Sunday, Feb 16, 2020

صفحه نخست » سرلشکر جعفری: تشییع حاج قاسم یک رفراندم برای مقاومت در برابر استکبار بود

09F344CE-1669-4E2B-9CB2-9F73BB8C8C78.jpeg

گروه دفاعی خبرگزاری تسنیم

هجر حبیب

سردار سرلشکر محمدعلی (عزیز) جعفری ازجمله فرماندهان نسل اول سپاه است که در سال‌های دفاع مقدس فرماندهی قرارگاه قدس نیروی زمینی را به‌عهده داشت. او بعد از سالهای جنگ در مسئولیت‌های مختلف دیگری ازجمله فرماندهی نیروی زمینی و فرماندهی مرکز راهبردی سپاه قرار گرفت و از سال 86 تا 98 نیز به‌مدت 12 سال فرمانده‌کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.

سردار جعفری به‌واسطه سوابق خود از جمله دوستان و همکاران نزدیک سردار شهید قاسم سلیمانی بود که در گفتگو با خبرگزاری تسنیم، به بیان برخی خاطرات خود از این شهید بزرگوار و تشریح ابعاد شخصیتی و فرماندهی او پرداخته است.

متن کامل این گفتگو را در ادامه خواهید خواند.

** قاسم سلیمانی در همان ابتدای حضور در جبهه شایستگی خود را نشان داد

* ممنون هستیم از اینکه وقتی را در اختیار ما قرار دادید تا دقایقی به بازخوانی کارنامه و ابعاد عملکردی سردار شهید قاسم سلیمانی بپردازیم. آن‌طور که می‌دانیم، آشنایی شما با این شهید بزرگوار به سال‌های دفاع مقدس برمی‌گردد که هردوی شما از فرماندهان سپاه در آن سال‌ها بودید، بفرمایید اولین بار کی و کجا با قاسم سلیمانی آشنا شدید.

بسم‌الله الرحمن الرحیم. بنده در بحبوحه عملیات طریق القدس بود که با سردار بزرگ اسلام یعنی شهید حاج قاسم سلیمانی آشنا شدم. ایشان در کرمان مسئول آموزش نیروها برای جبهه بود ولی از عملیات طریق‌القدس چهار گردان از نیروهای کرمان را به جبهه آوردند و به‌عنوان فرمانده این چهار گردان یعنی فرمانده محور کنار تیپ 25 کربلا که از اولین تیپ‌های سپاه بود، در منطقه طریق القدس وارد عمل شدند.

در عملیات فتح المبین، حاج قاسم تیپ 41 ثارالله را در کرمان تشکیل دادند و این تیپ با قرارگاه ما یعنی قرارگاه قدس در محور عین‌خوش و فتح‌المبین کار می‌کرد، اینجا آشنایی ما با هم بیشتر شد.

ویژگی‌های خاص ایشان از همان ابتدا معلوم بود؛ جوانی بیست و دو سه ساله بودند که در همان اولین حضور در جبهه نشان داد شایستگی پذیرش مسئولیت‌های بزرگ را دارد یعنی همان موقع معلوم بود که می‌شود فرماندهی یک تیپ را که کار سختی هم بود به ایشان سپرد.

ایشان در عملیات‌های دیگر نظیر بیت‌المقدس، به‌عنوان یکی از فرمانده لشکرهای خط‌شکن و پیشتاز، مأموریت‌ها و کارهای سخت را به‌عهده می‌گرفت و انجام می‌داد و این روحیه از همان ابتدا در دفاع مقدس در او کاملاً مشهود بود.

دوستی و نزدیکی ما با هم طوری بود که وقتی فرماندهان سپاه می‌خواستند مأموریت قرارگاه‌ها را طراحی کنند، این طراحی‌ها طوری بود که لشکر 41 ثارالله با ما باشد و همین هم شد و ما در عملیات‌های بدر، خیبر، فتح‌المبین و بیت‌المقدس با هم بودیم.

