همه انسانها درمعرض وقایع سخت و تروماتیک قرار میگیرند که جسم و روان آنها از این حوادث متاثر میشود. مقابله و کنار آمدن با ضربههای روحی که توسط افراد دیگر ایجاد میشوند، به مراتب سخت تر است. این مخرب ترین تجربهای است که ممکن است برای یک شخص رخ دهد.
گاهی حوادث برای فرد، خانواده ویا جمعی ازمردم و ملتی اتفاق میافتد که تاثیر وعوارض آن بستگی به عوامل زیردارد.
۱- شدت حادثه
۲- طول مدت حادثه
۳- شخصیت فرد یا جمعی که تحت تاثیر حادثه قرار دارند
۴- شیوه برخورد با حادثه
۵- مراقبتهای پس از حادثه
۶- خانواده و اطرافیان
۷- شرایط زندگی
به عبارتی میتوان گفت: هر نوع آسیب دیدگی ناشی ازحوادث، خشونت، ضربه، تجاوز، زندان و شکنجه، مهاجرت، وقایع طبیعی مانند زلزله، از دست دادن عزیزان، تصادف، جنگ و از این قبیل میتواند در انسان و یا گروهی از انسانها " تروما "ایجاد کند. به این شرط که از خارج به بدن وارد شود و عامل درونی دلیل ایجاد آسیب نباشد.
تروما زخمی ست عمیق و دردناک که شما آن را نمیبینید ولو دلیل آن خشونت باشد. زخم هایی که گاه بدن انسان تلاش میکند با آن کنار بیاید ولی جسم، تفکر، احساسات و حتی رفتارهای اجتماعی از این زخمها بیمار میشود.
تاکید میکنیم انسانها، رنج ناشی از حوادث را گاه فردی و گاه جمعی تحمل میکنند و ضربههای پیاپی میتواند پیامدهای ناشی از آسیبهای مکرر را افزایش دهد پس باید به دید بازتری به ابعاد تروما در گروههای انسانی نگاه کرد.
همچنین شمار افرادی که حالتهای مختلف تروما را تجربه کرده و نیاز به کمک دارند بیشتر از تعدادی است که شما تصورش را میکنید و این روانشناسان، مددکاران اجتماعی و روان پزشکان و متخصصان این رشته هستند که میتوانند در روند بهبودی موثر باشند ولی به یاد داشته باشید برای تروما نشانه هایی وجود دارد که میتوانید در خود، دیگران و یا جامعه انسانی تشخیص دهید.
گاه با حوادثی فراگیرروبرو میشویم که باید دولتها و یا سازمانهای غیردولتی مداخله، و برای آن سیاست گذاری کنند و اگرنه عوارض آن بر روی پیوستگیها و آسیبهای اجتماعی تاثیر میگذارد. خشونت، جنگ، مهاجرتهای گروهی و حوادث طبیعی از جمله مواردی ست که نیاز به برنامه ریزی و سیاست گذاری عمومی دارد.
در چنین شرایطی جسم و روح افراد پس از تجربههای تروماتیک که برای آنها فاجعه است واکنش نشان داده وفورا دچار استرس، اضطراب، ترس، احساس بیماری و خستگی میشوند و این پیامدها واکنشی طبیعی ست که در اطراف آنها یا برای آنها اتفاق افتاده است.
تصور کنید فردی که به دلیل خطرات جانی ناچار به مهاجرت ناگهانی میشود تجربهی ترسناکی را پشت سر میگذارد. اتفاقاتی را تجربه میکند که برایش باور نکردنی است. به ویژه هنگامی که فرد در این پروسه، عزیزانی را از دست دهد و یا با مشکل اشتغال ومشکلات فرهنگی روبرو شود.
چندی پیش در هیاهوی اخبار سیاسی سیل سیستان رخ داد. فیلمهای گزارش شده از مردم منطقه، که آب، باغات، احشام، وسایل کشاورزی و خانه و زندگی آنها را برده بود نشان میداد که مردم در شوک ناشی از حادثه قرار دارند و سوال این جا بود که نقش دولت در چنین سوانحی برای کاهش تاثیرات روانی و فیزیکی برمردم چیست؟
واقعیت این است که دولت جمهوری اسلامی ایران نیازمند دانش به روز شدهای ست که به محض وقوع چنین سوانحی با ابزار و ارتباطات در جهت کاهش اثرات، امدادرسانی سریع، وبازسازی و بهبود اقدام کند. اولویت گذاری در اهداف، استراتژیها، تصمیمات و اقدامات عملی دربرنامههای عملیاتی کوتاه مدت و وسیع نه تنها موجب کاهش خسارات جانی و مالی به مردم میشود بلکه از پیامدهای روانی سانحه کم کرده و موجب اعتماد سازی میشود.
هم اکنون در جمهوری اسلامی ایران هیچ برنامه جامع و عملی به منظور مدیریت بحران، شناسایی و چرخه مدیریت بحران که منتهی به عمل شود وجود ندارد و دامنه این بحرانها میتواند سالها بر زندگی مردم ادامه داشته باشد.
در چرخه مدیریت بحران اقدامات احتیاطی و پیش گیرانه یک اصل اساسی ست. در اقدامات قبل از بحران همیشه باید آماده بود و آمادگی خود نیازمند مراحل مختلفی ست. هشدار، ارزیابی و چگونگی بسیج امکانات نیز در این چرخه نقش مهمی بازی میکند.
سیل اخیر سیستان نشان داد جمهوری اسلامی در چرخه مدیریت بحران بسیار ضعیف عمل میکند و توانایی کنترل و هدایت در سوانح طبیعی را ندارد. سیل سیستان نشان داد که برداشتی ازعملیات حین حادثه، که اقدامات سریع، اضطراری، و کنترل را دربرمی گیرد وجود ندارد و دولت در بازسازی، بهبود وتوسعه مناطقی عاجز است.
بحث مدیریت و چگونگی چرخه بحران از مباحثی ست که مرکز تندرستی و حقوق بشر به آن توجه دارد و در مطالب بعدی آن را پیگیری میکند.
فریبا داودی مهاجر
مرکز تندرستی و حقوق بشر