یکی از ریشه های اساسی نابسامانیها و دردها و معضلات فراوان و رو به افزایش زندگی جمعی و فردی ما ایرانیان، در داخل و خارج هم فرقی نمیکند، بگذریم، آن ریشه که، در باره آن، امکان توافق همگان، وجود دارد، کدام است. پاسخی که من و به نظر من برای این پرسش یافتم، این است: آن ریشه دروغ است.
بی تعارف عرض میکنم از قرار مشکل ما این است که دروغ میگوییم و زیاد هم. هم به خود و هم به دیگران دروغ میگوئیم. هم در سیاستمان و هم در آموزش پرورش مان، هم به دوستانمان و هم به دشمنانمان، در هر فرصت و هرجا، دروغ میگوئیم.
امر واقع دیگر این که، از انقلاب ببعد، میزان دروغگویی رو به افزایش است. عوامل روانی ناشی از تنظیم روزمره رابطه با قدرت، بنابراین، احساس ناامنی، عمری به درازای تاریخ استبداد تا هم اکنون دارد، بی شک علت شیوع این مرض همهگیر را توضیح میدهد. ولی به نظرم تنظیم رابطه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی فرد و گروه با دولت استبدادی، پایه تنظیم رابطههای دیگر است. در اینجا، پاسخ این پرسش جسته میآید. آیا راست گفتن و راست شنیدن راه و روش رهائی از شر تنظیم رابطه با دولت استبدادی، بنابراین، با قدرت نیست؟
تأمل در امر رواج دروغ در محیط به شدت استبداد زده ایران و نیز تأمل درخودکامگی، بسیار آموزنده است. با اندکی دقت در گفتارها و کردارهای موافقین و مخالفین جمهوری اسلامی یکسان است. اما راستش این بیماری سخت مصیبت بار تنها قدرتمندان و اصحاب سلطه سیاسی را گرفتار خود نکرده است. مروری بر زندگی روزانه در ایران بر مرور کننده معلوم میکند که ابتلای به این مرض کشنده اخلاقی، عمومی است. دروغ و دروغگوئی در جامعه ایران چنان با زندگی روزمره پیوند خورده است و آنچنان بین اغلب مردم پذیرفته و عادی شده که، گویی برای گذران زندگی، هیچ کس بی نیاز از دروغگویی نیست.
دروغ گوئی و رواج فرهنگ دورغسازی در سران و رهبران جمهوری اسلامی از بالا به پایین، به نسبت بهرهشان از خوان ولایت مطلقه را میتوان مشاهده کرد که اگر دروغ و دورغسازی را رواج نمیدادند و آن را خودی نمیکردند، حتی یکسال هم نمیتوانستند، با چنین استبدادی، بر مردم حکومت کنند. دروغهای سران نظام ولایت مطلقۀ فقیه به احصاء نمیآیند زیرا از اندازه بیرونند و مثنوی هفتاد من کاغذ هم بسا کفاف نمیکند.
طبیعی است که جمهوری اسلامی برای حفظ حکومت و قدرت و استمرار آن دست به هر دروغ بزند و دروغ سازی را همگانی و روش بگرداند. مسئله اینجا است که چرا مخالفین همان روش و منش را به زعم خودشان برای رسیدن به آزادی و دموکراسی بکار میگیرند؟ مخالفین در داخل و خارج و بویژه از طریق گزارش گران تلویزیونها و مستند سازها، در مستندها و گزارشهای خود انواع و اقسام دروغ را در قالب واقعه تاریخی، حقایق مستند، به خورد مخاطبین خود میدهند. و کوشش بیهودهای میکنند که تاریخ قلب شدهای در خور افکار القاء شده به خود بسازند. اینگونه از دروغسازان از طریق گزارش و مستندهای تلویزیونی دو دستهاند، یکی کسانی که حال وحوصله تحقیق کافی و وافی در مورد واقعه و یا رویدادی را ندارند، و لذا رویدادی را که اتفاق افتاده گرفته و به جای طرح درست، آنچنان که اتفاق افتاده است، غالب فضای آن رویداد و واقعه را با تصورات ذهنی و دل خواه خود پر کرده و آن را به عنوان رخداد تاریخی گزارش میکنند. دسته دوم قلم بمزدانی هستند، که در ازای دریافت دستمزد، بدون توجه به اینکه واقعه و یا رخدادی چگونه اتفاق افتاده است، آن را موافق طبع و دلخواه اربابان خود میسازند. و شاید هم فکر میکنند که در این دروغسازیها، با یک تیر چندین و چند نشان را میزنند: هم رژیم را ساقط میکنند و هم خود به نوایی میرسند و هم از این طریق دموکراسی در کشور بر قرار میشود و یا آن نوع دیکتاتوری که خود دوست دارند. غافل از اینکه با تحریف و دروغسازی، دموکراسی بر قرار نخواهد شد و غافل از اینکه وقتی جامعه در چرخه دروغ و دروغسازی گرفتار آمد و دروغ اساس کار قرار گرفت، آن کس یعنی حکومت که قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دینی را در دست دارد، بیشتر قادر است دروغهای خود را به خورد جامعه دهد و هر زمان به نوعی با دروغهای خود جامعه را رنگ و تحمیق کند. به فرض محال اگر از طریق دروغ و دورغسازی رژیمی سرنگون شود، آنچه که دوباره با نام دموکراسی بازسازی میشود، رژیمی دیکتاتوری از نوعی دیگر است. در زیر به یکی از این مستند سازیها که تحت نام «مستند انقلاب» از تلویزیون «من و تو» منتشر شده و حاوی چندین دروغ مسلم است به عنوان مثال توضیح داده میشود.
چندی پیش دوستی که دستی در سیاست ایتالیا دارد و اوریانا فالاچی را تا حدودی میشناسد، از من پرسید که آیا این صحت دارد که وقتی «فالاچی چادری را که به سر کرده بود، از سر بر میدارد. آیت الله خمینی هم با دیدن این صحنه بدون گفتن کلمهای اطاق را ترک میکند و فالاچی موفق نمیشود جواب تمام سئوالهای خود را بگیرد» من در کمال تعجب و ناباوری گفتم کی و کجا چنین دروغ شاخداری ساخته و پرداخته شده است. آن دوست پاسخ داد در تلویزیون «من و تو» در برنامه «مستند انقلاب سری جدید قسمت پنجم» چنین مسئلهای عنوان شده است. نظر به اینکه من از کم و کیف مصاحبه فالاچی با آقای خمینی اطلاع داشتم، میدانستم که این مسئله دروغ است و اوریانا فالاچی در دو جلسه و در دو روز با آقای خمینی مصاحبه کرده است. به دلیل اینکه من در آن زمان در جریان بسیاری از امور بودم و با آقای بنی صدر هم رابطه دوستی و همکاری بر قرار بود، از کم و کیف مصاحبه مطلع شده بودم علاوه برآن قبلاً در مورد کم و کیف مصاحبه و شخصیت جنجال بر انگیز فالاچی با آقای بنی صدر و بویژه با دوستم دکتر محمد باقر سلامی که مترجم و در حقیقت دعوت کننده فالاچی بود، صحبت کرده بودم و اطلاع داشتم که ارویانا فالاچی در دو جلسه مصاحبه خود با آقای خمینی، بیش از سی سئوال مطرح کرده و پاسخ تمامی سئوالهای خود را که مطرح کرده، از جانب آقای خمینی شنیده است. با وجود این اطلاع، باز به اسناد آن دوره مراجعه کرده تا مشاهده شود که حقیقت واقعه از چه قرار بوده است و نکند بعد از قریب به چهل سال در خاطرهام اشتباهی رخ داده است. ابتدا، به برنامه «مستند انقلاب» مراجعه کرده و به آن گوش فرا دادم و بعد که به صحت حرف دوستم پی بردم. آنچه در زیر در مورد حقیقت و چگونگی این مصاحبه میآید، دفاع از خمینی نیست، بلکه دفاع از حقیقت است. اگر ما با دوست و دشمن روش یکسانی به کار بگیریم، جای امید واری است که دیر یا زود به دموکراسی نسبی حقیقی خواهیم رسید، و الا در به همین پاشنه خواهد چرخید. از دید من وقتی برای دشمنانمان دروغ ساختیم، خود اولین قربانی آن دروغ خواهیم شد و این از امور مستمر تاریخ است. اگر جنایات و ظلم و ستمی که با دست آقای خمینی در کشور پایه ریزی و بنیاد گرفته است را برای خود و دیگران آشکار کنیم، دیگر با آب زمزم هم نمیشود وی را شست و هیچ نیازی به دروغسازی در مورد وی نیست.
قسمتی از آنچه تهیه کننده برنامه تحت نام «مستند انقلاب» آورده و از تلوزیون "من و تو" منتشر شده عیناً از نوار پیاده شده در زیر میآید:
«یک روزنامه نگار اروپائی برای گفتگو با آیت الله خمینی به ایران آمده است. اوریانا فالاچی روزنامه نگار ایتالیائی از طریق ابوالحس بنی صدر زمان ملاقاتی با آیت الله خمینی همآهنگ کرده است. فالاچی پذیرفته است برای انجام این مصاحبه چادر به سر کند. همزمان با شروع مصاحبه صدای جمعیت مشتاقی که بیرون از ساختمان برای رهبر انقلاب فریاد میکشند بگوش میرسد. فالاچی از آیت الله میپرسد: شنیدن این فریادها چه حسی به شما میدهد. آیت الله خمینی ابراز احساسات مردم را در طرفداری از او را بسیار خوش آیند میداند و آن را نشانۀ حقانیت انقلاب معرفی میکند. اما فالاچی در ادامه به او میگوید: در ایتالیا هم مردم همینگونه برای موسیلینی فریاد میکشیدند و مدتی بعد فاشیسم در آنجا مستقر شد. آیت الله در پاسخ فاشیست را محصول جوامع غیر اسلامی میدادند و میگوید: مردم ایران مسلمانند و فاشیسم در اسلام جایی ندارد. فالاچی در بخش دیگری از مصاحبهاش در مورد مسئله حجاب میپرسد چرا زنان را مجبور میکنید که خود را درگیر لباسی که پوشیدن آن مشکل و بیهوده است مخفی کنند. آیت الله خمینی در پاسخ سئوال خبرنگار ایتالیائی میگوید: لباس ما به شما ارتباطی ندارد. اگر شما حجاب اسلامی را دوست ندارید، مجبور نیستید آن را بپوشید. در همین لحظه روزنامه نگار ایتالیائی چادری را که بسر کرده بود از سر بر میدارد. آیت الله خمینی با دیدن این صحنه بدون گفتن کلمهای اطاق را ترک میکند. اوریانا فالاچی موفق نمیشود، جواب تمام سئوالات خود را از آیت الله خمینی بگیرد. این بار به سراغ نخست وزیر دولت موقت میرود.»
در همین متن کوتاه نیم صفحهای گزارشگر و یا تهیه کنند برنامه با ترفندهای روزنامه نگاری به زعم خود دروغهای متعددی را بنام حقیقت مصاحبه با آقای خمینی ساخته و پرداخته است و بسیار ناشیانه به خیال خود که برنامه ناب و منحصر به فرد ساخته و تحویل مردم میدهد، غافل از اینکه خوشبختانه در همان زمان مصاحبه، چگونگی و کم و کیف آن در روزنامههای کشور منتشر شده است.
