Tuesday, Mar 17, 2020

صفحه نخست » تجربه های قرنطینگی چند ساله ی من؛ ف. م. سخن

61EFA535-4D70-448D-A5BC-3C3597923C10.jpegدوست ارجمندم از من خواست تا تجربه ی قرنطینگی چند ساله ام را در اینجا بنویسم.

برای نوشتن این تجربه یا تجربیات تردید داشتم چون بعضی وقت ها نوشتن بعضی چیزها باعث می شود تا خواننده فکر کند طرف دارد از قهرمان بازی های خودش تعریف و تمجید می کند حال آن که این نوع قهرمان بازی ها را با کمال میل از آنِ پهلوان پنبه ها می کنم و افتخارش -اگر افتخاری داشته باشد- تمام و کمال بماند برای آن ها :)

شاید بدانید که کلمه «قرنطینه» از واژه ی فرانسوی «کَقانتن» می آید به معنای «چهل» و «چهل» روز.

در قرن دوازدهم کشتی هایی که به بندر ونیز می رسیدند، برای جلوگیری از ورود طاعون و بیماری های واگیردار ابتدا به مدت ده روز، بعدها سی روز و بعد ها چهل روز، سرنشینان اش محبوس در کشتی می ماندند تا اگر کسی بیماری نهفته داشته باشد، مرض خود را نشان دهد و مسوولان مانع از ورود او به خاک ایتالیا شوند.

آن چه مربوط به من است چون به مدت چند سال است که با آن در گیرم، دیگر نمی تواند قرنطینه نام بگیرد و باید به نوعی «حبس» و «زندانی خودخواسته» بر آن نام نهاد. ولی برای آسانی گفتار، از همان لفظ قرنطینه استفاده می کنم.

علت قرنطینه ی من، حفاظت از «ویروس حکومت نکبت» است که بنا به توصیه ی کارشناسان صورت گرفته و من تنها برای خرید خوراکی یا دارو یا مراجعه به پزشک و بیمارستان بیرون می روم.

طبق معمولِ ما ایرانی ها، که هیچ کاری را کار نمی دانیم و یک وصله ی «بی خیال اش بابا» به آن می چسبانیم، در باره ی قرنطینه ی من هم شنیده ام که برخی گفته اند «اینم خودش رو خیلی مهم می دونه» و «کی با تو کار داره» و از این قبیل «دلداری ها». لذا در این باره اصولا با کسی صحبت نمی کنم و زندگی ام را خیلی عادی و طبیعی می گذرانم و به دیگران نشان می دهم.

این را هم همینجا بنویسم که «ما ایرونیا» اگر کمی مراقب خودمان باشیم، معنی اش «خود مهم پنداری» می شود و اگر مراقب نباشیم و بلایی سر مان بیاید، بعد از وقوع حادثه، طرف را با جملاتی مثل «یارو عجب خری بود! خب معلومه وقتی به دین حکومت گیر بدی، می زنن نا کار ت می کنند!»

بنابراین طبق تجربه ی من، آدمی باید کار خودش را بدون بازگویی به دیگران انجام دهد والّا مصائب موجود یک طرف، شنیدن لاطائلات دوستان یک طرف.

من از زمانی که در ایران بودم، نهایت دقت را می کردم که گیر حکومت نیفتم. از مرگ هم نمی ترسم و حتی آن را رهایی بخش می دانم، ولی هر چه مرگ خود خواسته ی در راه هدف، عالی و درست است، مرگ در اثر حماقت و ساده لوحی، آن هم به دست حکومت نکبت، عین خریّت است.

ببخشید کلمات صریح و بی ادبانه به کار می برم، چون صفت در خور دیگری برای اشخاص احمق نمی یابم.

اما تجربیات من از قرنطینه ی چند ساله که شاید به دوستانی که این روز ها چند روزی خودشان را در خانه حبس کرده اند کمک کند تا لحظات حبس را، با آرامش و متانت بگذرانند تا زمانی که شرّ کورونا کنده شود و دوستان به زندگی عادی خود باز گردند.

اولین شرط زندگی در قرنطینه، حفظ دیسیپلین است.
لازمه ی دیسیپلین هم، داشتن برنامه و انجام مو به مو و سر وقت آن است.

از تماشای فیلم و گوش کردن موسیقی گرفته تا خواندن کتاب و سیر و سیاحت در فضای مجازی.

بیشتر دوستانی که این روزها در قرنطینه هستند تنها نیستند لذا می توانند، کارهای دسته جمعی مثل بازی های صفحه ای با هم بکنند که خود، عامل نزدیک شدن اعضای یک خانه با هم است.

افراد تنها مثل من، می توانند بخشی از وقت خود را با آموزش از طریق رایانه بگذرانند.

حُسن بزرگ قرنطینه این است که ما می توانیم حال و هوای زندانیان در بند را درک کنیم و خوشحال باشیم از این که آزاد هستیم و اگر هم حبسی هست، موقت است و حتی می توانیم به بیرون از خانه برای کارهای انجام کارهای واقعا لازم برویم.

در قرنطینه، کمی ورزش می تواند به رفع افسردگی کمک کند. اعضای یک خانه می توانند با موسیقی های شاد، دور هم بزنند و برقصند و رقص خیلی به افزایش روحیه کمک می کند.

آشپزی -اگر چه کاری نیست که من به آن علاقه داشته باشم- ولی به طور جمعی می تواند لذت بخش و باعث پر کردن وقت بشود.

اصل مطلب این است که ما همواره در ذهن داشته باشیم که این حبس خود خواسته، برای حفظ جان و تندرستی خودمان و اطرافیان و دوستان مان است. اگر هم تنها هستیم، برای حفظ جان و تندرستی خودمان است. یک لحظه تصور کنید که گرفتار ویروس شده اید. همین یک لحظه تصور، شما را برای تحمل قرنطینه ی یک روز شارژ می کند.

عمده ی کار برای تحمل قرنطینه، فکر نکردن به آن است. باید کاری کرد که این فکر نکردن به طور خود به خودی انجام شود.

البته این کنش خود به خودی و کنار آمدن با شرایط، نزد عوام به «دوست داشتن تنهایی» و «علاقه داشتن به انزوا» تعبیر می شود که باید آن را از یک گوش شنید و از گوش دیگر بیرون کرد!

به هر حال این روزها می گذرد و بهار هم که در راه است و روزهای عید در پیش. اگر این اتفاق در اواخر پاییز و اوایل زمستان می افتاد، مشکلات افسردگی در اثر آب و هوا هم به مشکل کورونا اضافه می شد که خوشبختانه این یک امتیاز را ما در اختیار داریم.

در این روزها، گاه یادی بکنیم از زندانیان در بندی که در حبس به سر می برند و حتی هواخوری شان محدود است.

از دوران قرنطینه بسیاری چیزها می توانیم بیاموزیم. از این فرصت برای ساختن خودمان استفاده کنیم.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy