محمد قوچانی در مقاله دلقک ها چریک می شوند. دنیایی از مفروضات بی ربط با ربط را به هم وصل کرده است تا بگوید که ترامپ ،ایرانی در حال ظهور است.
البته قوچانی خوش قلم است . یعنی درس فارسی اش خوب است البته فارسی خوب ، درست بینی نمی آورد.حتی گاه خوش قلمی، بد فهمی می آورد.
روز نامه نگاری ایرانی مانند روشنفکرش طراح و خلاق نیست مقلد غرب یا التقاطی است شاید هم تقصیر ندارد.اما مشکل قوچانی در تبلیغات چی شدن مضاعف شده است.چرا که تبلیغات چی باید شکست را به گردن چریک ها یا دلقک ها بیندازد. اما گاه محصولش به دلقکهای چریک شبیه می شود که در ادامه توضیح می دهم.
قوچانی و تیم کارگزارانی نمی دانند که آنها نقش سالاد ساز در نظام را داشتند نه آشپز اصلی را.این اشتباه را ساده نگیرید. پس ترامپ ایرانی را ساز کردن توهم آشپز بودن در خود دارد.
روزی در جلسه ای مهندس سحابی گفت ملی-مذهبی سالاد هستند نه آش. گفت اگر بگذارند آش شویم، بعد خورشت هم می شویم.
برداشت من از این سخن مهندس این بود که ملی-مذهبی تعیین کننده نیستند اما تاثیر گذار هستند. سالاد می تواند سر سفره نباشد اگر چه سفره را بی فروغ می کند اما آش غذا است باید باشد. در دید دولت محور به این دو نیاز است و هم رابطه شان با هم. با عطف این نگاه، قوچانی با قلمش به دنبال آش است اما متوجه نیست که امکاناتش در حد سالاد سازی است .
او با امکانات مالی کرباسچی با روشنفکران مذهبی در افتاد، سروش را در برابر شریعتی قرارداد. اما برنامه این بود که تعهد روشنفکری نسبت به مردم با برساختن و عمده کردن و دو گانه سازی تعهد در برابر حقیقت ،تهعد را به نان نقد ایدئولوژی هدف قرار دهد.البته سروش بعدها انصاف بیشتری به شریعتی نشان داد اما قوچانی کار خودش را کرد.
اما این همه ماجرا نبود. قوچانی ایرانیت جواد طبا طبائی،را در برابر کل روشنفکران مسلمان قرار داد تا سروش را هم بزند که زد.او جریان روشنفکری مسلمان را، مطابق میل از ما بهتران، مورد هجوم قرار داد کاسه و کوزه حکومت دینی را بر سر روشنفکران شکست. با همان توهم معمولش ولایت فقیه را محصول روشنفکران دانست.
اما در نشریه قوچانی بخوانید کارگزاران قراراین بود که ازنظریه ایرانیت سید جواد طباطبائی ،قاسم سیلمانی سوار بر اسب در منطقه توجیه شود و ملی گرائی ایرانی، با شیعه منطقه ای پیوند خورد.این سالاد فقط به اندیشه و نظریه خلاصه نمیشد که اگر چنین بود نقدش هم در حوزه اندیشه قرار می گرفت.ابیات نگارنده هم در نقد فرق می کرد.
اما این سالاد به اجزای دیگری هم نیاز داشت یعنی فکرو اندیشه تئوری به سیاست نیاز داشت .
در این میان بازرگان طعمه قوچانی شد تا از بازرگان مصدقی به سیاست ورزی هاشمی قوام خصلت برسد و بعد از هاشمی،محصول عملی ان روحانی شود که دولت روحانی توجیه شود. برای همین قوچانی، بازرگان می نوشت هاشمی می خواند. شیعه ایرانی با ایرانیت طباطبائی بزک روشنفکری می شد. در این سالاد سازی درتوجیه مشروعیت سرمایه داری مسلمان از بازرگان مولد و درعمل به هاشمی تاجر می رسید که وارث آن می شد روحانی.