یکی از ویژگی‌هایی که حاج قاسم در همه عملیات‌ها داشت این بود که به هیچ کاری «نه» نمی‌گفت. مأموریتی را که به او واگذار می‌شد با جان و دل می‌پذیرفت و شانه‌اش را زیر بار مسئولیت می‌داد؛ حالا این مأموریت هرچقدر هم که سخت بود، او انجامش می‌داد و خدا هم کمک می‌کرد و موفق می‌شد. بسیاری از لشکرهای دیگر این‌طور نبودند و اگر مأموریت سختی به آنها واگذار می‌شد، باید اقناع می‌شدند تا آن را انجام دهند.

* ما وقتی به فرماندهانی مثل شهید احمد کاظمی و یا شهید سلیمانی نگاه می‌کنیم، کنار روحیه شجاعانه و محکم در برخورد با سختی‌ها و یا در میدان جنگ، به‌موازات آن یک روحیه لطیف و عاطفی بزرگ را هم در آنها می‌بینیم، این دو چگونه با هم جمع می‌شود؟

این دو روحیه ظاهراً در تعارض با همدیگر هستند درحالی که لازم و ملزوم یکدیگرند، احساس عشق و محبت و دوستی با خودی‌ها و دوستان و نزدیکان و در یک کلام «رحماء بینهم»، کنار «اشدّاء علی الکفّار» بود. این سیره همه شهدا و فرماندهان بوده و هست اما این روحیه در حاج قاسم در اوج بود.

* از نظر شما که سالها با ایشان دوست و همکار بودید، مهمترین ویژگی حاج قاسم چه بود؟ کدام خصیصه از ایشان بیشتر در ذهن شما مانده است؟

شهدا همه ویژگی‌های خوب را دارند چون در واقع همین خصوصیات است که باعث می‌شود لیاقت شهادت را پیدا کنند. حساب حاج قاسم البته با بقیه فرق می‌کند، خصوصیات اخلاقی و عرفانی در حاج قاسم موج می‌زد و می‌توان گفت اخلاص و تقوا بالاترینش بود که از ایمان والایش نشئت می‌گرفت.

شجاعت و شهامتش نیز ریشه در اخلاص و تقوای او داشت، کنار اینها، دوراندیش و مدبر بود، همه اینها وقتی با هم در یک شخص جمع می‌شود، می‌شود حاج قاسم سلیمانی که توفیقات بزرگی را برای اسلام و انقلاب به دست می‌آورد و او را تبدیل به یک مکتب می‌کند، در حقیقت ضرورت انقلاب اسلامی در جبهه مقاومت داشتن چنین روحیه‌ای است.

** با کسانی که با اهداف انقلاب در تعارض بودند، مشکل و علیه‌شان موضع جدی داشت

* کنار اینها، آنچه ما از سردار سلیمانی شنیدیم، اراده قوی و محکم او در پیشبرد امور بود یعنی وقتی قرار بود کاری را انجام دهد، تا آخر محکم می‌ایستاد، شما چقدر این روحیه ایشان را از نزدیک دیده بودید؟

لازمه فرماندهی مقتدر، قاطعیت در تصمیم‌گیری و قاطعیت در پیگیری تصمیم و محقق شدن آن است. برخی از افراد تصمیم می‌گیرند و آن را ابلاغ می‌کنند و سپس رها می‌کنند و فکرشان این است که عملی می‌شود، حاج قاسم این‌گونه نبود، وقتی تصمیم می‌گرفت در تصمیمش قاطع بود، البته مشورت هم می‌کرد اما پس از آن در اجرا قاطع بود، اگر کسی در میانه راه کوتاهی می‌کرد با او به‌تندی برخورد می‌کرد و حق هم داشت.

