جمهوری اسلامی، چهار دهه پس از پیدایش، راهحل مشکلات را کشتار معترضان و اعدامهای دستهجمعی میداند
ایندپتندنت فارسی - یکی از هدفهای مکرراً اعلامشده جمهوری اسلامی در طول ۴۱ سال گذشته، ساختن الگوی سیاسی- اقتصادی تازه برای بشریت است.
آیتالله روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، همواره ادعا میکرد که تمدن غربی، که به گفته او ساختهوپرداخته صهیونیستها و صلیبیون است، جهان را به ضلالت رهبری کرده و بشریت را قربانی فقر، فساد و جنگ ساخته است. بدینسان هدف انقلاب اسلامی، نجات بشریت است از راه عرضه یک الگوی رقیب، یک الگوی متکی بر «اسلام ناب محمدی».
آرزوی ساختن «جامعه ناب محمدی» پس از خمینی نیز در قلب جهانبینی جمهوری اسلامی قرار داشته است. حجتالاسلام محمد خاتمی، که دو دوره رئیسجمهوری اسلامی بود، در سخنرانیهای متعدد در ایتالیا، سوئیس و ایالاتمتحده، الگوی اسلامی مورد نظر را بهعنوان گزینهای در برابر الگوی صهیونبیتی-صلیبی غربی عرضه کرد و با انتقاد از «رنسانس» و دوران روشنگری در اروپای غربی، مدعی شد که جدایی دین از سیاست نتیجهای جز جنگ، استعمار و امپریالیسم نداشته است. بدینسان، جمهوری اسلامی میبایستی وظیفه تاریخی خود را برای به چالش کشیدن الگوی غربی با عزمی جزمتر دنبال کند.
آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی نیز همواره از نقش انقلاب اسلامی ایران در ترسیم راهی تازه برای تمام بشریت سخن گفته است. یک ابتکار آقای خامنهای تهیه برنامه ۲۰ ساله برای تکمیل ساختار و اساس جامعه «ناب محمدی» بود- برنامهای که تنظیم و نظارت بر اجرای آن به مجمع تشخیص مصلحت نظام محول شد.
مطالب بیشتر در سایت ایندپتندنت فارسی
البته انقلاب خمینیستی در ایران نخستین انقلابی نیست که با جاهطلبیهای جهانی به میدان میآید. انقلاب کبیر فرانسه نیز خواستار «آغازی نوین» برای تاریخ جهان از «سال صفر» بود و تمامی سرگذشت انسان را در همه ادوار پیشین چیزی جز مجموعهای از رنج و درد و جهل و ستم نمیدانست.
انقلاب فرانسه، برنامه ۲۰ ساله رسمی نداشت. اما ۲۰ سال بعد از آن انقلاب، فرانسه دوران وحشت بزرگ، جنگهای خانمانسوز ناپلئون، بازگشت بوربونها و از دست دادن موقعیت جهانی خود را تجربه کرده بود. پیش از انقلاب، فرانسه بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان بود. با آن انقلاب، فرانسه آن موقعیت را از دست داد و هرگز نتوانست الگوی آرمانی خود را جهانی سازد.
یکی از طنزهای تاریخ این است که ۲۰ سال پس از انقلاب کبیر، قزاقهای تزار روس، کاخ الیزه در پاریس را بهعنوان خوابگاه خود تصرف کرده بودند و پرچم روسیه، عقبماندهترین کشور اروپایی در آن زمان، در پایتخت فرانسه در اهتزاز بود.
انقلاب اکتبر روسیه نیز جاهطلبیهای جهانی داشت. لنین از «آفرینش مجدد انسان» سخن گفته بود و استالین مدعی بود که میتوان برای خلق» انسان طراز نوین شوروی» برنامهریزی کرد. البته نتیجه کار، کشتار دهها میلیون انسان و چندین دهه استبداد، فقر و راهگمکردگی تاریخی بود. در آخرین سالهای اتحاد شوروی، جامعه آرمانی لنین و استالین به اتکای دریافت وام از قدرتهای غربی و محصولات غذایی از ایالاتمتحده و کانادا به زندگی خود ادامه میداد.
اشتباه بزرگ تفکر انقلابی سنتی این است که جامعه موردنظر را یک لوح سفید میانگارد که «رهبر» یا «رهبران» میتوانند آنچه را دلخواهشان است بر آن رسم کنند. اگر لنین آثار گوگول، نویسنده اوکراینیالاصل را بهدقت خوانده بود، هر گز تصور نمیکرد که امپراتوری تزار آن لوح سفیدی است که خود میپنداشت.
پیش از او، اگر رهبران انقلاب فرانسه، رمان «ژاکو کلکباز» اثر دیده رو را خوانده بودند، متوجه میشدند که فرانسوی معمولی، یعنی اکثریت فرانسویان، چنان درگیر دغدغههای اینجا و اکنونی زندگی هستند که وقتی برای ساختن دنیای آرمانی یک مشت روشنفکر پرحرف و پرخور در پاریس ندارند.
در ایران خودمان نیز اگر خمینی و روشنفکرنمایان پیرامون او درکی از واقعیت جامعه ایرانی میداشتند، هر گز مفتون چرندیات یک گروه کوچک از آخوندها نمیشدند.
یک ضربالمثل تهرانی میگوید: قاچ زین را بچسب، سواری پیشکش!
در سررسید برنامه آرمانی ۲۰ ساله، جمهوری اسلامی هنوز نتوانسته است قاچ زین را بچسبد و شاید به همین سبب است که اندک هارتوپورت معمولی خود را درباره سواری، و گاه حتی تاختوتاز، تا حدی تخفیف داده است.
در «روزهای خوش گذشته»، یعنی زمانی که اندک نفتی میفروختیم و پولی به جیب میزدیم- پول آسان و بدون زحمت- میشد به حافظ اسد، حسن نصرالله، حوثیهای یمن و حشدالشعبی عراق حقوق داد و با نصب تصاویر خمینی و خامنهای در بیروت، صنعا و کربلا ادعا کرد که انقلاب اسلامی در حال جهانیشدن است. در آن روزها میشد شبکهای از دروغ و تملق ساخت تا تبدیل ایران به یک زندان بزرگ را توجیه کنند و جمهوری اسلامی را الگویی برای بشریت بخوانند.
امروز اما جمهوری اسلامی از نظر تعداد زندانیان سیاسی و عقیدتی و تعداد اعدامها به نسبت جمعیت، در مقام اول جهانی قرار دارد و از نظر تعداد قربانیان ویروس کرونا نیز با جمهوری خلق چین رقابت میکند.
از همه مهمتر، اکنون روشن است که جمهوری اسلامی پس از ۴۱ سال نتوانسته است یک ساختار دولتی به معنای متعارف آن بسازد یا به عبارت دیگر قاچ زین را بچسبد.
شاید اغراق باشد اگر بگوییم که ایران، امروز سرزمینی است فاقد دولت و همانطور که بارها گفتهایم، بهصورت یک کشتی بدون ناخدا در آبهای طوفانی جهان امروز سرگردان است، بیآنکه بداند کجا میرود. با بیمعنا شدن ساختارهای ظاهری همچون ریاستجمهوری، هیئت دولت و بهطورکلی قوه مجریه، دیگر دولتی وجود ندارد- حتی بهصورت دکور. هفته گذشته، مجلس شورای اسلامی، یعنی قوه مقننه نیز عملاً بی» عنا شد زیرا بودجه سالانهای که در مجلس رد شده بود با یک «حکم حکومتی» رهبر تنفیذ شد و خود مجلس نیز به بهانه جلوگیری از گسترش ویروس کرونا تعطیل گردید.
پرسشی که اکنون مطرح میشود این است: جمهوری اسلامی امروز، با سررسید برنامه ۲۰ ساله، چگونه الگویی است؟
یک پاسخ به این پرسش را در سرمقاله سهشنبه گذشته روزنامه کیهان تهران، روزنامهای که میگویند معرف و مبلغ نظرات آیتالله خامنهای است، میبینیم.
کیهان در سرمقاله خود مینویسد:
«یک مشت مفسد اقتصادی مانند زالو به جان ملت افتاده و با مکیدن خون مردم، جان آنها را به لب رساندهاند. یک روز وارد بازار ارز میشوند و به دنبال آن افسار قیمتها را پاره میکنند، روز دیگر به سراغ بازار مسکن میروند و قیمت مسکن و اجارهبها را چند برابر میکنند. مایحتاج عمومی را احتکار میکنند، با زد و بند کالا وارد میکنند، کارخانههای بزرگ و مراکز تولید را به ورشکستگی میکشانند و در پی آن صدها و گاه میلیونها نفر را به انبوه بیکاران میافزایند. ارز (دولتی) ۴۲۰۰ تومانی میگیرند و بهجای واردات کالای مورد نیاز مردم، موز و سنگپا و دستهبیل وارد میکنند... ارزهای بیزبان ملت مظلوم را در کشورهای دیگر (بهویژه کانادا وسوییس) سپردهگذاری میکنند... هزاران میلیاردتومانی که از کیسه ملت دزدیدهاند را برای دزدیهای بیشتر به کار میگیرند»
کیهان میافزاید: «تازهترین جنایت این حرامخواران، احتکار دهها میلیون ماسک و سایر اقلام بهداشتی است! آنهم درحالیکه کشور با شیوع ویروس کرونا دستوپنجه نرم میکند... احتکار کالای بهداشتی میتواند به بهای جان انسانها تمام شود... حتی وزیر محترم و فداکار بهداشت نیز زبان به گلایه میگشاید که چرا این مافیای جنایتکار به حال خود رها شده است.»
بهخوبی میتوان دید که اگر ایران یک دولت به معنای عادی آن داشت، اگر در جمهوری اسلامی، قانون و حسابوکتابی در کار میبود، هرگز تصویری که در بالا ترسیم شد، شکل نمیگرفت.
این فقدان دولت نرمال و غیاب حکومت قانون را در راهحل پیشنهادی روزنامه آقای خامنهای نیز میبینیم.
کیهان توصیه میکند که «جانبرکفان نیروی انتظامی و بسیج و سپاه را به میدان آورند و با فرمان «آتش به اختیار» به آنان اجازه بدهند تا با کسب اطلاعات مردمی و بیآنکه به عبور از هزارتوی اداری نیازی داشته باشند، این حرامخواران قاتل را قلعوقمع کنند.»
جمهوری اسلامی، چهار دهه پس از پیدایش، هنوز راهحلی برای مشکلات ندارد و تنها راهحلی که پیشنهاد میکند کشتار معترضان در خیابانها و درصورتیکه نظرات کیهان اجرا شود، اعدامهای دستهجمعی «حرامزادگان» بهوسیله سپاه و نیروهای امنیتی است.
کشتار و اعدام! این است آلترناتیو انقلاب اسلامی به جای تمدن غربی.