یادداشت تلگرامی حمیدرضا جلایی پور»، فعال سیاسی اصلاحطلب:
سوال اصلی:
جامعه ایران قبل از انتخابات با چالشهای اقتصادی، سیاست خارجی، امنیتی و شکاف عمیق حاکمیت با مردم روبرو بود و پس از انتخابات هم روبرو هست، که آخرین آن بحران کرونا است. از اعتراضات مردمی و معیشتی آبانماه ۹۶ تا پس از اعتراضات سراسری آبان ۹۸ همه دلسوزان و اصلاحجویان کشور، حاکمیت را نصحیت کردند که برای عبور از بحرانهای جامعه به بازسازی اعتماد میان حاکمیت و جامعه نیاز است. و گفتند برای این بازسازی به تغییر سیاستهای داخلی (برای جلب مشارکت واقعی مردم) و سیاستهای خارجی (برای تحریم شکنی) احتیاج مبرم هست. اما حاکمیت بیتوجه به شرایط بحرانی جامعه و بیتوجه به نصایح دلسوزان و نخبگان جامعه، راه خود را پیگرفت و آن این بود: ایجاد حاکمیتی یکدست و خودی برای رویارویی با چالشها. به همین دلیل حاکمیت بی اعتنا به افکار عمومی بجای ایجاد گشایش و دربرگیرندگی در انتخابات مجلس یازدهم، یک مهندسی «نافذ حذف» را بنمایش گذاشت. البته حاکمیت در توهمات خود انتظار داشت که این انتخابات را با مشارکت بیش از پنجاه درصد مردم ایران برگزار کند. اما مردم ایران در جریان انتخابات عکس این توهم را بنمایش گذاشتند. در تهران نزدیک هشتاد درصد شهروندان و در کل کشور شصت درصد مردم در انتخابات مهندسی شده شرکت نکردند. با این همه تندروهای کشور توانستند با مشارکت پایین مردم در انتخابات، رکن مجلس را با اکثریت تندروها بدست بگیرند (بیش از دویست کرسی). [اما پس از انتخابات، ایران با همراه با سایر کشورهای جهان با هجوم ویروس کرونا روبرو شد. به سرعت بخاطر تعداد فزاینده بیماران ایران با بحران ملی (و جهانی) کرونا روبرو شد. ظاهرا تا شب انتخابات اخبار کرونا از سوی حاکمیت سانسور میشد. ولی با شدت گرفتن بحران بر مدیریت وزارت بهداشت متمرکز شد، و از آن پس پخش اخبار سرایت کرونا در سراسر کشور عمومی شد. اینک (۱۸/۱۲/۹۸) که این مقاله نوشته میشود، در ایران برای مبارزه با کرونا یک جنبش ملی راه افتاده است که خودش نیاز مند بررسی مستقل است، و در حوصله این نوشته نیست. ]
همه بیاد داریم تندروها در سال ۸۴ نیز یک بار حاکمیت را «یکدست» کردند و مجلس و دولت و شوراها را بدست گرفتند و در آن زمان ایران بیش از هفتصد میلیارد درامد ارزی داشت. این حاکمیت یکدست بجای مهار بحرانهای جامعه، با شعارهای مردمفریب در داخل و مدیریت جهانی در خارج کشور، ایران را با بحران بیشتر روبرو کرد و ایران را به سه کنج شورای امنیت برد. لذا انتظار نیست تندروها در حاکمیت یکدست فعلی، در شرایط بحران کرونا، فقدان درآمد ارزی، تشدید تحریمهای اقتصادی، سرکوبهای آبانماه ۹۸ و خصوصا با شکاف بیاعتمادی موجود بین حاکمیت و جامعه، قادر باشند بحرانهای جاری جامعه ایران را بدون کمک جامعه مدنی مهار کند. بحران کرونا در ابتدا نشان داد که تندروها چه مقدار ناکارامدند. آنها با حمایت از عدم اطلاعرسانی درست و به موقع به مردم در مورد میزان مبتلایان و جانباختگان ویروس کرونا، با حمایت از عدم قطع سریع پروازها به چین و حمایت از عدم ممنوعیت و قرنطینه سازی در اماکن مذهبی قم، زمان را مقداری از ایران برای مبارزه موثر با شیوع ویروس کرونا گرفتند (اگرچه پس از روشن شدن فوتشدگان در ۱/۱۲/۹۸ مبارزه دولت و ملت ایران ابعاد متمرکز و موثرتری گرفت). ولی اینک سوال این نوشته این است: در چنین شرایطی اصلاحطلبان (که در انتخابات یازدهم از سوی حاکمیت جارو شدند) در سال ۹۹ چه میتوانند بکنند؟
