انسداد سیاسی و تمامیت خواهی از سوی دولتمردان در بسیاری از کشورها خصوصا در مناطقی از خاورمیانه و از جمله ایران سبب آن شده که امکان شکل گیری احزاب و سازمانهای سیاسی مستقل و البته اپوزیسیون از بین برود و جای خود را به احزاب و گروهای تشریفاتی و موازی با حاکمیت بدهد. درغیاب سازمانها و احزاب موثر این جنبش های سیاسی و اجتماعی خودجوش بوده اند که با حضور و سازماندهی های غالبا غیر رسمی و زیر زمینی عرصه را برای حکام دیکتاتور تنگ تر کرده اند. جنبش هایی نظیر جبش زنان, جنبش دانشجویی, جنبش کارگری از دیرباز نقش اساسی در تحولات سیاسی ایران دهه های اخیر ایفا کرده و البته با سرکوب امنیتی بسیار شدید و همینطوراحکام قضایی سنگینی مواجه شده اند. جنبش دانشجویی ایران یکی از آن نمونه های بارزی است که شاید بیراه نباشد اگر گفته شود نقش پررنگ تری در شکل گیری گفتمان های سیاسی غیر همسو با حاکمیت وألبته سازماندهی مبارزات مردمی برعلیه حاکمیت داشته است.
شروع جدی فعالیت های جنبش دانشجویی در ایران را باید دردهه بیست شمسی جستجو کرد. مقطعی که حزب توده تاسیس می شود و به سرعت گفتمان خود را در بین دانشگاهیان گسترش می دهد. همگام با آن البته گروهای اسلامی شیعی و البته لیبرال های ملی گرا نظیرجبهه ملی نیز فعال می شوند و سعی در آن داشته اند تا با گسترش گفتمان خویش عرصه را بر تفکرات مارکسیستی توده ای ها تنگ کنند. دهه های بعدی نیز با حضوراحزاب دیگر چپ نظیرسازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق دانشگاه ها غالبا تحت تاثیر گفتمان های مارکسیستی و عدالت جویانه قرار می گیرد. وقایع ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ و کشته شدن سه دانشجو در دانشگاه تهران فضای دانشگاه ها را ملتهب تر از گذشته کرده ااست. تحرکات سیاسی دانشگاه ها و البته جامعه برخی از دانشجویان مقیم خارج کشور را برآن داشته تا اواخر دهه سی اقدام به تاسیس سازمانی به نام "کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی-اتحادیه ملی" نمایند که بعدها به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی معروف می شود. گروههای متنوع سیاسی از جمله گروهای چپ, مذهبی و ملی در این سازمان دانشجویی حضور دارند ودر کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان و ایالات متحده فعالیت های همه جانبه ای علیه رژیم سلطنتی پهلوی را در پیش می گیرند که در نهایت در داخل با مشارکت سایر نیروها به سقوط حاکمیت پهلوی می انجامد.
بلافاصله پس از انقلاب ۵۷ و با افزایش فشارها و سرکوب ها مجددا دانشگاهها به عرصه اعتراض تبدیل می شود تا جاییکه حاکمیت وقت به دلیل آنچه "انقلاب فرهنگی" خوانده شد, مجبور به تعطیلی دانشگاه ها به مدت سه سال می شود تا به گفته خودش دانشگاه ها را از وجود اساتید و دانشجویان "غرب زده" پاک کند. با بازگشایی دانشگاهها و اخراج جمع کثیری از اساتید و دانشجویان منتقد, و البته به دلیل سرکوب های شدید از جمله اعدام های سراسری دانشگاه سالهای زیادی روزهای آرامی را سپری می کنند. دهه هفتاد با ظهور دولت خاتمی دانشگاه ها با ابتکار و سازماندهی برخی از جریانات دانشجویی از جمله دفتر تحکیم وحدت و جبهه متحد دانشجویی مجددا جان تازه ای می گیرند که با توقیف روزنامه سلام فضای درون و بیرون دانشگاه ها به عرصه اعتراضات سراسری تبدیل می شود که بعد ها ماجرا با سرکوب شدید از جمله حمله گسترده نیروهای لباس شخصی وابسته به رهبر جمهوری اسلامی به کوی دانشگاه تهران و کشتار و زخمی کردن دانشجویان تمام می شود. حوادث تیر ۷۸ به نقطه عطفی در تاریخ مبارزات جنبش دانشجویی پس از انقلاب تبدیل می شود. چرا که هم نارضایتی عمومی فضای جامعه را به تصویر می کشد و هم چهره سرکوبگر حاکمیت را عریان تر می کند. پس از تیر ۷۸ همواره دانشگاه ها به صورت پراکنده شاهد اعتراضات سیاسی و صنفی دانشجویان بوده است.
حضور جدی جنبش دانشجویی در اعتراضات به نتیجه انتخابات سال ۸۸ و همراهی با جنبش سبز نیز از نمونه هایی است که صحت این ادعا را ثابت می کند که جنبش دانشجویی همواره در صف اول مبارزات مردمی بر علیه حاکمیت حضور داشته است. البته به باور برخی از نظریه پردازان سیاسی قاطبه جنبش دانشجویی پس از انقلاب صرفا پیگیر مطالبات طبقه متوسط جامعه نظیر دموکراسی, آزادی و حقوق بشر بوده و توجهی به مطالبات عمدتا اقتصادی طبقه محروم ندارند. شاهد این مدعا همواره حضور نداشتن فعالان جنبش دانشجویی و یا به عبارت بهتر عدم واکنش جدی دانشگاه ها به مطالبات اقتصادی در اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ و همینطور آبان ماه سال جاری مطرح می شود. البته که تغییرماهیت و کارکرد جنبش دانشجویی در ایران و تفاوتش با دهه های بیست تا پنجاه تنها به بی توجهی به مطالبات اقتصادی خلاصه نمی شود و گستردگی و فرامرزی نبودن آن نیز همواره قابل بحث بوده است.
در این مقاله سعی شده است به صورت خلاصه به علل عقیم ماندن پروسه شکل گیری جریانات دانشجویی منتقد در خارج از کشور نظیرتجربه کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و پرداخته شود. علی افشاری از فعالان با سابقه جنبش دانشجویی چندین سال پیش در مصاحبه ای با خبرگزاری فارسی آلمان(دویچه وله) از "عدم تمایل جدی دانشجویان به کنش های سیاسی در خارج کشور" سخن به میان آورده بود. البته که برخوردهای شدید امنیتی در جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور عملا هزینه فعالیت های سیاسی جدی بالا برده است و بسیاری از دانشجویان حاضر به پذیرش ریسک این موضوع نبوده و نیستند. از موارد مهم دیگر تفاوت جدی ساختار فعالیت های دانشجویی و سیاسی در کشورهای اروپایی و البته در آمریکاست که الزام اشراف به ساختارهای پیچیده آن را دو چندان کرده است. نگارنده برای درک بهتر مساله و یافتن الگوی مناسب وضعیت یکی از پروژه های موفق فعالیت های جنبش دانشجویی در .اروپای غربی را مورد مطالعه قرار داده و با فرشید آذرنیوش, از فعالان سابق دانشجویی در ایران و فعال در این مجموعه به گفتگو نشسته است.
اتحادیه دانشجویان کرد مقیم اروپا((YXK , از جریانات شناخته شده دانشجویی در اروپا متشکل از دانشجویان کرد, پس ازكنفرانس ٧٥دانشجو در ١٢ دسامبر ١٩٩١ دانشگاه بوخوم آلمان تاسيس شد.از جریانات شناخته شده دانشجویی در اروپا متشکل از دانشجویان كنفرانس ٧٥دانشجو در دانشگاه بوخوم آلمان تاسيس شد. طبق اعلام صفحه رسمي این سازمان دانشجویی فعالیت های این اتحادیه در کشورهای چون آلمان ، سوئيس ، سوئد ، نروژ ، فرانسه، دانمارك، هلند ، اتريش ،انگليس صورت می گیرد. همچنین گفته می شود این تشکیلات ارتباطات فراگیری با گروهای سیاسی درگیر در مساله کردها در خاورمیانه دارد. به گفته آقای آذرنیوش دانشجویان فعال در این اتحادیه "عمدتا در طول دهه های اخیر از کشورهای ترکیه, سوریه و عراق به اروپا مهاجرت کرده اند و یا پس مهاجرت والدینشان در کشورهای اروپایی متولد شده اند". آقای آذرنیوش در مورد ارتباطات این تشکیلات با نهادهای دانشگاهی اروپایی اضافه می کند: "این سازمان دانشجویی در انتخابات سراسری تشکیلات دانشجویی دانشگاهای اروپایی حضور فعال داشته وهمواره دارای کرسی بوده اند. اینکه این سازمان دانشجویی به خوبی در ساختار فعالیت های دانشگاهی در اروپا حل شده و گفتمان مستقل خویش را پیشبرده از نکات ویژه ای بوده است که می توان آن را حاصل تلاش و سازماندهی موفق و همینطور پیروی از پلاتفرم دمکراتیک و ضد فاشیستی آپویسم و البته مبتنی بر فمنیسم بوده است."
در ادمه این گفتگو از آقای آذرنیوش موضوع تفاوت ساختاری و محتوایی فعالیت های دانشجویی در ایران با تشکیلات اتحادیه دانشجویان کرد در اروپا سوال کرده ام. وی معتقد است: "اولا فعالیت های دانشجویی غیر همسو با حاکمیت در ایران هزینه های امنیتی بی شماری دارد که بسیاری از دانشجویان را از فعالیت در این عرصه باز می دارد. ثانیا شما در ایران جنبش دانشجویی جعلی را شاهد هستید که توسط بسیج دانشجویی, انجمن و جامعه اسلامی دانشجویان و همینطور نهاد رهبری غرق شده اند و نقش نهادهای امنیتی دانشگاه ها را بازی می کنند. اتحادیه دانشجویان کردبا جذب بسیاری از دانشجویان کرد و ارائه اساسنامه دمکراتیک و برگرفته از مطالبات سیاسی و تاریخی کردها خیلی زود خود را در عرصه دانشگاه و البته جامعه کردها در اروپا مطرح کرد و با سازماندهی فرامنطقه ای و برگزاری آکادمی های آموزشی حرفه ای رهبری جریان دانشجویی کردها در اروپا را به عهده گرفته اند. ما در ایران اتحادیه سراسری دانشجویان غیر از تجربه محدود اتحادیه انجمن های اسلامی (طیف علامه) شاهد جریان سراسری دیگری نبوده ایم والبته این نکته هم باید اضافه شود که پس از سرکوب های دهه شصت دیگر جنبش دانشجویی در ایران سراغ فعالیت های زیرزمینی نرفت و سازماندهی های غیر رسمی نرفت و همه تلاش محدود به فعالیت های قانونی واصلاح طلبانه شد. "
در ادامه از این فعال دانشجویی سابق در ایران پرسیده ام چرا جنبش دانشجویی ایران بر خلاف تجربه سازمان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی پیش از انقلاب و همینطور با بهره گیری از الگوهایی مدرن و کارا نظیر اتحادیه دانشجویان کرد اروپا تاکنون نتوانسته خود را در خارج از ایران سازماندهی کند و به فعالیت بپردازد. آقای آذرنیوش در پاسخ به این سوال می گوید: "ابتدا باید ذکر شود عمده دانشجویانی که به خارج کشور مهاجرت می کنند یا اساسا با فعالیت های دانشجویی چه در ایران وچه در خارج از ایران آشنا نیستند و یا هم دغدغه شان در حدی نبوده که آنها را به فعالیت های سیاسی در دانشگاه ها ترغیب کند. تعداد قبل توجهی از این دانشجویان از طبقات متوسط اقتصادی هستند که تمام فکر و ذکرشان طی کردن مراحل آکادمیک و رسیدن به وضعیت مالی مطلوب تر است. البته که باید ترس ازبرخوردهای شدید امنیتی جمهوری اسلامی و از دست دادن فرصت برگشت به ایران را نیز به این دلیل اضافه کرد. اما موضوع مهم دیگر کم کاری بسیاری از فعالان شناخته شده و تبعیدی جنبش دانشجویی بوده که از توان بالایی برای سازماندهی و تاسیس تشکیلات فراگیر برخوردار بوده اند با گذشت زمان محدودی به دلیل اختلاف نظرات گسترده منفعل شده و به صورت پراکنده به فعالیت های رسانه ای پرداخته اند. دقیقا خلاف این وضعیت را ما در شکل گیری, بسط و تاثیرگزاری موفق در اتحادیه دانشجویان کرد در اروپا شاهد هستیم. اینها در گام اول با سازماندهی و رهبری بسیاری از فعالان شناخته شده شان و البته به صورت هماهنگ در برخی از کشورهای اروپایی گردهم آمدند تا مبارزات تاریخی کردها را به سطح دانشگاههای اروپایی بکشانند. در گام های بعدی ارتباطات گسترده با سازمانهای مردمی و سیاسی به صورت مستمر ایجاد شد و دانشجویان فعال در این مجموعه به چهره های تاثیرگزار در این مبارزات تبدیل شدند." وی ادامه میدهد: "البته ما ناچار باید به این نکته هم اذعان داشته باشیم که جهان در طول دهه های اخیردچار دگردیسی های عمیق سیاسی شده وبرعکس دهه شصت و هفتاد میلادی دیگر خبر چندانی از کنش های دانشجویی انقلابی در دانشگاه ها نیست و جنش دانشجویی ایران هم از این قاعده مستثنی نبوده است. در این فضای آرام است که استفاده از تجربه اتحادیه دانشجویان کرد مقیم اروپا پیش از بیش ضروری می نماید."
به عقیده نگارنده اعتراضات و ناآرامی های اخیر در ایران نیاز به فعالیت های جنبش های سیاسی و اجتمایی نظیر جنبش دانشجویی در داخل و خارج کشور را دوچندان کرده است. بهمین منظور بهره گیری از تجربه سازمانهایی نظیر اتحادیه دانشجویان کرد مقیم اروپا می تواند راه مبارزه با دیکتاتوری جمهوری اسلامی را خصوصا در خارج از کشورهموارتر کرده وفضای دانشگاه های خارج کشور را برای تقابل با سیاست خارجی جمهوری اسلامی واز همه مهمتر برای سازماندهی موثر برای تغییرات سیاسی وگذار موفق از جمهوری اسلامی آماده تر کند.