هنر ایرانی مال خود کردن دوست و دشمنشاش به خصوص زمانی که دشمن او را شکست سیاسی یا نظامی دهد، است. البته فکرو شعر و هنر و ادب ایرانی تدبیری میاندیشد عجیب، این عجیب گاه غربی میشود یا دشمن را به قرب خود نزدیک کند که در تاریخ ما فراوان رخ داده است. یک نمونه ان خلق اسطوره اسکندر ایرانی است.
اسکندر ایرانی
اسکندر ایران را فتح کرده است. فساد هخامنشی مانع از این شکست نشد سلوکیان برایران حکومت کردهاند. غربیان سلوکیان را در زمره حکومتی غربی نمیآورند ایرانیان، سلوکیان را شرقی کردهاند؟
اما در مورد اسکندر حماسه اسطورهای ساز کردهاند که مهم است. اسکندار فرزند داراب است که ریشه ایرانی دارد. این افسانه در به شعر آورده در شاهنامه هم قابل دسترس است.
این اسکندر تاریخی نیست اما این که فاتح ایران باید حتما ایرانی باشد برای تفکر اسطورهای ایرانی مهم بوده است.
مغولان را هم ایرانیان، ایرانی کردهاند مغولان ایرانی با مغولان فاتح فرق داشتند.
اما تجربه اسکندر را آوردم تا وارد مسئله اصلی شوم آن حدیث شیعه ایرانی است، یا شیعه به روایت ایرانی است.
شیعه ایرانی
امویان اندلس معتقد بودن که بنی عباس به واسطه نفوذ ایرانیان اسلام را دچار انحراف کردهاند چرا که تفکر ایرانی با اسلام رابطه درستی ندارد. هنوز هم اندیشمندان جهان عرب این ادعا را تفسیر علمی و به روز میکنند، مانند محمد عابد جابری.
اما به نظرم میرسد که نفوذ ایرانی در اسلام محصول عجیبی داده است. یکی از انها شیعه (ایرانی) است. شیعه اقلیت محض در جهان اسلام است که تنها خود را اسلام اصیل میداند.
به عبارتی ما اکثر مسلمانان را مسلمان حسابی یا مسلمان خالص نمیدانیم. اهل بیت، محور رابطه شیعه با اسلام شناخته میشوند وهم سازمان رسمی دین ایرانی به سازمان رسمی دین زرتشتی نزدیک تر است. محور شناخت اهل بیت خود را میداند.
نظم سازمان رسمی دین شیعه و رابطه تاریخی ان با نهاد سلطنت و ملک داری ایرانی با سازمان رسمی دین رزتشتی فرق چندانی ندارد.
اما غرض اصلی این مقال این نکته محوری است.
با حکومت دینی وضع فرق کرده است. امروز شیعه در جایگاهی نشسته است که رفتارش غربی است و جایش هم عجیب است. حکومت دینی محصول مدرن است با محتوی سنتی که نامش میشود بنیاد گرائی.
اجتهاد در شیعه زمانی که حکومت دینی نباشد با بنیاد گرائی فاصله میگیرد. حکومت دینی در جریان کرونا با مشکل مهمی مواجه شد. بخشی از روحانیت در جایگاه سطان نشستهاند ناچار به مدیریت چیزی شدهاند که تجربهاش را ندارند.
این سخنان که حرم شفا خانه است. این که با تربت امام حسین کرونا من مداوا شد و هزاران سخن خرافه دیگر. بیشتر نشان از مشکل حکومت دینی دارد تا مشکل باور دینی.
چرا که باور دینی مراجع مانع نمیشود که برای عمل جراحی به لندن نروند. انگار فراموش کردهاند که عمل چشم را با حرم مداوا نکردند بلکه به دکتر مراجعه کردند.
وقتی چیزی و کسی و نهادی سر جایش نباشد مشکلش دو چندان میشود. شیعه ایرانی جایگاهاش را بعد از انقلاب گم کرده است.
شیعه یا شیعه انگلیسی یا ووو
قبل انقلاب شریعتی از شیعه صفوی و شیعه علوی گفت. که نشان از اتش زیر خاکستر داشت.
این قطبی کردن هم مضار داشت و هم جای توجه داشت. قطبی کردن هیجان ایجاد میکند و صف بندی که تفکر را هم تحت شعاع قرار میدهد. انصاف را هم گاه از میان میبرد. دو صف بر هم میخورند و حق از میان گم میشود. اما قطبی کردن ادامه یافت
خمینی از اسلام امریکائی گفت و بعد شیعه انگلیسی باب شد.
امروز در برای شیعه انگلیسی از شیعههای دیگر هم سخن میرود. میدانیم که شیعه انگلیسی اتهامی ناوا بود که خمینی و حکومت برای مرعوب کردن روحانیون مخالف خود باب کرد. البته جواب این قطبی کردن جواب و متهم کردن حکومت به شیعه روسی نیست.
چرا که نشان داده شده که شیعه در ایران هیچگاه جوهرهاش نه انگلیسی نه روسی و نه غیره بوده است بلکه این شیعه دچار بحران است این بحران ریشهاش در حکومت دینی است که جایگاه نهاد بحران زده دین را دچار مشکل کرده است.
فرد روحانی که در حوزه درس خوانده در جایگاه مقام اجرائی مینشیند در هنگام بحران باید اقدامی کند که تا نشان دهد مسولیت دارد اما چون کار نمیداند دو خطا میکند و یک عکس العمل ایجاد میکند.
اول در مدیریت نظام بحران ایجاد میکند دو گانه حکومت و دولت میسازد. دوم با نظر نادرست بر باور دینی مردم ضربه میزند. جمع این دو خطا به کشور آسیب جدی زده و میزند. شیعه ایرانی را هم دچار بحران مضاعف میکند.
اما عکس العمل این دو خطا روحانی میشود عکس العمل روشنفکر مسلمان که صورت مسئله نقش اجتماعی دین را پاک میکند و خدا را به تعطیلات میفرستد.
در این باره سخن باید گفت باز.
و آنگاه کرونا نازل شد، حسین نوشآذر
بحران کرونا و رنسانس در شیعه، محمود دلخواسته