تعجب مخاطب از اصلاحطلبان
وقتی سوال از رویکرد و توانایی اصلاحطلبان در سال ۹۹ میشود ممکن است مخاطب محترم، نویسنده این متن را به سخره بگیرد و بگوید اگر اصلاحطلبان در این بیست سال توان انجام کاری داشتند خب انجام میدادند یا حداقل در انتخابات اخیر کاری میکردند و جلوی شکلگیری مجلس یازدهم با اکثریت اصولگرای تندرو را میگرفتند؟ این اصلاحطلبان مگر چه مقدار وزن دارند که بتوانند در سال بحرانی ۹۹ کاری انجام دهند؟! اما برای این سوال نویسنده سه پاسخ دارد:
پاسخ اول اینکه سخن فوق درباره «توانایی» اصلاحطلبان در اداره امور کشور درست است. در واقع مهمترین نیروی تعیین کننده برای مهار بحرانهای سال ۹۹ در اختیار هسته سخت قدرت در حاکمیت است. من هم امیدوارم اینک که این هسته قدرت مجلس را قبضه کرده، حداقل در سیاست خارجی دست به تغییرات اصلاحی بزند، یعنی همان کاری که در انتهای دوره بحرانی دولت احمدی نژاد انجام داد. لذا توان اصلاحطلبان برای بهبودگری اصلن قابل مقایسه با توان «حاکمیت» نیست.
پاسخ دوم اینکه هم اکنون اگر به صحنه سیاسی نگاه کنیم سه نیروی سیاسی در ایران وجود دارد: یکی «جریانات اصولگرایی» است. البته این انتخابات مجلس نشان داد این نیروی سیاسی، در واقع «ابزار» منویات حاکمیت است.
دیدیم همه عدالتطلبان جوان را (که ادعا میکردند رویش انقلاباند) در فرایند نظارت استصوابی در انتخابات اخیر بدون شرمندگی حذف کردند و تقریبا صدای اعتراض این جریانات اصولگرا درنیامد-شتر دیدی ندیدی. جریان دوم «اصلاحطلبان سیاسی» هستند که «بال پیشروی» آن به حاکمیت نشان داد که بحرانهای جامعه را میشناسد و «ابزار» منویات هر سیاست غلط حاکمیت نیست. این «بال پیشرو»، انتخابات را تحریم نکرد ولی مهندسی انتخابات را محکوم کرد و در تهران نتوانست لیست مشترک دهد و مثل یک «گروه منفعت طلب» اقدام غیرقانونی حاکمیت را در فرایند حذف ماسمالی نکرد و برای تندروها نرقصید. نیروی سوم هم «تحولطلبان» هستند، که بروز سازمانی ندارند ولی حضور گفتمانی در رسانههای ماهوارهای دارند و آنها انتخابات را تحریم کردند. پس همانطور که میبینیم اصلاحطلبان یک نیروی موجود سیاسی در کنار دو نیروی دیگر هستند. در بیست سال گذشته همیشه این نیروی اصلاحطلب بر روی ده تا پانزده در صد شهروندان رای دهنده اثر داشته است. لذا دلیلی ندارد در آینده اثر نداشته باشد (البته چهل در صد جمعیت خاکستری رایدهنده بیشتر متاثر «منطق موقعیت» هستند. مثلا این جمعیت در انتخابات ۹۴ در انتخابات فعال شرکت کردند ولی در انتخابات ۹۸ نیامدند و عیش «مهندسان حذف» را منقص کردند).
پاسخ سوم اینکه در ایران دو نوع اصلاحجویی داریم نه یک نوع. یکی اصلاحجویی در معنای عام و وسیع است. این جریان در واقع یک جریان شناخته شده سیاسی نیست بلکه یک جریان اجتماعی یا همان «جریان وسیع نوگرای» ایران است که حاملان آن در تمام اقشار بالا، متوسط و پایین کشور یافت میشوند و موتور اصلی این جریان اقشار «طبقه متوسط فرهنگی» است. نوع دوم اصلاحجویی همین «جریان سیاسی اصلاحطلبان» است که خود را در قالب جبهه سیاسی اصلاحات نشان میدهد. این جبهه اصلاحات خیلی کوچکتر از نوع وسیع اجتماعی اصلاحجویی در کشور است ولی از لحاظ سیاسی منسجمتر از جریان عمومی اصلاحجویی است. در دوره اصلاحات ۱۳۷۶-۱۳۸۴ نوع اجتماعی و عمومی اصلاحجویی و نوع سیاسی جبهه اصلاحات باهم متحد بودند و در سیاست ایران موثر بودند و به همین دلیل از لحاظ شاخصهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، کشور در آن دوره خوب اداره شد و تندروها از ترسشان شروع به ساختن و گسترش «دولت موازی» در برابر دولت رسمی کردند. این نوع عمومی اصلاحجویی پس از اعتراضات دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ (خصوصا فاجعه دروغ اسقاط هواپیما) نسبت به کارآمدی نظام و نوع سیاسی اصلاحطلبان بیاعتمادتر شدند لذا در انتخابات شرکت نکردند. ولی اینک با توجه به تسخیر مجلس از سوی تندروها پیشبینی میشود در رویارویی با بحرانهای سال ۹۸ نوع وسیع اجتماعی اصلاحجویی و جریان سیاسی اصلاحطلبان دوباره به هم نزدیک شوند. ما آثار این نزدیکی را در جریان ترور ناجوانمردانه شهید سلیمانی بدستور ترامپ و در جریان جنبش ملی مبارزه با کرونا دیدیم. هر دو نوع و جریان اصلاحجویی به رغم انحصارطلبی تندروها آنجا که چالشها تمامیت ایران را به مخاطره میاندازد در تشییع میلیونی سرباز وطن یا در مبارزه با کرونا شرکت کردند و از سوی تحولطلبان هم ناسزا شنیدند. بنابراین سه پاسخ فوق نشان میدهد پاسخ گفتن به سوال از توان و رویکرد اصلاحطلبان در سال ۹۹ پاسخی واقعی و مسولانهای است.
اصلاحطلبان در سال ۹۹ چه میتوانند بکنند؟
به این سوال نیز باید واقعنگرانه پاسخ داد، نه ایدهآلیستی. البته برای عمق بخشیدن به این سوال ابتدا باید به این سوال پاسخ داد که اساسا تحت چه شرایطی اصلاحجویی در جامعه پیش میرود؟ برای اینکه در جامعه اصلاحطلبی پاسخ بدهد حداقل دو شرط لازم است. اول اینکه در جامعه نیرویی اصلاحجو باشد تا اصلاحات را در جامعه سیاسی دنبال کند. همانطور که دربالا گفتم خوشبختانه در ایران کنونی هم نیروی اجتماعی اصلاحجویی وسیع هست و هم اصلاحطلبان سیاسی که در اقتدارگرایی هسته قدرت هضم نشدهاند وجود دارد. لذا شرط اول اصلاح امور در سال ۹۹ در جامعه وجود دارد (در دهه پنجاه در جامعه زمان پهلوی چنین نیروی اصلاحجویی وجود نداشت و همه نیروها و جریانها انقلابی شده بودند، و مالا در سال ۵۷، رژیم وابسته، کودتایی و نادربرگیرنده پهلوی را به زیر کشیدند). ولی شرط دوم اصلاحجویی در جامعه ایران وجود ندارد. زیرا شرط دوم اصلاح جویی در جامعه این است که حاکمیت بعنوان مهمترین و موثرترین نهاد کشور از طرق قانونی تن به اصلاح امور بدهد، که مهندسی حذف در انتخابات اخیر نشان داد که حاکمیت اجازه به اصلاحات مردمی و دموکراتیک نمیدهد و به حاکمیت یکدست (یا تقویت پوتینیسم) فکر میکند.
