فقط مانده بود ایشان برای ملت ایران تعیین تکلیف کند!
جعفر محمدی در سایت عصر ایران نوشت: این صحنه را باید یکی از شرم آورترین لحظات تاریخ تلویزیون در ایران دانست. وقاحت را بدانجا رسانده اند که در برنامه زنده از تلویزیونی که با پول ۸۰ میلیون ایرانی اداره می شود، بی هیچ شرمی می گویند که اگر مثل ایشان فکر نمی کنیم، جمع کنیم و از ایران برویم!
مگر ایران ملک طلق تو یا هر کس دیگری است که این گونه برای مردمانش تکلیف معین می کنی؟
همان حرفی را که ۴۵ سال پیش شاه میگفت، اینک یک دختر جوان در رسانهای میگوید که به جای ملی بودن، به خانه خاله شبیه شده است.
مقصر، او نیست، کسانی هستند که تریبون مردم را دست او داده اند تا این گونه نفرت بپراکند. وقتی پای بزرگان این قوم را از تلویزیون کوتاه کنند، طبیعی است که زبان خردان، دراز می شود. تبر زدن بر درخت یگانگی ملت ایران، گویا رسالت بعضی ها شده است و خدا می داند که در آن سوی پرده ها چه می گذرد.
نوشته کامل را در زیر می خوانید:
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - «اگر کسی اعتقاد ندارد، جمع کند و از ایران برود. برود همان جاهایی که آن رفاه و آن مدل زندگی را دارند. همۀ ما ایرانیها به زندگی سلحشورانه احتیاج داریم و این مدل را می پسندیم و فقط مانده گامهای عملیاتی تبیین شود.»
این سخنان را خانم مجری شبکۀ افق سیمای جمهوری اسلامی ایران در برنامۀ زندۀ تلویزیونی بر زبان آورده و چون در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی بازنشر میشود، بسیار دیده شده و واکنشهای فراوانی برانگیخته است.
این خانم البته مجری معمولی نیست و به عنوان نمایندۀ یک گفتمان، شناخته میشود و اگر همان مجری برنامۀ « نیمه پنهان ماه» باشد که گفت و گوهای جذابی با خانوادۀ شهدا انجام میداد، تأسف مضاعف را بر میانگیزد.
این نوشته اما نمیخواهد به ابراز تأسف، بسنده کند. بلکه میخواهد 10 نکته را به او یادآوری کند:
1. قبل از تولد ایشان و در رژیم گذشته، محمد رضا شاه پهلوی در روز 11 اسفند 1353 -قریب 45 سال پیش - در پی اعلام تأسیس حزب «رستاخیز» و در سخنانی که در روزنامۀ اطلاعات در 12 اسفند 1353 درج شد، به صراحت گفت:
« کسی که وارد این تشکیلات سیاسی (حزب رستاخیز) نشود و معتقد و مؤمن به این سه اصل که من گفتم (قانون اساسی مشروطه، انقلاب شاه و ملت و نظم و نظام پادشاهی) نباشد دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیر قانونی یعنی به اصطلاح خودمان، توده ای و به اصطلاح خودمان و با قدرت اثبات، بی وطن. جای او یا در زندان ایران است یا اگر بخواهد همین فردا با کمال میل و بدون اخذ حق عوارض، گذرنامهاش را در دستش میگذاریم تا به هر جای دنیا که دلش خواست برود.»
البته برای کاهش بار منفی چنین تهدیدی در بخش دیگری اضافه کرد: «اگر تودهای و بیوطن نباشد و به این جریان (حزب رستاخیز) هم اعتقاد نداشته باشد علناً و رسماً بگوید من موافق نیستم ولی ضد وطن هم نیستم.»
شاه البته این نکته را به عنوان شرط محال بیان کرد و فرض او این بود که هر که وطندوست باشد قاعدتا عضو حزب رستاخیز میشود و اعلام علنی و رسمی مخالفت با حزب رستاخیز نیز مشخص بود هزینه دارد.
حال میتوان به این خانم گفت وقتی شاه به خاطر این جمله شماتت شد و خود او نیز ناگزیر از توضیح و هزینۀ گزافی بابت این سخن پرداخت، شما چرا حرف او را ولو با منظوری دیگر و بی هیچ نسبت گفتمانی و اعتقادی تکرار می کنید؟
2. شاید گفته شود شاه میگفت اگر عضو حزب رستاخیز نمیشوید بروید حال آن که این خانم میگوید اگر اعتقاد به زندگی سلحشورانه ندارید، جمع کنید و بروید. درست است که در بخش اول مشترک نیست ولی در اصل تهدید یا توصیه به ترک میهن، اشتراک لفظی به وضوح دیده می شود: از ایران بروید!
3. در هر کشوری اغلب مردم زندگی عادی و معمولی دارند. کاملا عادی و تنها اقلیتی به گونه ای دیگر زندگی میکنند و نمیتوان از همه انتظار داشت «زندگی سلحشورانه» داشته باشند. در همان صدا و سیما که ایشان در آن شاغل بودند یا هستند و از مجموع 40 هزار کارمند آن چند نفر مدل زندگی سلحشورانه مورد نظر ایشان را اجرا می کنند؟ آیا بهتر نیست ایده های خود را از سازمان متبوع خودشان شروع و عملیاتی کنند؟
4. «گام های عملیاتی مدل زندگی سلحشورانه» را کدام نهاد تبیین می کند؟ صدا وسیما یا شورای عالی انقلاب فرهنگی یا خود ایشان؟
5. هنوز یک هفته از سخنان رهبری در دیدار با مردم قم نمیگذرد که در آن به «وحدت زیر تابوت پیکر سردار سلیمانی» اشاره کردند. آیا سخنان خانم مجری - کارشناس شبکه افق، نسبتی با این کلام راهبردی دارد؟
6. اصل 33 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصریح میکند: «هیچ کس را نمیتوان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل اقامت مورد علاقهاش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور کرد مگر در مواردی که قانون مقرر میدارد.»
با این وصف آیا میتوان ایرانیانی را که به گونهای متفاوت از ایشان میاندیشند از اقامت در محل مورد علاقه شان منع کرد یا راند؟
7. اگر درست حدس زده باشم و ایشان همان مجری مصاحبههای جذاب و تأثیرگذار با خانواده برخی از شهیدان باشند، خود بهتر می داند که به خاطر تفاوت هایی که با زندگی های عادی داشتند، خاص شدند و گرنه اگر همه چنین بودند که این اعتبار و امتیاز را نداشتند. تمام 82 میلیون ایرانی که نمی توانند زندگی سلحشورانه داشته باشند.
8. از سخنان ایشان برمی آید تصور می کنند جامعه هم مثل ادارات و سازمانها قابل گزینش و فیلترگذاری و کنترل است و شگفتا که این سخنان را از یک رسانه مطرح میکنند و نمیدانند اتفاقا به خاطر تنوع رسانهها در عصر انقلاب هوش، نمیتوان یک مدل زندگی را ولو سلحشورانه تحمیل کرد و از جانب همۀ مردم ایران سخن گفت. هر چند که با این همه تبعیض و مشکلات اجتماعی و معیشتی غالب مردم اگر هم نه زندگی سلحشورانه که قطعا زندگی فداکارانه و تابآورانه دارند و اتفاقا اگر آن همه کانال تلویزیونی محدود به یکی دو کانال رسمی و بقیه برون سپاری شود خود کاهش بودجه سازمانی که هر سال 2000 میلیارد تومان میبلعد یک «گام بزرگ عملیاتی» است.
9. شگفتی دیگر این که این سخنان را به بهانۀ شهادت سردار سلیمانی مطرح کرده است در حالی که خود او هرگز چنین سخن نمی گفت. دکتر مصطفی چمران که زندگی سلحشورانه داشت دوست صمیمی دکتر صادق طباطبایی بود که با مدل زندگی کاملا متفاوتی زندگی می کرد. وقتی خود سلحشوران دیگران را به زندگی سلحشورانه فرا نمی خوانند ایشان از چه جایگاهی چنین فراخوان و تهدیدی را بر زبان می آورد؟
10.دست آخر این که فرض کنید فردی بخواهد «جمع کند وبرود». آیا ارز و ویزا به سادگی فراهم است؟!
میپذیرم که به خاطر تحقیق و گفت و گو دربارۀ زندگیهای سلحشورانه تحت تأثیر قرار گرفتهاند اما لحن آن شهیدان هرگز این گونه نبود و اتفاقا یکی از دلایل حضور گسترده مردم در مراسم تشییع هفته گذشته احساس تفاوت نگاه او با ادبیاتی از جنس همین موضوع مورد نقد بود.