برای اولین بار خبر مصاحبه، اوریانا فالاچی با آقای خمینی در اطلاعات دو شنبه ۲ مهر ماه ۵۸ در ص ۱و ۲ همراه با چند نکته از یک مقام آگاه که این مقام آگاه در آن آقای سید محمد باقر نصیر السادات سلامی بود که به دلایلی که بعداً ذکر میشود در آن زمان صلاح نمیدانست که نامش برده شود. (عکس ص ۱و ۲ اطلاعات در زیر قابل مشاهده است)
باز در همین روزنامه چهار شنبه ۴ مهرماه ۵۸ آمده «مصاحبه فالاچی با امام منتشر شد» همراه بخشی و چند نکتهای از مصاحبه و از جمله آمده است: «فالاچی با دو ساعت مصاحبه تنها خبرنگاری است که توانست بیشترین مدت را در حضور امام باشد و در تمام زمینهها از نقطه نظرهای امام آگاهی یابد»
(عکس ص اول اطلاعات در زیر گراور شده است)
اطلاعات یکشنبه ۱۵ مهرماه ۵۸ متن کامل مصاحبه اوریانا فالاچی را با آقای خمینی در ص ۱و۴و۹ به نقل از: کوریره دولاسرا منتشر کرد. (عکس ص ۱و۴و۹ اطلاعات در پایان مقاله قابل مشاهده است)
در همان صفحه ۴ روزنامه آقای سلامی که هم مترجم و هم دعوت کننده فالاچی به ایران بوده، در باره این مصاحبه به شرح زیر توضیح مختصری داد است:
«لازم دانستم که همراه با چاپ ترجمه مصاحبه خانم ارویانا فالاچی با امام خمینی نکاتی را به این شرح تذکر دهم: مصاحبه با امام در دو روز برگزار شد. در روز اول باتفاق آقای ابوالحسن بنی صدر ترجمه مصاحبه را انجام دادیم و در روز بعد به تنهایی این افتخار را داشتم. و به همین دلیل وظیفه دارم باطلاع برسانم که اولاً متن مصاحبه خانم اوریانا فالاچی که در روزنامه معتبر کوریره دولاسرا چاپ شده است منعکس کنند تمام اظهارات امام نیست.
ثانیاً در قسمت هایی از مصاحبه که خانم اوریانا فالاچی یا مطالبی را حذف کرده و یا تلفیق کرده که بدینسان نمیتواند خالی از تحریف باشد. اما بهرحال، مصاحبهای است که خواندن آن برای خواننده ایرانی ضروری میرسد و به او آگاهی جدید میدهد. بنابراین ترجمه دقیقاً همانست که روزنامه کوریره دولاسرا مورخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۷۹ چاپ کرده است.» (اطلاعات ص. ۴)
این مصاحبه در تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۷۹ «در کوریره دولاسرا» و در اطلاعات همانطوری که ذکر شد در ۱۵ مهرماه ۵۸ منتشر شده است.
حال بد نیست که توضیح خود خانم فالاچی را که «چگونه با چادر به حضور امام رسیدم؟» را نیز ملاحظه کنید: «... من را میشناختند، همان خارجی هستم که در سال ۱۹۷۳ با شاه مصاحبه کردهام و بدون ترس دلایل شرایط خفقان آن زمان را میخواستم. تا حدی که او جواب داد مگر شما «در لیست سیاه قرار دارید». در دوران انقلاب، چیزهایی که بر ضد او نوشته بود مخفیانه بصورت کتابی برای تحرک جنبش چاپ شده بود. و برای همین خمینی مرا میپذیرد. مردان حاضر با دانستن این موضوع باز هم نشستن مرا بر روی زمین با چادر و همراه با مردان دیگر بصورت گناهی احساس میکردند. مرا ورانداز میکنند، با اینکه لباس من متعارف است بیشتر شبیه به یک کیسه خواب هستم. روی شلوار و بلوز سیاهم یک مانتو سیاه پوشیده و گردن و موهایم را توسط یک روسری سیاه زیر چانهام گره زده بودم کاملاً پوشانده بودم و روی اینها چادری نیز سرکرده بودم (البته چادر مشکی)
نصیر السادات سلامی دوست ایرانی که من و عکاس را راهنمائی کرده و مترجم ما نیز بود با ابوالحسن بنی صدر از شورای انقلاب، برای اطمینان بیشتر اضافه کرد که مانتوی من کاملاً ساده نیست و پیشانی من هم کمی از زیر چادر بیرون است. لاک ناخن و روژِ لبم را هم پاک کردم. فقط اجازه کمی مداد ابرو داشتم و حالا شک دارند مبادا این مسئله باعث ناراحتی امام شود. سلامی خیلی مشوش است و عرق کرده، بنی صدر و سلامی هر دو چند سال در اروپا درس خوانده و زندگی کردهاند. اولی در فلورانس و دومی در پاریس. دو انسانی هستند نزدیک به امام و او را خوب میشناسند، ولی با اینهمه نگرانند، وقتی ما را بدون کفش به اطاق میبرند که در آن بایستی مصاحبه انجام شود (چهار دیوار، یک موکت برای نشستن روی زمین و دیگر هیچ)
پیر مردی است، از نزدیک هیچ حالت ترس را که در عکسهایش دیده میشود، ندارد. شاید برای اینکه بنظر خسته میرسد و غمی مخصوص خطوط صورتش را پوشانده است. یا شاید یک نارضایتی اسرار آمیز؟ تقریباً میشود با یک سمپاتی به ریش سفید نرم و قیافه او نگریست. حالت انسانی را دارد که با قدرت با وسوسههای نفسانی در مبارزه است. با چشمان نافذی که در آنها ایمان کاملش بدون کمترین شکی پیدا است. نگاهش همواره پائین روی انگشتانش دوخته شده و افتخار یک نگاه مستقیم را به من نمیدهد. و فقط یکدفعه به من نگاه کرد.»
در همین متن توضیحی: توصیفی از حالت آقای خمینی و چگونگی آماده شدنش برای مصاحبه با آقای خمینی است، چند نادرستی آن مستند آشکار میشود. اما قبل از اینکه به اصل مطلب پرداخته شود، برای درک بهترمسئله توضیح مختصری در مورد اوریانا فالاچی و آقای سید محمد باقر نصیرالسادات سلامی خالی از فایده نیست.
اوریانا فالاچی
اوریانا فالاچی (به ایتالیایی: Oriana Fallaci) (۲۹ ژوئن ۱۹۲۹-۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶) روزنامهنگار، نویسنده و مصاحبهگر سیاسی برجسته ایتالیایی بود که در شهر فلورانس متولد شد و در سن ۷۷ سالگی در همان شهر درگذشت. وی در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان یک چریک ضد فاشیسم فعالیت میکرد. آنچه بیش از هر چیز به معروفیت وی کمک نمود، مجموعه مصاحبههای مفصل و مشهور او با رهبران سرشناسی همچون محمدرضا پهلوی، یاسر عرفات، ذوالفقار علی بوتو، روحالله خمینی، ایندیرا گاندی، گلدا مایر، ملک حسین، معمر قذافی، جرج حبش، و هنری کیسینجر بود. وی یک خبرنگار جنجالی و بلوا آفرین بود و در غرب به خبر نگاری کنترورشیال (یعنی جنجال آفرین) مشهور بود.
سید محمد باقر نصیرالسادات سلامی
آقای سید محمد باقر نصیرالسادات سلامی در دانشگاه فلورانس در ایتالیا در رشته روابط بین الملل دکترای خود را به پایان رسانده و پس از بازگشت به ایران در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. به هنگام اوج گیری انقلاب همگام و همراه با مهندس بازرگان به فعالیت مشغول شد و پس از پیروزی انقلاب و انتصاب آقای صادق قطب زاده به مدیر عاملی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، وی از جانب آقای قطب زاده به مدیریت امور بین الملل صدا و سیما منصوب شد. بعد از آنکه آقای قطب زاده به وزارت خارجه منصوب شد، با وزیر امور خارجه شدن قطب زاده، آقای سلامی به عنوان سفیر به سفارت ایتالیا منصوب گردید. وی اولین سفیر ایران در ایتالیا بعد از پیروزی انقلاب بود. آقای سلامی به هنگام کودتای خرداد ۱۳۶۰، در اعتراض به عملکرد آقای خمینی و روحانیت از مقام خود استعفا داد و به ایران باز نگشت. و در اسپانیا در شهر بارسلونا رحل اقامت افکند. و به جمع دوستان و یاران بنی صدر پیوست و با آنها به همیاری و همکاری پرداخت. وی در دوران تحصیل در فلورانس با اوریانا فالاچی آشنا و رابطه دوستی بر قرار کرد. وی قبل و بعد از انقلاب با فالاچی در رابطه با مسائل ایران گفت و گو وهمکاری میکرد. به همین علت است که فالاچی میگوید: «نصیر السادات سلامی دوست ایرانی که من و عکاس را راهنمائی کرده و مترجم ما نیز بود». و در حقیقت در زمانی که سلامی مدیر روابط بین الملل صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بود، از طریق این رابطه دوستی و با راهنمائی آقای سلامی فالاچی به ایران دعوت شد. گفتنی است که کتاب «مصاحبه با تاریخ» اوریانا فالاچی توسط همین دکتر نصیرالسادات سلامی ترجمه و به کوشش و ویرایش غلامرضا امامی در ۱۳۹۰ توسط انتشارات علم منتشر شده است. آقای سلامی با روحیه و نحوه کار فالاچی کاملاً آشنا بود و شخصیت جنجالی وی بویژه در مصاحبههایش را میشناخت. به همین علت وی تمامی تدابیر خود را که به عنوان پشت صحنه مصاحبه با آقای خمینی خواهد آمد، بکار برد تا وی نتواند که آز آن مصاحبه در صحنه سیاست سوء استفاده کند.
آقای خمینی سلامی را که از خانوادهای مشهور سلامیها در شیراز و هم از این جهت که مدیر روابط بین الملل صدا و سیما بود میشناخت و مهندس بازرگان هم با وی رابطه دوستی داشت. بدین علت فالاچی با راهنمائی سلامی ابتدا با آقای خمینی و سپس با مهندس بازرگان مصاحبه کرد. مصاحبه با آقای خمینی در روزهای آخر شهریور ۵۸ در دو جلسه با بیش از سی سئوال انجام شد که ابتدا خبر این مصاحبه که همراه با چند نکتهای از مصاحبه از مقام آگاه که این مقام آگاه کسی جز آقای سلامی نیست، در اطلاعات درج شد. باز همانطوریکه در بالا آمد، در همین روزنامه ۴ مهرماه ۵۸ آمده «مصاحبه فالاچی با امام منتشر شد» همراه با نکته هایی از مصاحبه و از جمله اینکه: «فالاچی با دو ساعت مصاحبه تنها خبرنگاری است که توانست بیشترین مدت را در حضور امام باشد و در تمام زمینهها از نقطه نظرهای امام آگاهی یابد» منتشر گردید.
همانطوری که ذکر شد، مصاحبه فالاچی با آقای خمینی در «کوریره دولاسرا» در تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۷۹، منتشر شده و سپس ترجمه کل مصاحبه همانگونه که در «کوریره دولاسرا» منتشر شده همراه با چند نکته کوتاه در مورد مصاحبه از آقای سلامی در اطلاعات در ۱۵ مهرماه ۵۸، برای اطلاع عموم انتشار پیدا کرد.
دروغها
کسانی تا به اینجا مطلب را با دقت مطالعه کرده، متوجه چند دروغ متن فوق شدهاند:
۱-اینکه آمده: «در همین لحظه روزنامه نگار ایتالیائی چادری را که بسر کرده بود از سر بر میدارد. آیت الله خمینی با دیدن این صحنه بدون گفتن کلمهای اطاق را ترک میکند.» نادرست است و آقای خمینی در آن لحظه اطاق را ترک نکرده است.
۲- «اوریانا فالاچی موفق نمیشود، جواب تمام سئوالات خود را از آیت الله خمینی بگیرد.» دروغ دیگری است و فالاچی در مصاحبه دو ساعتهای که در دو روز انجام شد، بیش از ۳۰ سئوال طرح کرده و آقای خمینی به همۀ آنها پاسخ داده است. حال چه ما با پاسخهای آقای خمینی موافق باشیم و چه مخالف، وی به تمامی سئوال فالاچی پاسخ داده است.
۳- در متن آمده «این بار به سراغ نخست وزیر دولت موقت میرود.» این مطلب هم ربطی به مصاحبه فالاچی با آقای خمینی ندارد. و همانطوریکه در بالا آمد، با مرحوم مهندس بازرگان هم مصاحبه کرده است. و حال توضیح مشروح هر سه نادرستی فوق به ترتیب در زیر خواهد آمد:
۱-فالاچی در مورد حجاب زنان چنین سئوال میکند: «سئوال: خواهش میکنم امام باید هنوز از شما سئوالات زیادی بکنم، مثلاً این چادر که بر سر من پوشاندهاند تا به خدمت شما برسم. و شما به زور بر زنان میپوشانید. بمن بگوئید چرا زنان را مجبور میکنید که خود را مخفی کنند در زیر پوششی که پوشیدن آن مشکل و بیهوده است که با آن نه میشود کار کرد و نه میشود حرکت کرد؟ در حالیکه همان زنان نشان دادند که مثل مردانند، مثل مردان مبارزه کردهاند، زندان کشیدند، شکنجه دیدند و مثل مردان انقلاب کردند.
جواب: زنانی که انقلاب کردهاند، زنانی هستند که پوشش اسلامی داشتهاند و یا دارند، نه زنان شیک پوش بزک کرده مثل شما اینور و آنور میروند بدون پوشش و یک دوجین مرد را دنبال خود میکشند! عروسکانی که بزک میکنند و به خیابانها میآیند و سر و سینه و موی و فرم بدن خود را نشان میدهند بر ضد شاه قیام نکردند، هیچکار مفیدی انجام ندادند، نمیدانند چگونه خود را مفید قرار دهند نه بصورت اجتماعی، نه بصورت سیاسی و نه حتی بصورت حرفهای و تخصصی و این بدین دلیل است که خود را به نمایش میگذارند. برای مردان حواس پرتی میآورد و آزارشان میدهد.. همچنین باعث حواس پرتی سایر زنان و آزار و حسرت آنان میشود.
سئوال: صحیح نیست امام. در هر حال منظورم فقط یک پوشش نیست بلکه چیزی است که باعث عقب افتادن زنان از انقلاب میشود، همین که زنان نمیتوانند در دانشکده با مردان تحصیل کنند و نه با مردان میتوانند کار کنند و نه اینکه در دریا و استخر با مردان شنا کنند و باید جداگانه با چادر شیرجه بروند، راستی با چادر چگونه میشود شنا کرد؟
ج: تمام این مسائل ربطی به شما ندارد، رسوم و آداب ما به شما مربوط نیست. اگر پوشش اسلامی را دوست ندارید، مجبور نیستید بپوشید برای اینکه پوشش اسلامی برای زنان جوان و حسابی است.»
آقای خمینی در مورد حجاب هم به نوعی فالاچی را تحقیر و پیر قلمداد میکند و میگوید: «اگر پوشش اسلامی را دوست ندارید، مجبور نیستید بپوشید برای اینکه پوشش اسلامی برای زنان جوان و حسابی است.» در اینجا فالاچی عکس العمل نشان میدهد و فوری پاسخ میدهد: «متشکرم، حالا که به من میگوئید زود برش میدارم.» و چادر را از سرش بر میدارد ولی همچنان روسری به سر دارد. (و اگر به عکس اول که آقای خمینی با بنی صدر و سلامی و فالاچی است توجه شود، فالاچی با چادر است ولی در عکس دوم که فقط آقای خمینی و سلامی و فالاچی است، نشان میدهد که فالاچی چادر را انداخته ولی همچنان با روسری است). فالاچی ادامه میهد و میپرسد: «ولی به من بگوئید زنی مثل من که همیشه بین مردان زندگی کرده و مو و سینه و گوشهای خود را نشان میداده و در جبهه با سربازان خوابیده، آیا به نظر شما یک زن بی اخلاق و یا پیره زنی ناحسابی هستم؟» آقای خمینی هم چنین بوی پاسخ میدهد:
«جواب: این را وجدان شما میداند، من احوال شخصی را قضاوت نمیکنم. نمیتوانم بدانم که زندگی شما اخلاقی بوده یا غیر اخلاقی و یا چگونه با سربازان بسر بردهاید. این چیزهایی را که گفتم در زندگی طولانیم به این تجربه رسیدهام اگر پوشش نباشد زنان نمیتوانند به نحو مفید و سالمی کار کنند، قوانین ما، قوانین با ارزشی هستند»
۲-هنوز بعد از این سئوال حجاب که خود دو سئوال شد، و مشروح از آقای خمینی پاسخ شنید، فالاچی پنج سئوال دیگر مطرح میکند که سئوالها از این قرارند: سئوال: «حتی قوانینی که به یک مرد اجازه ازدواج با چهار زن را؟»، سئوال: «ولی امام این قوانین مربوط به ۱۴۰۰ سال قبل است؟»، سئوال در مورد موسیقی و موزیک: «همچنین موزیک باخ، بتهون و وردی؟»، سئوال: «امام خمینی بیانات شما و لحن شماهمیشه ضد غربی است؟»، سئوال: «درست است امام، ولی هواپیمائی که با آن شما به مملکت بازگشتید یک محصول غربی است؟» سئوال: امام آخرین سئوال را میکنم: «این روزها که در ایران بودم خیلی را ناراضی دیدم، خیلی بی نظمی دیدم، انقلاب همانطوریکه انتظار میرفت تا به حال ثمره نداده..» و آقای خمینی در مورد آنها بوی پاسخ میدهد.
۳-این هم دروغ دیگری است که گزارش گر به حساب خود با طرفند آن را عنوان کرده است. «همزمان با شروع مصاحبه صدای جمعیت مشتاقی که بیرون از ساختمان برای رهبر انقلاب فریاد میکشند بگوش میرسد. فالاچی از آیت الله میپرسد: شنیدن این فریادها چه حسی به شما میدهد.» برای اینکه روشن شود که این نکته که «همزمان با شروع مصاحبه صدای جمعیت مشتاقی که بیرون از ساختمان برای رهبر انقلاب فریاد میکشند بگوش میرسد.» دروغ است، باید به سئوال مطروحه توجه شود. اما قبل از آن همه میدانند در اطاقی که مصاحبه انجام میشود لازم است که ساکت و آرام باشد تا مصاحبه کننده و شنونده خوب همدیگر را بفهمند. و ثانیاً باید سئوال مطرح شده و پاسخ آن آورده شود، تا دروغ بودنش آشکار گردد. سئوال چنین است: «امام روح الله خمینی تمام کشور در دست شما است و هر تصمیم شما فرمان است. تعداد زیادی هستند که میگویند در ایران آزادی نیست، انقلاب آزادی را به همراه نیاورده است.
جواب: ایران در دست من نیست. ایران در دست مردم ایران است برای اینکه مردم بودند که کشور را بدست کسی که خادم است و خوبی مملکت را میخواهد دادهاند، شما دیدید که بعد از مرگ آیت الله طالقانی مردم میلیونها بدون تهدید سرنیزه به خیابانها ریختند، این بدین معنی است که مردم مردان خدا را پیروی میکنند و این آزادی است.
سئوال: اجازه دهید که پافشاری کنم برای بهتر فهمیدن منظورم این است که امروز در ایران خیلیها هستند که شما را دیکتاتور مینامند، بلکه دیکتاتور جدید و صاحب اختیار جدید چه جوابی دارید؟ آیا این موضوع شما را ناراحت میکند و یا اینکه بی تفاوت هستید؟
جواب: از یک طرف ناراحت میشوم و متأسفم برای اینکه نادرست و غیر انسانی است که مرا دیکتاتور بنامند. از طرف دیگر برایم مهم نیست برای اینکه میدانم بعضی از بدیهاها جزء رفتار انسانی هستند و از طرف دشمنان ما میآیند. با راهی که انتخاب کردیم، راهی که مخالف ابر قدرتها است. طبیعی است که نوکران اجنبی مرا با نیش زهر آگین نیش بزنند و هرگونه اتهام و دروغ را به من بچسبانند... چیزهای زیادی میگویند مثلاً اینکه خمینی دستور بریدن پستان زنان را داده شما که در اینجا هستید بگوئید آیا شما دیدهاید که خمینی چنین جنایت وحشتناکی که بریدن سینه زنان باشدمرتکب گشته باشد؟
سئوال: نه هیچ چنین چیزی نیست امام. ولی شما مردم را میترسانید و همچنین جمعیتی که با شما هستند، آدم را میترساند. ولی شما چه احساسی دارید زمانی که این فریادها را شب و روز میشنوید و میدانید که آنها اینجا ساعتها در انتظار سر پا ایستاده اند- در حالی که در زیر پا له و لورده میشوند و رنج میکشند که حتی برای یک لحظه شما را ببینند و ابراز احساسات کنند؟»
توجه به این دو سئوال در این مورد آشکار است که فالاچی وقتی در ضمن سئوال میگوید: «ولی شما مردم را میترسانید و همچنین جمعیتی که با شما هستند، آدم را میترساند. ولی شما چه احساسی دارید زمانی که این فریادها را شب و روز میشنوید و میدانید که آنها اینجا ساعتها در انتظار سر پا ایستاده اند- در حالی که در زیر پا له و لورده میشوند و رنج میکشند که حتی برای یک لحظه شما را ببینند و ابراز احساسات کنند؟» (روشن است که منظور فالاچی شنیدن صدای جمعیت در حین مصاحبه نیست و بلکه شنیدن صدای طرفداران آقای خمینی است که وی در مواقع مختلف آن را هر روز میشنود.)
«جواب: مرا بسیار خوشحال میکند. خوشحال میشوم وقتی که آنها را میبینم و فریاد آنها را میشنوم برای اینکه همان هایی هستند که قیام کردند برای اینکه دشمنان داخلی و خارجی را بیرون بریزند به خاطر اینکه ابراز احساسات آنها ادامه فریادی است که با آن یک غاصب را بیرون انداختند و این خوب است که جوشش ادامه یابد. دشمنان هنوز از بین نرفتهاند و تا مملکتمان آرام نگیرد باید آماده بمانند، آماده حرکت و حمله از نو را داشته باشند و بعلاوه این عشق آنان است، عشقی الهام گرفته از معرفت آنها.
سئوال: عشق است و یا فناتییسم است و فناتیسمی خطرناک تر از فاشیسم. در حقیقت عده زیادی هستند که تهدید فاشیسم را در ایران میبینند و یا حتی عقیده دارند که در ایران فاشیسم حاکم است.
جواب: نه، فاشیسم ربطی ندارد. فناتیسم ربطی ندارد. من تکرار میکنم که ملت فریاد میکشد بخاطر اینکه به من محبت دارند...»
با اینکه این سئوال ربطی به موضوع طرح شده ندارد ولی به خاطر اهمیت آن ذکر میشد. فالاچی از آقای خمینی در مورد آزادی و کمونیستها میپرسد:
«سئوال: امام، پس از آزادی و دموکراسی صحبت کنیم و پس اینطور شروع کنیم: در یکی از نطقهای شما در قم گفتهاید که دولت جدید اسلامی آزادیهای عقیده و بیان را برای همه از جمله کمونیستها و اقلیتها تضمین میکند ولی این قول عملی نشده و اکنون شما کمونیستها را فرزندان شیطان و رهبران اقلیتی که اکنون شورش کردهاند مفسد فی الارض مینامید.
جواب: شما اول صحه بر چیزی میگذارید و بعد توقع دارید که من اظهارات شما را تشریح و تأیید کنم، حتی توقع دارید، به توطئه گرانی که میخواهند مملکت را به هرج و مرج و فساد بکشانند آزادی عمل بدهم، درست مثل اینکه آزادی عقیده و بیان، آزادی توطئه و فساد باشد.
بنابر این جواب میدهم: بیش از پنج ماه تحمل کردم آنهائی را که مثل ما فکر نمیکردند تحمل کردیم. و آنها آزاد بودند، مطلقاً آزاد بودند که هر کاری که میخواهند انجام دهند و از آزادی هایی که به آنها دادهایم بهره مند شوند، حتی بوسیله آقای بنی صدر که در اینجا هستند، کمونیستها دعوت به بحث کردیم ولی در عوض آنها خرمنها را آتش زدند، صندوقهای آرا را آتش زدند و با اسلحه تفنگ در مقابل پیشنهاد ما عکس العمل نشان دادند، در حقیقت آنها بودند که مسئله کردها را پیش کشیدند. اینطور فهمیدیم که آنها از صبر و بردباری ما سوء استفاده میکنند برای خرابکاری...» تا اینجا باید روشن شده باشد که تهیه کننده برنامه «مستند انقلاب» تلویزیون «من و تو» چگونه یک رویداد تاریخی با تحریف و نادرستی گزارش کرده است. پشت صحنه مصاحبه با آقای خمینی هم برای شنونده نکاتی در بر دارد.
پشت صحنه مصاحبه با آقای خمینی
نظر به اینکه دوستم آقای سلامی همانطوریکه در بالا آمد از زمان دانشجوئی با اوریانا فالاچی رابطه و دوستی داشت و به روش و منش وی آشنا و از طرف دیگر بعد از پیروزی انقلاب مدیر روابط بین الملل صدا و سیما بود، بدین علت فالاچی با راهنمائی سلامی ابتدا با آقای خمینی و سپس با مهندس بازرگان مصاحبه کرد.
بعد از مصاحبه از آقای سلامی پرسیدم مصاحبه فالاچی با آقای خمینی مصاحبهای اختصاصی بود، چرا قبل از اینکه وی آن را منتشر کند، شما خبر آن را همراه با چند نکته از مصاحبه به روزنامه اطلاعات دادید؟ وی توضیح داد علت این بود که چون من فالاچی را میشناختم که وی یک شخصیت و خبرنگار جنجالی و بلوا آفرین است، برای اینکه نتواند از این مصاحبه سوء استفاده کند، قبل از اینکه وی آن را در ایتالیا منتشر کند، با انتشار خبر و چند نکته از آن به او حالی کردم که هواسش در این مورد جمع باشد و دست به جنجال آفرینی نزند. از او پرسیدم که آیا وی متوجه شد که خبر مصاحبه همراه با چند نکته از آن که «از مقام آگاه» در روزنامه منتشر شد، کار شما بوده است؟ آقای سلامی پاسخ داد: وقتی به او روزنامه اطلاعات را در هتل نشان میدهند، بسیار عصبانی میشود و فوری به من تلفن کرد، و پرسید که چه کسی چنین کاری را کرده است. به او گفتم شاید یکی از دفتر آقای خمینی چنین کاری کرده است. اما هر کسی چنین کرده هدفش این بوده که شما با آن جنجال آفرینی نکنی. البته من فکر میکنم که او فهمیده این کار من بوده است، زیرا چون من از قبل در باره آقای خمینی و اطرافیان وی و روش کارش با فالاچی صحبت کرده بودم او مطلع بود که در دستگاه خمینی کسی از روش و منش و شخصیت جنجالی و بلوا آفرینی وی کمتر خبر دارد، و این عمل بایستی از من سر زده باشد. اما من به روی خود نیاوردم و او هم کاری از دستش بر نمیآمد، ناچار به من گفت: خوب! اتفاقی است که افتاده.
از آقای سلامی پرسیدم که آیا در دفتر آقای خمینی و یا هنگام مصاحبه با آقای خمینی، فالاچی سئوالهای حساس و تندی مطرح کرد و آیا آقای خمینی عکس العملی از خود نشان نداد؟ پاسخ داد که در حین مصاحبه یک عکس العمل بسیار جالب و مهمی از جانب آقای خمینی اتفاق افتاد که نزدیک بود مصاحبه از نیمه قطع شود ولی من با هوشیاری و زیرکی خاص از قطع مصاحبه جلوگیری کردم. پرسیدم داستان از چه قرار بوده است؟ آقای سلامی چنین پاسخ داد: من میدانستم که به علت زنا و لواط چند نفری سنگسار و یا اعدام شدهاند. قبل از مصاحبه جریان را با اوریانا فالاچی در میان گذاشتم و به او گفتم که در موقع مناسب، در مورد زنا و سنگسار و اینگونه مسائل از آقای خمینی سئوال کند و نظر وی را در این موارد جویا شود.
بعد از اینکه فالاچی در باره آزادی، دیکتاتوری و فاشیست، دموکراسی و دموکراتیک اسلامی و عدالت و این قبیل مسائل از آقای خمینی سئوال کرد، مسئله را روی عدالت روحانیون برد و گفت پس حالا از عدالتی که توسط روحانیون دارد پیاده میشود صحبت کنیم و اینکه از رژیم گذشته بعد از انقلاب بیش از پانصد نفر اعدام شدهاند، در حالی که اجازه دفاع کردن از خود را نداشتهاند، شکنجه شدهاند. آقای خمینی بعد از اینکه به آن پاسخ داد. فالاچی گفت: منظورم شکنجه گران و جلادان شاه و ساواک نبوده است بلکه «اعدام شدگانی است که اصلاً ربطی به رژیم گذشته نداشتند، منظورم اشخاصی هستند که هنوز هم این روزها اعدام میشوند و برای زنا، فحشا و یا لواط بنظر شما این عدالت است؟» آقای خمینی پاسخ داد: «اگر پا و یا انگشت شما قانقاریا گرفت، چکار میباید کرد؟ باید گذاشت که بیماری به تمام بدن سرایت کند و یا آن پا و یا انگشت را قطع میکنید تا بیماری به قسمتهای دیگر بدن سرایت نکند؟ اما شما خوشتان بیاید و یا خوشتان نیاید ما نمیتوانیم تحمل کنیم که فاسدان، فسادشان را به همه جامعه سرایت دهند.» بعد از آن فالاچی گفت: «مثال دیگری بزنم: زن آبستنی که چند هفته قبل به خاطر زنا در بهشهر اعدام شد؟» آقای خمینی پاسخ داد که «دروغ است همانند اینکه میگویند پستان زنان را میبرند. در اسلام چنین وقایعی اتفاق نمیافتد. زن آبستن را اعدام نمیکنند.»
فالاچی گفت: «ای امام این دروغ نیست، برای آنکه مردی که با او زنا کرده بود، فقط صد ضربه شلاق زده بودند. آقای خمینی پاسخ داد: اگر این طور است شاید حقش بوده و یا آن زن کار دیگری کرده بود و از دادگاه که محکوم کرده سئوال کنید.» در این لحظه آقای خمینی که سخت عصبانی شده بود، گفت کافی است و از این مسائل خسته شدم و من که در کنارش نشسته بودم به هنگام بلند شدن محکم به روی پای من زد و بلند شد و از زیرکی آقای خمینی اینکه: و در حالی که بلند میشد، محکم به ران پای من زد، و به من گفت: سید این کار تو است و رفت و جلسه را ترک کرد. و منظورش از «سید این کار تو است» یعنی اینکه این سئوال را تو توی دهان فالاچی گذاشتهای و بدان که من فهمیدم و این هم حقیقتی بود.
بعد از اینکه آقای خمینی رفت، من به احمد آقا گفتم: احمد آقا حواستان جمع باشد، اگر این خانم همه مسائلش را با آقای خمینی مطرح نکند و بدون پاسخ از اینجا برود، شما او را نمیشناسید، او یک خبرنگار معمولی نیست و او خبرنگار بلوا آفرین و جنجالی است و چیزی برای آقای خمینی و شما باقی نمیگذارد. پس مطلب را به آقا منتقل کنید و بگوئید تا ما دوباره فردا خدمت برسیم تا وی مابقی سئوالهای خود را مطرح کند. بعد از ساعتی به من اطلاع داده شده که مسئله حل شده و شما فردا برای ادامه مصاحبه بیائید. فردا که ما به منزل آقای خمینی و اطاق مصاحبه رفتیم. با کمال تعجب دیدیم که آقا با تحت الحنک و شیک و خندان وارد شد و با فالاچی با روی خندان به خوش و بش پرداخت و باقی سئوالهایش را شنید و به آنها پاسخ داد. کسانی که مایل به اطلاع دقیق از سئوالها و جوابهای آقای خمینی هستند، به روزنامه اطلاعات ۱۵ مهرماه ۵۸، ص اول و چهارم و نهم مراجعه کنند.
آنچه گذشت کم و کیف مصاحبه آقای خمینی با اوریانا فالاچی بود که هم در ایتالیا و هم در تهران در همان زمان منتشر شده است. و قسمت پشت صحنه آن که از زبان آقای سید محمد باقرنصیر السادات سلامی است که فالاچی هم از او به عنوان دوست «نصیر السادات سلامی دوست ایرانی که من و عکاس را راهنمائی کرده و مترجم ما نیز بود» یاد کرده است و دوستانش و دیگران نامش را خلاصه کرده و او را آقای سلامی مینامند و صدا میزنند.
آخرین نکته را باز هم متذکر شوم، همچنانکه در بالا آمد، آنچه در رابطه با مصاحبه اوریانا فالاچی با آقای خمینی آمد، دفاع از خمینی نیست، بلکه دفاع از حقیقت یک واقعه تاریخی است. و الاّ وقتی آقای خمینی پایش به ایران رسید و بر کرسی قدرت سوار شد، نه تنها به هیچ یک از قول قرار و وعده هایی که در پاریس در حضور جهانیان و رسانههای جهانی به ملت ایران وعده داد، عمل نکرد، بلکه به ضرس قاطع میشود گفت که به همۀ آنها پشت پا زد. و چنان دست به خشونت و خونریزی زد که روی دیکتاتوران و مستبدان را سفید کرد. و بطوری که مرحوم منتظری در پیامی کتبی به آقای خمینی متذکر میشود: «شنیده شده فرمودهاید: فلانی مرا شاه و اطلاعات مرا ساواک شاه فرض میکند. البته حضرتعالی را شاه فرض نمیکنم ولی جنایات اطلاعات شما و زندانهای شما روی شاه و ساواک شاه را سفید کرده است. من این جمله را با اطلاعات دقیق میگویم» (خاطرات سیاسی ۶۶-۱۳۶۵ محمد ری شهری، چاپ سوم ۱۳۶۹، ص ۸۱) و میرغضبهایش و با فرمان وی در کمتر از ماهی بیش از چهار هزار زندانی بی دفاع را به جوخههای اعدام سپردند و باز مرحوم منتظری در یک فایل صوتی که منتشر شد به هیئت کشتار زندانیان بی دفاع گفت: تاریخ از شما بعنوان جنایتکار یاد خواهد کرد. و حقیقتاً جنایاتی که با آب زمزم و کوثر هم پاک نتوان کرد.
محمد جعفری
mbarzavand@yahoo.com
اصلاحطلبانِ حکومتی و ناکجاآباد! کوروش گلنام
هولوکاست، رضا فرمند