لذا سوال این است در شرایطی که حاکمیت تن به اصلاحات نمیدهد جبهه اصلاحطلبان سیاسی چه میخواهند بکنند؟ به این سوال کلیدی پنج پاسخ میتوان داد:
۱-پاسخ اول اینکه تندروها در هسته قدرت در توهم قدرت یکدست به سر میبرند، ولی اصلاحطلبان در توهم به سر نمیبرند. و دائم میتوانند از طریق رسانه عمومی هسته متوهم را نصیحت کنند که کشور به تجدید نظر در سیاست داخلی و خارجی نیاز دارد و سیاست حاکمیت یکدست و غیردربرگیرنده (و ناکارامد و آلوده به فساد عیسی شریفیها) قبلا ناکامیاش در دهه هشتاد آزمون شده است. (همچنان که همین کار را اصلاحطلبان در جریان مبارزه با کرونا انجام دادند. اصلاحطلبان بطور جدی مخالف اخلال در اطلاعرسانی و سادهسازی بحران کرونا بودند.)
۲-پاسخ دوم اینکه جشن شادی مهندسان حذف همان روز سوم انتخابات بود که نتیجه انتخابات اعلام شد. ولی آنها خطای بزرگی کردند. با قلعوقمع کاندیداهای اصلاحطلب و میانهروها و عدالتطلبان جبهه اصولگرا و مستقلین در جریان انتخابات اخیر، هسته اصلی قدرت خود را در برابر مطالبات و انتقادات مردم بی حفاظ کردند. تا قبل از انتخابات، هسته قدرت کار خود را میکرد و دست مجلس و دولت روحانی را میبست و در مقابل مردم دولت روحانی و اصلاحطلبان زیر تندباد نقد قرار میدادند. و جبهه اصولگرایان هم، چون دشمن مشترکشان اصلاحطلبان و اعتدالگرایان بودند تا حدودی با هم وحدت داشتند. از این پس نه با هم وحدت دارند و نقدهای مردم هم بی حفاظ، مستقیم به چهره و صورت هسته اصلی قدرت میخورد. هسته اصلی قدرت در شرایطی که حفاظ داشت خدمتی نکرد بلکه بیشتر آمار جانباختگان اعتراضات آبان را به تاخیر انداخت، مقصرین جانباختگان کرمان را پنهان کرد، سه روز درباره عامل اسقاط هواپیما به مردم دروغ گفت، در اطلاع رسانی کرونا اخلال ایجاد کردند، در سال ۹۹ که هسته اصلی قدرت بیحفاظ است راحت نیست هر توهمی را بصورت سیاست حاکمیت به پیش ببرد. خصوصا با مقاومت آرام مردم و اصلاحجویی در معنای وسیعش روبرو میشوند.
۳-پاسخ سوم اینکه اصلاحطلبان سیاستهای غلط تندروها را در سیاست داخلی و خصوصا خارجی تایید نمیکنند و در مقابل برای حفظ ایران آنها را به اجرای چهار اصل تشویق میکنند. اصل اول امنیت کشور است. اصلاحطلبان به تندروها تاکید میکنند که سیاست خارجی ایران اگر مبتنی بر رعایت اصل «موازنه قوا» نباشد آن سیاستها ایرانسوز است. چهل سال است که ایران گرفتار سیاست خارجی «آمریکاستیز» است ولی در این چهل سال، تقابل ایران و آمریکا بر اساس رعایت اصل موازنه قوا بوده لذا همیشه تقابل ایران با آمریکا گفتمانی و نیابتی بوده و هیچوقت تقابل ایران مستقیم نبوده است. زیرا در موازنه قوای فیزیکی، زور آمریکا از ایران بیشتر است و قدرت واقعی ایران در برابر آمریکا «قدرت نرم و انسانی» است نه قدرت فیزیکی. متاسفانه تندروها با انتخاباتی که انجام دادند به قدرت نرم ایران آسیب زدند و در سال ۹۹ باید مواظب بود تندروها با تحریک نتانیاهو و ترامپ نامتعادل مجددا به درگیری فیزیکی کشیده نشوند. زیرا درگیری فیزیکی امنیت ایران را بطور جدی میفرساید که در جریان اسقاط هواپیما و حفاظت از تشییع پیکر شهید سلیمانی در کرمان شاهد این ناامنی بودیم.
اصل دوم اصل اقتصادی است. یعنی کمک به حاکمیت است که ایران از شرایط ایرانسوز «رشد منفی اقتصادی» فعلی بیرون بیاید. ادامه وضع فعلی اقتصادی که با رکود-تورم و رشد منفی روبرو است یعنی فقیرتر شدن ایران، یعنی افزایش بیکار، یعنی افزایش شهروند عاصی که حضور اعتراضی آنها را در آبان ۹۸ دیدیم. مخاطب گرامی ممکن است بگوید این هسته قدرت که زیر بار سیاست خارجی معقول، تعامل با دنیا و تحریم شکنی نمیرود لذا در این شرایط، احیای شرایط اقتصادی امکان ندارد. این نگرانی مخاطبان بجا است. ولی اصلاحطلبان چون نگران ایران هستند و چون راه سرنگونیطلبان را ایرانسوز میدانند لذا به رغم انجماد سیاستها در حاکمیت، آنها بر راه درست سیاست داخلی (گشودگی و دربرگیرندگی سیاسی) و سیاست خارجی (تعامل با همسایگان و انجام برجام ۲) تاکید میکنند.
اصل سوم دفاع از دربرگیرندگی (یا دموکراسی) است. اصلاحطلبان بیست سال است که حرفشان این است که «بدون مشارکت همه اقشار متنوع مردم» هیچ گره جدیی از کشور حل نمیشود. لذا باز در سال ۹۹ اصلاحطلبان بر ضرورت تقویت سازوکارهای دموکراسی تاکید میکنند تا انتخابات ۱۴۰۰ با گشودگی برگزار شود و خطای راهبردی انتخابات حذفی اسفند ۹۸ تکرار نشود.
اصل چهارم دفاع از عدم فرسایش زیست بوم ایران است. رعایت اصول توسعه پایدار و سبز از سوی دستگاههای اجرایی و حمایت از سمنهای ناظر بر محیط زیست در خدمت اجرای این اصلاند.
۴-پاسخ چهارم اینکه اصلاحطلبان سیاسی در سال ۹۹ با توجه به اینکه پس از انتخابات ۹۸ مقداری از زیر فشار افکار عمومی خارج میشوند، میتوانند در راه ترمیم «سازمانی» و «گفتمانی» خود قدم بگذارند. «از لحاظ سازمانی» بال پیشروی اصلاحطلبان سازماندهی خود را میتواند دموکراتیکتر کند. خوشبختانه در شرایط فعلی افکار عمومی بدنه اصلاحطلبان با این دموکراتیک سازی همراه هستند. زیرا آنها دیدند که در انتخابات ۹۸ شهروندان به اصلاحطلبانی که دغدغه حقوق مردم در برابر تندروها را نداشتند سه هزار رای هم نثار نکردند. «از لحاظ گفتمانی» هم اصلاحطلبان میتوانند در سال ۹۸ هم دموکراسیخواهی و هم عدالتاجتماعی خواهی را جدی بگیرند. بال پیشروی اصلاحطلبان میتواند در حوزه عمومی و بعنوان دولت در سایه بر اجرای پنجاه برنامه سنجشپذیر که مبتنی بر عدالت اجتماعی تنظیم شده در تعامل با ارکان حاکمیت تاکید کند.
آتشسوزی، شورش و تیراندازی در زندان مرکزی اهواز
ناپل، مشتری ۲۵ میلیون یورویی سردار