یکی از خصوصیات حاج قاسم این بود که با کسانی که با اهداف انقلاب و جهت‌گیری اصلی انقلاب در تعارض بودند و فتنه‌گری می‌کردند، مشکل داشت و در برابرشان موضع بسیار جدی می‌گرفت.

** کاری کرد که اشرار جنوب شرق سلاح خود را زمین گذاشتند

در سال های 72 تا 74 که بنده در آن مقطع فرمانده نیروی زمینی سپاه بودم، در جنوب شرق کشور مشکلاتی داشتیم از قبیل ناامنی‌هایی که اشرار درست می‌کردند و گاهی دامنه این ناامنی‌ها به داخل و عمق منطقه نیز کشیده می‌شد؛ می‌آمدند حمله می‌کردند، اسیر می‌گرفتند و می‌رفتند.

بعد از جنگ، نظام هنوز به‌روی پاکسازی این منطقه متمرکز نشده بود. حاج قاسم با توجه به تجربه‌ای که داشت و خودش هم اهل کرمان بود و منطقه را می‌شناخت و بر جغرافیای جنوب شرق توجیه بود، به‌عنوان فرمانده قرارگاه قدس جنوب شرق، مسئولیت مقابله با اشرار را به‌عهده گرفت و با همان لشکر 41 ثارالله مشغول مقابله با ناامنی‌های آنجا شد و کاری کرد که کمتر از یک سال تمامی اشرار منطقه مجبور شدند سلاح‌شان را به زمین بگذارند. این اقدام موجب بالا رفتن سطح امنیت منطقه شد و وضعیت آنجا به حالت عادی برگشت.

** گسترش مقاومت اسلامی مدیون تلاش‌های حاج قاسم است

* چطور شد که ایشان به‌عنوان فرمانده نیروی قدس که یک نیروی ویژه است انتخاب شدند و توانستند 22 سال در این مسئولیت بمانند و کارهایی بکنند که هرکدام از آنها تأثیرات زیادی نه‌فقط در ایران بلکه در منطقه و در سطح بین‌الملل داشت؟

حاج قاسم همان‌طور که عرض کردم، یک فرمانده کامل و جامع بود و استعداد این را داشت که مسئولیت نیروی قدس سپاه را به‌عهده بگیرد. این پیشنهاد فکر می‌کنم در سال 76 به محضر حضرت آقا [امام خامنه‌ای] داده شد و با موافقت ایشان، حاج قاسم از لشکر 41 ثارالله آزاد شد و به نیروی قدس آمد و همه ما در این 22 سال ثمره عملکرد و مدیریت ایشان را دیدیم. امروز موفقیت در گسترش مقاومت اسلامی و انتقال تجربیات جمهوری اسلامی به منطقه، عمدتاً مدیون تلاش‌های حاج قاسم است.

یک نمونه، جنگ 33روزه حزب‌الله لبنان با رژیم صهیونیستی در اواسط دهه 80 بود. پیش از آن هم درگیری‌های جزئی‌تری برای بیرون راندن رژیم غاصب اسرائیل از جنوب لبنان وجود داشت اما جنگ 33روزه یک جنگ جدی و کامل بود و لازم بود قبل از آن یک ظرفیت‌سازی بزرگ ایجاد می‌شد تا حزب‌الله بتواند ظرف 33 روز ارتش مجهز اسرائیل غاصب را شکست دهد.

این کارها فقط با تأمین سلاح و تجهیزات ممکن نمی‌شد، اینها همه نتیجه سیاست، تدبیر، شجاعت، جرأت، شهامت و فکر باز حاج قاسم و استفاده درست از ظرفیت‌های حزب‌الله و انتقال تجربه و انتقال توانایی مدیریتی به حزب‌الله بود.

کمک‌های مدیریتی برای توسعه و آماده شدن حزب‌الله و انتقال تجربیات دفاع مقدس خودمان به آنها، اقداماتی بود که در سالهای 76 تا 85 انجام گرفت تا حزب‌الله برای مقابله با ارتش اسرائیل آماده شود تا بتواند ایستادگی کند و در 33 روز آنها را شکست دهد.

** شیوه حاج قاسم فرماندهی در میدان بود

فرماندهی میدانی، تجربه دفاع مقدس بود. ما در صدر اسلام هم داشتیم که فرماندهان خودشان شمشیر می‌زدند و این‌گونه نبود که عقب بنشینند و نگاه کنند؛ مثل مالک اشتر که در صحنه حاضر بود و فرماندهی می‌کرد و شمشیر می‌زد.

مدل فرماندهی اسلامی و انقلابی همین است و این الگو که حضرت آقا فرمودند "یک مکتب بود"، ریشه تجربیاتش به دفاع مقدس با مبانی اسلامی و قرآنی برمی‌گردد، بدون این حضور امکان نداشت این اقدامات مؤثر انجام شود. اگر هدایت در صحنه نبود، نه در دفاع مقدس می‌توانستیم مأموریت‌های مهم را انجام دهیم و نه در منطقه کارهای بزرگی مثل مبارزه با داعش، مقابله با طرح‌های آمریکا و شکست اسرائیل صورت می‌گرفت.

فرماندهی که در میدان حضور دارد علاوه بر این‌که تصمیم درستی می‌گیرد و طرح‌ریزی را درست انجام می‌دهد، به نیروها و فرماندهان پایین‌تر نیز انگیزه می‌دهد تا با جدیت تمام پای کار بیایند. این مدل فرماندهی، همدلی و نزدیکی ایجاد می‌کند. این مدل فرماندهی به شیوه رهبری نزدیک‌تر است و حاج قاسم از این بابت نیز در اوج بود و اساساً یکی از دلایل اصلی محبوبیت ایشان هم همین بود.

حاج قاسم از سال 61 تا 98 یعنی چیزی حدود 37 سال در همه عرصه‌های جهادی فرماندهی کرد و این حضور مستمر باعث اثرگذاری منطقه‌ای و جهانی او شد.

** تأکیدات رهبری برای حفظ جان سردار سلیمانی

* بنابراین از دست دادن چنین فردی باید بسیار سخت باشد.

بیشتر از همه، رهبر معظم انقلاب نگران شهادت و فقدان ایشان بود. اوایل یادم هست که حضرت آقا خیلی مخالفت می‌کردند که حاج قاسم دائم به منطقه برود و بیاید، وقتی هم که موضوع داعش پیش آمد، مدام این خطر را هشدار می‌دادند و تأکید می‌کردند که "مراقب باشید"، ولی خب، چاره‌ای نبود و اگر مانع می‌شدیم، کار در منطقه جلو نمی‌رفت. اصل این است که همگی باید فدای جهاد و اهداف انقلاب اسلامی باشیم و حفاظت از خودمان مهم نیست؛ حفظ به دست خداست.

** خدا شهادت را به حاج قاسم بدهکار بود

شما هم در سخنان ایشان شنیدید و هم در وصیتنامه‌اش دیدید که واقعاً در غم شهادت می‌سوخت و حقش هم بود. او در حقیقت شهید زنده بود و لیاقت شهادت را هم داشت.

حاج قاسم باید در عملیات والفجر8 و کربلای5 شهید می‌شد ولی خدا او را برای مأموریت‌های دیگری نگه‌داشت.

در عملیات‌ والفجر8، در خط و داخل یک سنگر با هم بودیم، سنگر وضعیت مناسبی نداشت و مجبور شدیم از آن بیرون بیاییم، همین‌که حاج قاسم از سنگر بیرون آمد، آنجا مورد اصابت گلوله توپ دشمن قرار گرفت.

در کربلای5 و در پاتک‌های شدید دشمن، در محدوده 50 کیلومترمربع، هر نقطه را با چند گلوله می‌زدند. خیلی از فرماندهان شهید شدند ولی ایشان زنده ماند تا در آینده کارهای بزرگتری به‌دست او انجام شود.

به‌اعتقاد بنده، خدا شهادت را به حاج قاسم بدهکار بود چون ایشان در گذشته‌های دور، بارها باید شهید می‌شد و نشد، سختی و فشارهای مختلف را تحمل می‌کرد و عشقش شهادت بود.

به‌هرحال وقتی کسی عاشق خدا شود خدا هم عاشق او خواهد شد، این وعده خداوند است. عشق بین او و خدا دوطرفه بود، با وجود این، حاج قاسم باید در آن کارزار گذشته حفظ می‌شد تا در آینده کارهای بزرگتری بکند.

من احساسم این بود که با گذشت یک سال از به ثبات رسیدن منطقه، ممکن است درخواست شهادت حاج قاسم اجابت شود. وقتی خدا در سخت‌ترین عرصه‌ها حاج قاسم را حفظ کرد، برایش کاری نداشت این بار هم او را حفظ کند ولی به‌نظر می‌آمد وقتش رسیده بود و کار سختی که شاید فقط حاج قاسم می‌توانست انجام دهد، یعنی تثبیت منطقه و شکست سیاست‌های دشمنان تمام شده بود.

درست است که ما حتماً در آینده کارهای بزرگتری داریم و ممکن است جنس این کارهای بزرگ مقداری فرق کند، اما باید به این نکته هم توجه کرد که شهدا و افراد بزرگ کنار خود انسان‌های زیادی را می‌سازند. امروز نیروهای جوان‌تری که ساخته شدند، در میدان های مختلف حضور دارند و کار می‌کنند و در این عرصه‌ها نگرانی نداریم.

به‌نظر می‌رسد ما در منطقه درحال ورود به فاز جدیدی هستیم که مثل گذشته نیست. امروز ما از یک آمادگی کامل برای مقابله با چالشها برخورداریم و ان‌شاءالله این را در آینده خواهیم دید.

* آخرین بار کی و کجا سردار سلیمانی را دیدید؟

فقط غصه این را می‌خورم که چرا توفیق نداشتم با فاصله کمی از شهادت ایشان را ببینم. سه چهار ماه پیش بود که ایشان به دیدن ما آمد و این آخرین دیدار ما بود.

* چگونه از شهادت ایشان مطلع شدید؟

بعد از نماز صبح خبر را به من دادند، برایم باورکردنی نبود ولی بعد از یک تحقیق اولیه معلوم شد که این اتفاق افتاده است. در ابتدا فکرش را هم نمی‌کردیم که آمریکایی‌ها مسئولیت این کار را بپذیرند اما اعلام کردند و این یکی از حماقت‌های آنها بود.

آنها همین الآن هم ضربه‌هایش را خوردند و ان‌شاءالله در آینده انتقام خون حاج قاسم تا بیرون کردن کامل آمریکا از منطقه استمرار دارد و این انتقام تنها به‌دست ایران هم نخواهد بود چون حاج قاسم فقط به ایران تعلق نداشت و متعلق به همه آزادی‌خواهان و انقلابیون منطقه و جهان بود، برای همین همه در حال برنامه‌ریزی و طرح‌ریزی برای انتقام‌گیری هستند و آمریکایی‌ها با ضربه‌های پیاپی که می‌خورند مجبور می‌شوند منطقه را ترک کنند.

از دست دادن حاج قاسم غم بزرگی بود که همه ملت ایران را داغدار کرد و به‌روی ملت‌های منطقه هم اثر گذاشت. این فقدان، برای ما که عمری از نزدیک با ایشان بودیم و با ایشان کار کردیم و نقش و اثر او در امنیت منطقه و پیشبرد اهداف انقلاب را دیدیم، سخت‌تر و غیرقابل تحمل است.

