Tuesday, Feb 4, 2020

صفحه نخست » مرز زلّت اصلاح‌طلبی کجاست؟

Noghteh.jpgسایت تحلیلی نقطه ـ خیلی عجیب است! همیشه خوانده‌ایم و دیده‌ایم که دیکتاتورها تا آنجایی پیش می‌روند که زلت و ذلالت کاملا در هم می‌کشدشان و به بدترین وضع نابود می‌‌‌شوند. سرنوشت بسیاری از دیکتاتورهای تاریخ که در پایان یک حکومت دیکتاتوری و دوران استبداد بر سر قدرت بوده‌اند، در درآمیختن با این پایان شوم، رقم خورده است.

علی خامنه‌ای فریاد‌های مرگ بر خودش، نامه‌های درخواست به استعفایش، بی‌آبروگی‌های دست‌هایش که کشتار مردم آلوده شده را تا این لحظه دیده است و هنوز دست از اشتباهات کریه‌اش بر نمی‌دارد. گویا جدا هوس کرده است یا در میان آتش و دود ایران، به روسیه و یا دمشق بگریزد و یا اینکه در دست‌های خشم مردم جان سپارد. اگر چه عمرش به پایان نزدیک شده است و دلخوش مرگ و یک خاکسپاری پر جمعیت است، اما نفس سمج او در ایستادگی بر زشت کاریها و حقکشی‌ها بسیار سرمست است. او از بدنام‌ترین دیکتاتورهای تاریخ بشریت و ایران شده است و این ننگ را با خود به تابوت می‌برد و خوب هم می‌داند از این گنج دفینه او را رهایی نیست.

اما در عجبم که چرا اصلاح‌طلبان جمهوری اسلامی ایران دارند همان راه دیکتاتورها را می‌روند؟ چرا از اقرار به اینکه اشتباه کرده‌اند و راهشان به ترکستان است، دم نمی‌زنند و مدام گناه را بر گردن این و آن می‌اندازند؟ آدم‌های عجیبی هستند؛

قدرت نظارت استصوابی کمرشان را بیست و دو سال است که زیر پنجه‌ی خود خورد کرده است. یک پیرمرد دوزاری از لحاظ معرفت و درک مثل جنتی، بیست و دو سال است تودهنی به اصلاح‌طلبان زده و یک قدم از موضع‌اش عقب ننشسته، آنوقت باز هنوز اصلاح‌طلبان زورنای امید و دهل بهبود در دست دارند و در شهرها می‌چرخند که مردم بیایید «رای بدهیم». بچه گول میزند تاج‌زاده که می‌گوید: «من رای نمی‌دهم». تاج‌زاده، نوری‌زاد نیست، که تا پای جان سر حرفش بیاستد.

از الان همه دارند می‌گویند رییس جمهور آینده مخلص مقام رهبری و خون قاسم سلیمانی است. تمام شواهد حکایت از آن دارند که مجلس شورای اسلامی هم، در بست و قفل دهان‌ها از تمام مجالس پس از انقلاب، یدش بیضا‌تر است. جایگاه زنان نماینده هم در مجلس آینده بسیار محدود است و از آندسته سست‌‌رای‌هایی که از آخوند بغل دست‌شان ارشاد طلبند خواهند بود.

وضعیت احکام قضایی هم که با آمدن رییسی بسیار بدتر از قبل شده است. احکام سنگینی که برای دگراندیشان سیاسی و مخالفان قدرت بلامنازعه علی خامنه‌ای صادر شده است، کاملا حکایت از روند مخوف شدن بیشتر دادگستری‌ها و افزایش قدرت قاضی‌های سخت‌رای دارد. در زمینه‌ی مبارزه با فساد اقتصادی هم که هیچ بهبودی را ندیده‌ایم.

اصلاح‌طلبان با نقد پیوسته از روحانی و سهل‌انگاری‌های او به نوعی می‌خواهند و می‌خواستند خود را از این منجلاب دکترین‌های سیاسی اصلاح‌طلبی پاک سازند. اما این نقد هر روز بیش از بیش گریبان خودشان را می‌گیرد. حتی اگر به ظاهر حرف‌ها و پشت‌هم ‌اندازی‌هایشان نیز دل ببندیم، ناامیدی همه جایشان را فرا گرفته است. درد اصلی اصلاح‌طلبان را درمان کجاست و چیست؟ اگر از این می‌نالند که نه خاتمی و نه روحانی پشت حرف‌هایشان نیاستاده‌اند، پس قهرمان بعدی‌شان کیست؟ اگر به این نکته گرفتارند که دارای اتحاد و سازمان تشکیلاتی و رهبر نیستند، که دیگر زمانی برای بدست آوردن آن باقی نمانده است! اگر انتظار تحولی معجزه‌وار را دارند که پس عقل‌شان اصلا سیاسی نیست! اگر ایران را با عراق و افغانستان هم مقایسه کنند، به وضوح شرایط سیاسی ایران عقب‌تر و درگل‌مانده‌تر است!

پس، منتظر چه هستند؟ از چه دفاع می‌کنند؟ چه زمان قرار است بسوی مردم رفته و از آنها کمک جویند؟ تا کجا می‌خواهند این نظام را حافظ و وفادار باشند؟ به چه دلشان خوش است؟: قدرت نظامی جمهوری اسلامی که در برابر تجاوز بیگانگان بیاستند؟ و یا جلوی جنگ داخلی را بگیرد؟ و سپس این نظام خامنه‌ای‌ها و جنتی‌ها و سلامی‌ها تا به کجا در جهان امروز پیش خواهد رفت؟

اگر اصلاح‌طلبان باور به قدرت مردم دارند، اگر باور به بن‌بست سیاسی در پیش رو دارند و اگر از نظم جهانی بیش از ملایان مرتجع می‌فهمند، باید خود را از اصولگرایان دست‌کم در یک میدان جدا سازند: بازگشت به سوی مردم و پیوستن به صفوف مردم - باید بتوانند تاوان این همه سال محاسبات اشتباه سیاسی خود را بپردازند. زمان ابدا به نفع آنها نیست، هرچند بیست و اندی سال بود.

تحلیل/نقطه



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy