Wednesday, Mar 11, 2020

صفحه نخست » "هیچ"، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi.jpgیک کلمه که از زبان مردی متعصب، بنیاد گرا، مستبد وزیرک جاری شدو سرنوشت یک ملت را رقم زد. کلمه‌ای که نماد چهل سال حکومت خمینی وخامنه‌ای است.
" هیچ " نخستین کلمه‌ای بود که خمینی هنگام ورود به ایران در جواب این که بعد از این همه سال در بازگشت به ایران چه احساسی دارید؟ بر زبان جاری ساخت.
کلمه‌ای تلخ، که اساس شخصیت خشک، مذهبی و بنیاد گرای اورا تشکیل می‌داد. مردی که هیچ حسی و خواستی جز بر پا کردن یک حکومت اسلامی مستبد نداشت. یک حکومت شیعی! بسط و انتشار آن در جهان اسلام. خمینی سال‌ها با این فکر زندگی کرده و بند بند وجودش در تسخیر چنین حکومتی بود.

اودر رسیدن به این فکر خود از هیج گونه دغلبازی، دروغ گوئی، بند وبسط، جنگ، سرکوب و کشتار ابائی نداشت. برای او نه علم، نه تخصص ونه عرق ملی مفهومی نداشت. او تعبد عقب مانده ترین لایه‌های اجتماعی را ولو ساختگی بر تخصص علمان علم ومحترمان و خوشنامان جامعه ترجیح میداد وعدواتی تاریخی با ملیون و روشنفکران داشت.
برای او حکومت اسلامی وتداوم آن از "اوحب واجبات" بود. به قول خود "خدعه می‌کرد، بر دروغ خود لباس تقیه می‌پوشاندو زیر این عنوان هر منکر ناشایستی را انجام میداد، تا بیضه اسلامی را که او در آشیانه‌ای به نام ایران نهاده بودحراست کرده و تکثیر نماید.
اوبنیان حکومتی را گذاشت که در تداوم خود، لزوما به حکومت امروز جمهوری اسلامی منجرگردید. شورای نگهبان، ولایت فقیه، مرگ برامریکا شعار نابودی اسرائیل، حزب الله همه وهمه آش در هم جوشی بود که اوپخت وبه جای نفتی که قرار بودسفره مردم را رنگین سازد بر سر سفره مردم نهاد و ملتی را گرفتارکرد. آشی که نان و آسودگی از کشور ومردم گرفت و سرزمینی که او هیج احساسی نسبت به آن نداشت را چنین در فلاکت برد وبه ویرانه‌ای مبدل کرد.
آنچه در این چهل سال اخلاف او انجام دادند و کشور را به این روز انداختند همه در راستای همان خواسته‌های خمینی بود که نیامده دهان دولت قانونی بختیار می‌کوبید ومردم نشه انقلاب وما بخش عظیم روشنفکران انقلابی برای او هورا می‌کشیدیم. زمانی که ولایت فقیه ودامنه اختیارات آن در قانون اساسی کشور گنجانیده می‌شد اعتراضی صورت نگرفت. ما به کشتار هویدا، وزیران و امرای ارتش بدعتی که خمینی نهاداعتراضی نکردیم کاری که حکومت گران بعد از او آنرا ادامه دادند.
دستگاه تواب سازی لاجوردی در زمان خمینی راه افتاد سرکوب احزاب، تشکیل هیئت مرگ آن اعدام‌های وحشتناک دهه شصت گور‌های دسته جمعی محصول حکم کتبی خمینی بود. دور زدن همان نیمچه قانون اساسی در زمان خمینی آغاز شد. بازرگان چاقوی بی دسته گردید. مجلس عزل بنی صدر به مشتی ذوب شدگان نان به نرخ روز خور در ولایت خمینی مبدل شد. امری که تا امروز ادامه دارد.
دانشگاه‌ها به حکم خمینی بسته شدند و هزاران استاد و دانشجوی با سواد و آگاه اخراح گردیدند، تا جای بخش زیادی از آنها را دانشجویان سهمیه‌ای و استادان ریش دار قاشق بر پیشانی نهاده بی سواد پر کنند. بخش اندک باقی مانده و تسویه نشده نیز در سکوت دلگیر، ناشناس به کار خود با ترس ولرز ادامه دادند.
کدام امر انسانی مبتنی بر قانون، مبتنی برمتخصصان، برنامه ریزان و آگاهان عرصه سیاست وجامعه در زمان خمینی در حکومت زیر نظر او صورت گرفت که ما امروز از سرکوب، کشت کشتار، دروغ وفساد. نبود یک دولت کارا، عدم برنامه ریزی و سپرده شدن کار‌های مملکت به دست مشتی متملق حلقه زده بر دور خامنه‌ای و بیت او انتقاد می‌کنیم؟ کدام کار خامنه‌ای نظیر کار خمینی نیست؟ همان لجاجت، کینه ورزی، استبداد و خود را به عنوان امام ویا ولی فقیه دانستن که اختیاری فرای قانون حتی احکام اسلامی میدهد ادامه دارد.
منتظری جانشین و نزدیک ترین فرد به خمینی توسط او خانه نشین شد! حال خانه نشینی موسوی توسط جانشین خمینی چه جای سئوال دارد؟ جای هیچ نقد و گلایه‌ای نیست!
هر آن چه که امروز در این حکومت پیش می‌رود نتیجه همان آری نا بخردانه‌ای است که در نخستین صندوق آری به جمهوری اسلامی انداختیم و سرنوشتی چنین تلخ را رقم زدیم. این کشتار‌های وحشیانه آبان ما این سرنگون کردن هوا پیمای مسافر بری و دروغ گفتن، این کتمان در باره حضور کرونا و یکه تازی آخوند‌ها در قم و فاجعه‌ای که صورت گرفته، همه از همان "هیچ " نخستین، همان بی حسی عمیق نسبت به مردم و سرنوشت این سر زمین نشات می‌گیرد. نتیجه همان خدعه ونیرنگی است که خمینی آن را به کار بست و پایه گذاری کرد.
حکومتی را که توان سرکوب میلیونی جنبش سبز و کشتار وحشیانه صد‌ها شهر در خیزش آبان ماه را دارد! قادر به تامین هزینه میلیارد‌ها دلار در سوریه، لبنان، یمن وفلسطین می‌باشد و موشک بر پایگاه امریکا می‌کوبد. امادر مقابله با سیل، زلزله، و این فاجعه اپیدمی کرونا چنین نا توان و فاقد کار آئی است. حتی برای تامین ساده ترین وسایل ایمنی!
در سوریه و عراق هل من مبارز می‌گوید. در ایران هل من ناصر ینصرنی!
افسوس که فریاد رسی نیست صندوق دولت خالی، راه‌های مودت جهانی بسته و اعتماد اجتماعی فرو ریخته است. محتکران در کار، کار آمدان و دلسوزان در کنج و آزادگان دربند!
دردا که آن شور ساختن روزهای انقلاب بعد چهل سال جای خود را به نا امیدی، یاس و نفرتی داده است که حکومت گران در دل مردم کاشته‌اند. مردمی رنج کشیده در دراز نای تاریخ این سر زمین. مردمی منتظر برای یک بر آمد دیگر!

ابوالفضل محققی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy