البته واضح و مبرهن است که در هر یک از ما ایرانیان، یک کارآگاه پوآرو و میس مارپل وجود دارد که این دو نفر وقتی اتفاقی در کشورمان می افتد، فوری ذره بین هایشان را بر می دارند و به جان «سوژه» می افتند و تا ته و توو و دل و قلوه ی ماجرا را در نیاورند، از پای نمی نشینند.
البته بعضی از این عزیزان، مثلا میس مارپل را «بومی» کرده اند و چیزی شده اند شبیه به کارآگاه شمسی و مادام، و کشفیات شان در سطح و حد فرهنگ اجتماعی ماست که نزد ما ایرانیان، مقبول تر و مسموع تر است.
مثلا شما همین موضوع زدن هواپیمای اوکراینی توسط سلحشوران سپاه پاسداران را در نظر بگیرید.
کارآگاه شمسی و مادام دلایلی می توانند کشف کنند که به عقل بابای پوآرو و میس مارپل هم نمی رسد. یکی از این کشفیات که امروز در سراسر ایران زمین و حتی کشورهای خارجی خبرش منتشر شده این است که در هواپیمای مزبور، بادی گارد مش قاسم سلیمانی حضور داشته که می خواسته اسرار او و نظام را با خود به خارج از کشور ببرد ولی سپاه در دقیقه ی نود متوجه این خبیث شده و هواپیما را به خاطر از بین بردن این عنصر مشکوک کمپلت با موشک زده است!
حالا این که مثلا سپاه می توانسته به هواپیما دستور بازگشت به فرودگاه و این ها را بدهد و یا این خبیث مگر چند چمدان مدرک داشته که باید آن را با هواپیما از ایران خارج می کرده، این ها دیگر سوال هایی نیست که ما جرات داشته باشیم از کارآگاه شمسی های ایرانی بپرسیم و برایشان جواب بخواهیم.
اما من چون کلاس ام بالاتر است و با سبیل های آویخته و هیکل نره خری که دارم خودم را در حد هرکول پوآرو می بینم، امروز به کشف درخشان دیگری نائل شده ام که می خواهم آن را هر چند مسموع و ایرانی پسند نباشد مطرح کنم.
ما تا این لحظه خبری از سردار حاجی زاده، مشهور به «فون براون» جمهوری اسلامی، نشنیده ایم که بگوید بعد از حادثه ی تلخ هواپیمای اوکراین، ما هر چی سامانه ی بی سامانِ موشکی در اطراف تهران داشتیم جمع کردیم و به روسیه پس فرستادیم، یا مسوولان این سامانه ها را که بعد از حادثه ی هواپیمای اوکراینی به میزان آی کیو و فراست شان پی بردیم، همراه با یک عدد نی به دشت ترکمن صحرا جهت هدایت گوسفندان اعزام کردیم.
پس اگر سامانه ها همان جا که بودند مانده اند، و شلیک کنندگان هم همان جا که حضور داشته اند حضور دارند، استبعادی ندارد که به خاطر خطر جنگ دانشجویان با حکومت، دوباره دکمه ی شلیک موشک فشار داده شود، و یک هواپیمای دیگر مسافربری ساقط گردد.
لذا به همین خاطر است که خارجیان عاقل، عطای پرواز به تهران را به لقایش بخشیده اند و کلا از ده فرسخیِ آسمان ایران عبور نمی کنند.
امیدوارم این سخنان پوآرو وار ما، باعث ترس و وحشت مسافران عزیز هوایی نشود، و خودشان را به خداوند منان بسپارند.
ترس من از این است که اگر مثلا، هواپیما در شش دقیقه اول بعد از تیک آف، به طور طبیعی در یک توربولنس بیفتد، و به قول قدیمی ها در «چاه هوایی» بالا و پایین بشود، مسافران به هوای این که موشک به بال هواپیما خورده، سکته را بزنند و جان به جان آفرین تسلیم کنند. این ها را نوشتم که خدای نکرده چنین اتفاقی نیفتد والّا سپاه که خر نیست فرت و فرت موشک هوا کند!