شهادت ایشان یک حادثه دردناک بود اما واکنش و رفتاری که مردم در قبال آن داشتند، به‌قدری عجیب بود که کمی از غم نبودن حاج قاسم را سبک کرد. حاج قاسم چه کرد که خدا محبتش را این‌طور در دل مردم گذاشت؟ پاسداشتی که مردم از یک عمر مجاهدت حاج قاسم از خود نشان دادند خیلی عجیب بود.

از آنجایی که خدا وعده داده هیچ نشانه‌ای را نمی‌گیرد مگر این‌که نشانه‌ای مثل آن جا بگذارد، این هم جزو وعده‌های الهی است و اینهاست که ما را امیدوار می‌کند.

شاید اثر خون حاج قاسم را نشود دید و یا فهمید، ولی این تأثیرگذاری به‌روی جامعه وجود دارد و حیات جامعه ما به همین‌ها بسته است، همان گونه که حضرت آقا فرمودند، جامعه ما به حیات معنوی‌اش زنده است.

خداوند آن‌چنان عشق و محبت حاج قاسم را در دل یاران و فرماندهان و همکارانش ــ چه ایرانی‌ها و چه غیرایرانی‌ها ــ نهادینه کرده که ابایی از فدای جانشان ندارند و همه موفقیت ما در جبهه مقابله با استکبار جهانی از همین روحیه است. وقتی این روحیه تقویت شود، نتیجه‌اش این است که قدرت اصلی جبهه مقاومت که قدرت معنوی است بالاتر می‌رود و افزایش می‌یابد و عنایت خدا هم بیشتر می‌شود. مکاتب مادی و دنیوی اینها را باور ندارند و حس نمی‌کنند.

تشییع حاج قاسم یک رفراندم برای مقاومت و ایستادگی در برابر نظام استکبار و دشمنان اسلام بود و کشورهای منطقه هم از مقاومت اسلامی علی‌رغم همه سختی‌ها حمایت کردند. انقلاب اسلامی برای این‌که در گام دوم و چهل‌ساله دوم قدم بلندتری بردارد به چنین اتفاق، اتحاد و همبستگی نیاز دارد. به‌نظرم پشت استکبار و دشمنان اسلام از این همه ابهت و قدرت اسلام حسابی لرزیده است و همین‌هاست که در آینده در ترسیم شرایط آینده منطقه و اسلام تأثیر می‌گذارد.

موضوع بر سر تفاوت دو بینش و رویکرد یعنی تفکر ناب اسلامی و غیرانقلابی است که درون کشور خودمان هم وجود دارد. این دو تفکر در کشور از ابتدای انقلاب تاکنون نیز بوده است. تعامل با دنیا مورد قبول است ولی نمی‌توان از اصول و اعتقادات و خطوط قرمز عبور کرد، شاید برخی از روی غفلت و یا اشتباه، خلاف آن را بگویند.

مهم این است که اکثر مردم ما از مقاومت حمایت می‌کنند و خیلی‌ها به مواضع ضدانقلابی اعتراض کردند، به‌هرحال بیان این صحبت‌ها و دوگانگی‌ها باید وجود داشته باشد تا مردم ببینند و مقایسه کنند و راه درست را از غلط تشخیص دهند.

مردمی که از انتقام حرف می‌زدند احتمال جنگ را می‌دادند. مردم آنقدر غیرتمند، قدرشناس، مقتدر، باایمان و وفادارند که وقتی این حرف را می‌زنند با همه وجود معتقدند آمریکا در این شرایط جرأت نمی‌کند [تعرض و مقابله کند] و این مسئله را مطالبه می‌کنند، با این‌که این احتمال ضعیف را می‌دادند اما احتمال ریسک را پذیرفتند که این اقتدار از جمهوری اسلامی نشان داده شود و اجازه دادند انتقام گرفته شود، این خیلی ارزشمند است و اثرات تدریجی، آرام و پنهانی روی محاسبات دشمن می‌گذارد هرچند آنها این را اعلام نکنند. انتقامی که گرفته شد و مطالبه‌ای که مردم خواستند و درس‌هایی که دشمنان از این ماجرا گرفتند یک حادثه بسیار بزرگ است که حضرت آقا از آن به نام پدیده یکتا نام بردند. این پدیده اثرات تدریجی و عمیق دارد و حتماً در آینده شرایط را عوض می‌کند.

* بعد از شهادت سردار سلیمانی، بلافاصله رهبر معظم انقلاب سردار قاآنی را به‌عنوان جانشین ایشان به فرماندهی نیروی قدس منصوب کردند، با شناختی که شما از سردار قاآنی دارید، آینده این نیرو و جبهه مقامت را چطور ارزیابی می‌کنید؟

انتخاب سردار قاآنی بهترین انتخابی بود که می‌شد صورت بگیرد. با توجه به این‌که خود ایشان یکی از فرماندهان لشکرهای زمان دفاع مقدس بود و سال‌های زیادی کنار حاج قاسم بودند معنایش این است که همه فوت‌وفن‌ها و روش‌ها و توانمندی‌هایی که در حاج قاسم بود در ایشان نیز وجود دارد. ممکن است به‌ظاهر تفاوت‌هایی دیده شود اما با این عشق و علاقه‌ای که سردار قاآنی به حاج قاسم داشتند همان راه را با همان قدرت ادامه می‌دهند.

** حاج قاسم می‌دانست که شهادت نزدیک است

* در انتها اگر بخواهید چند جمله با حاج قاسم سلیمانی صحبت کنید، به‌عنوان یک دوست قدیمی با او چه خواهید گفت؟

از ایشان طلب شفاعت می‌کنم و این‌که از خدا بخواهد ما را در راه اسلام و انقلاب و در رکاب ولی امر مسلمین قرار دهد و بتوانیم یک اقدام مؤثری برای تثبیت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و پیشبرد اهدافش انجام دهیم و همیشه از خدا می‌خواهم ما را قدردان خون شهیدان قرار دهد و کاری کنیم که خودشان به ما کمک کنند تا بتوانیم اهدافشان را محقق کنیم و نهایتاً مرگمان بدون شهادت در راه خدا نباشد. امیدوارم ما نیز در میدان مبارزه و برای تثبیت اسلام و جبهه مقاومت به شهادت برسیم.

* در انتها اگر سخن خاصی باقی مانده است بفرمایید.

حاج قاسم یک فرد معمولی و از طبقه محروم و روستایی بود و به‌تدریج به سردار بزرگ اسلام تبدیل شد. همه جوانان باید این را باور کنند که می‌توانند در این مسیر قدم بگذارند و یکی از اثرات خون حاج قاسم این است و الحمدلله این باور را هم ایجاد کرده که لازمه کار، رعایت اصول و چارچوب است.

تردید ندارم که یکی از معجزات بزرگ و فتح الفتوح انقلاب اسلامی، تربیت نیروهای جوان مؤمن انقلابی و ازخودگذشته است. این موج با شهادت حاج قاسم چند برابر شده است و جوانان بسیار زیادتری به خیل عظیم نیروهای جوان مؤمن انقلابی می‌پیوندند.

حاج قاسم بدون تردید می‌دانست دارد می‌رود و می‌دانست به شهادت نزدیک شده، آن کار اتفاقی نبود که در پرواز انگشتر و تسبیحش را داده بود که به دست دخترش زینب برسانند، دست‌نوشته‌ای که لای قرآن می‌گذارد نشان می‌دهد که به او الهام شده سفری که به عراق می‌رود آخرین سفرش است.

انسان از عرفان والا و عشق حاج قاسم به خدا غبطه می‌خورد، کاش خدا کمی از این عشق را به ما هم می‌داد. در محاسبات ما نمی‌گنجد که غم از دست دادن حاج قاسم چگونه جبران می‌شود ولی ایمان داریم که خدا جبران خواهد کرد و اجازه نمی‌دهد جای او خالی بماند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy