند تئاتر و سینما از آنجا که با مخاطب و تماشاگر رو در رو هستند و تولیدشان نیز به سرمایه متکی است، بیش از هنرهای دیگر متکی به اقبال مردم و شرایط اجتماعیاند. برای نمونه عدهی کثیری باید به تماشای فیلمیبنشینند تا امکان برگشت سرمایهای که برای آن هزینه شده در آن فراهم شود.
به هر حال نقش مسائل سیاسى- اجتماعى در شکلگیرى این هنر و تأثیر متقابل آن بر جامعه به مراتب بیش از سایر هنرهاست!
- به دنبال روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی، چه نکاتی در رابطه بین سیاست و مسائل اجتماعی از یکسو و سینما و تئاتر ایرانی از سوی دیگر پیش آمده؟ آیا وزنه سیاست و مسائل اجتماعی سنگینتر شده؟
-بعد از انقلاب اسلامى، عامل اثرگذار اصلى بر هنرمندان ایرانى در هر دوسوى مرز عنصر ترس بوده است.
در داخل کشور معدودى که خطر مقاومت را به جان میخرند، اگر سر به سلامت ببرند، فعالیتشان ناگزیر به کمکارى یا بیکارى میانجامد. اما غیر از چند نمونهی استثنایى، بقیه کار کردن یا تداوم کار خویش را خواسته یا ناخواسته در مماشات با نظام حاکم مىبینند. به ویژه در سینما- صنعتى که در آن کارفرما و تولیدکنندهی اصلى ارکان وابسته به حکومتاند- نتیجه کار فیلمساز خردهگیر یا حتى معترض هم در نهایت آبی است که به آسیاب تبلیغاتى رژیم جمهورى اسلامى ریخته مىشود.
و اما در خارج... همان سالهاى اول، ترس از تروریسم اسلامى با فتواى قتل سلمان رشدى عالمگیر شد. نه تنها مخالفان ایرانى خمینى، بلکه در سطح جهانى منتقدان اسلام افراطى نیز به وادى واهمههاى بىنام ونشان کشانیده شدند.
فعالیتهاى فرهنگى ایرانیان مخالف جمهورى اسلامى سواى فقدان امکانات مالى یا حمایت دولتى به دلیل یا به بهانهی ترس از واکنش حکومت نسبت به بستگانى که در ایران پشت سر گذاشته بودند به ورطه محافظهکارى افتاد و در مواردى کاملا به ابتذال کشید.
- آیا به نظر شما رژیمهای فاشیست و شبهفاشیست بر وظایف سیاسی و اجتماعی هنر و هنرمند میافزایند؟
-در نظامهاى سرکوبگر وظایف هنر وهنرمند از جانب حکومت تعیین و تکلیف مىشود. سرپیچى از آن شنا کردن برخلاف مسیر رودخانه است و شهامت بسیار مىطلبد.
- در همین رابطه فکر میکنید هنر چقدر ظرفیت پذیرش تعهد و ایفای نقش سیاسی و اجتماعی دارد؟ آیا سنگین کردن بار سیاسی و اجتماعی هنر میتواند به کاهش ارزش هنری آن منجر شود؟
-بستگى به توان هنرمند و نوع انتخاب او دارد.
هنر به خودى خود به جامعه و مردم بدهکار نیست اما به نظر من هنرمند به مردم و جامعه بدهکار است. مگر آنکه به جنگل پناه ببرد و با جانوران زندگى کند.
-رابطه هنرمندان داخل و خارج کشور را چگونه میبینید؟ آیا بر اساس دیدگاهی که داشتهاید فعالیت هنری در داخل کشور را نوعی توجیه و پنهان نمودن ذات سرکوبگر رژیم میدانید؟ به نظر شما هنرمندان داخل کشور چه باید بکنند؟
-در سالهاى بعد از انقلاب رابطه کار هنرى وهنرمند از داخل به خارج یکطرفه بود. هر چه در داخل تولید میشد راه هموارى به خارج داشت اما چنین راهى براى کارورزان هنر و فرهنگ برونمرزى به ایران هموار نبود. بهخصوص کارهایى که پیش از پیدایش اینترنت و شبکههای مجازى در راستاى مبارزه با فاشیسم مذهبى حاکم در ایران انجام میشد از خارج راهى به داخل نمىیافت. سواى سختگیرىهاى حکومت، نخبگان فرهنگى در داخل کشور هم کمکى به گشایش این راه یکطرفه نمىکردند. به همین دلیل با وجود مبارزات وکوششهاى فرهنگى ایرانیان خارج کشور در این تبعید ناخواسته، ظن قوى در ایران بر آنست که همه ما در خارج خوش مىگذرانیم و دغدغهاى براى وطن و مردمانمان نداریم!
-به نظر شما چه چیزی باعث شد که ایرانیان دست به خودکشی سیاسی در ۴۰ سال پیش بزنند؟
-چه بگویم در پاسخ این سؤال!
چه بسیار کتاب و مقاله و فیلم مستند تا کنون منتشر شده در یافتن و تجزیه تحلیل انگیزههای تخم و ترکهی اعراب که رویاى رجعت به خلفاى بنى امیه داشتند!
مافیاى چپ که در صدد بود ایرانستان را به صورت یکى از اقمار شوروى سابق در آورد!
وطنفروشانى از تبار سلمان فارسى!
لات و لوتهاى میدان امین السلطان!
روى هر کدامشان کلیک کنىد میرسید به ملغمهاى که جمهورى اسلامى نامیده مىشود!
- بعد از به پا خاستن مردم در دی ۹۶ و آبان ۹۸ و سرکوب وحشیانه آنها فکر میکنید حرکت ایران را در کدام سو میبینید؟
-جوانانى که در خیابانها بدون توسل به «الله اکبر» فریاد حقطلبى سر دادهاند، به حقوقى که تا کنون از ایشان و خانوادهشان سلب شده دیر یا زود دست خواهند یافت.
تا کى این رژیم سفاک میتواند حقطلبى را با گلوله پاسخ دهد؟
هزاران دلیل مىتوان از درون این ملت یافت که نشان میدهد: نیکى، شهامت، فرزانگى و عدالتخواهى قدرت قاهره این مردم است.
یقین بدانیم که این صفات انسانى در میان سربازان و جوانانى که از ناگزیرى به صفوف نیروهاى امنیتى یا نظامى حکومت پیوستهاند هم مىتواند وجود داشته باشد. بسیارى از آنها واقفاند که آینده و سرنوشت مشترکى دارند با این مردمانِ عاصى و حقطلبان کارد به استخوان رسیده. تردید نکنیم که دیر یا زود آنها هم به صفوف این حقطلبان میپیوندند و همقطاران خود را از اعمال خشونت و شلیک گلوله به سوی مردمان بیسلاح باز میدارند.
- در این میان نقش ایرانیان خارج از کشور و به ویژه هنرمندان را برای کمک به اعتلای مبارزه در داخل ایران چگونه میبینید؟
-چندى پیش در رابطه با حوادث اخیر جایى گفتم که با وجود دشوارىهاىِ ایجاد شده در امر خبررسانى، به دلیل قطع اینترنت از جانب حکومت، گزارشهاى صوتى و تصویرى بسیارى از سرکوبهاى وحشیانه به خارج راه پیدا کرد.
اما از بخت بد ما ایرانىها، همه جا سیاستبازان فاسدى که تا کنون با چپاولگران حاکم در جمهورى اسلامى داد و ستد سیاسی- اقتصادى داشتهاند، اکثرا واکنش مناسب در برابر این فجایعِ آشکار نشان نداده و نمىدهند. و همینجاست که مسؤلیت پیگیرى به عهدهى ما ایرانىهاى دور از سرزمین مادرى مىافتد تا اگر هنوز مهر وطن با ماست یا خود را همدرد با مردمِ زادگاه خویش مىدانیم، بکوشیم تا دولتمردانى را که هنوز به مراودات کثیف با جمهورى اسلامى آلوده نشدهاند به واکنش مناسب علیه فجاع اخیر واداریم.
فراموش نکنیم که به استناد اینهمه گزارش صوتى و تصویرى که به همت مبارزان جان بر کف دست نهاده از داخل ایران به خارج راه یافته است، ناقوس مرگ ولایت تزویر و خلافت دروغ به صدا درآمده است. وظیفه ما کمک به انعکاس این صداست. همین و بس!