جزء دیگراین سالاد، سیاست خارجی بود که مصدق را باید زد، احمد قوام را قهرمان کرد بعد از قوام به تائید ظریف رسید.
قوچانی 3 ضلع درست کرده بود که به ظاهر آش آماده پختن بود. این آش فرضی که نتیجه نهائی ان دولت روحانی بود باید کار را به کارگزاران در سال 1400 می رساند.
اما قوچانی نمی دانست یا نمی خواست بداند که آش را کسی دیگری می پزد.پس در بهترین حالت قوچانی سالادی با ترکیب نا جور درست کرده که فکر می کرد، آش است.
اما وقتی بزرگترین مانع را در تحلیل و رفتار سیاسی نبینی یعنی همان مقام مطلقه شده. دیگر این که دست پخت تو سالاد باشد یا آش چه فایده ای دارد؟
انگار در نگاه قوچانی مقام مطلقه فقط نظارت می کند، روحانی و هاشمی و غیره بازی گراصلی سیاست در ایران هستند.
مقام مطلقه از دیکتاتوری و تحمل دموکراسی خودی ها به خودکامه گی رسیده است. پس ترامپ ایرانی نداریم. مقام مطلقه تکراری ایرانی داریم. در ظرف نو همان محتوی کهنه قدرت ایرانی ریخته شده است.
اما قوچانی در سال 1376 مانده است پس با همین فرض به دنبال ترامپ در ایران می گردد.انگار دیگر کار ملکداری در این با بازگشت با خاتمی یا هر کس دیگر بهبود می یابد.
بدترین تحلیل روشنفکری در ایران مقایسه ایران با کشور های دیگر است. اما متوجه نیستند که 80 سال است دو مقام مطلقه در ایران مانند هم عمل کرده اند،سیاست ورزی را به بن بست کشانده اند.
قوچانی و برخی از اصلاح طلبان هنور فکرزنده کردن رقابت دو جناح در نظام هستند .
همان طور که کرباسچی در مناظره اخیر با تاج زاده گفته است که در نظام دوجناح رسمیت دارد. البته نگفته نگذارم که نقد تاج زاده به کرباسچی به حوزه اقتصادی و فساد درونی اصلاح طلبان سمت نمی گیرد. که این ندیدن فساد عمق مشکل اصلاح طلبی است.
باید توجه کرد که در نظام دو جناح مطرح شدند بعد رقابت کردند اما مقام مطلقه هر دو را اوت کرده است منتها به اصلاح طلبان فقط به عنوان چرخ پنجم گاری نگاه می کند.
حالا قوچانی که سالاد ناجوری را درست کرده فکر می کند آش پخته است .اما چون محصولش خراب شده است دنبال مقصر فرعی می گردد.
آقای قوچانی کارگزارانی این سالاد شما را آشپزاصلی ممکن است دور بریزد. تصمیم جای دیگری گرفته می شود از بی کفایتی روحانی این آش در جای دیگر پخته شده و سالاد بعدی را هم نه روحانی بلکه شاید سالاد فصل جدید را قالیبافی درست کند.
اما درهنگام سالاد درست کردن شما وظیفه مهم زدن موثر ترین جریان روشنفکری در ایران را که خواست از ما بهتران بود که انجام دادید، اگر چه باز مورد پسند آشپزاصلی قرار نگرفتید.
لازم به مقایسه ایران با امریکا در بافت قدرت نیست تا ترامپ وطنی کشف شود. 80 سال است دو مقام مطلقه در راس امور اعم از شاه و شیخ همه را دور می زنند آشپزی می کنند. آدرس غلط ندهید. کسی فارسی خوب است الزاما خوش تحلیلی نیست.
آیا کسی که در مقایسه ایران با غرب غرق می شود اما دور مطلقه شدن قدرت در ایران را نمی بیند. چریک وار دلقک نیست .
به ولای علی خودشه، آقا امام زمان! مسعود نقره کار
کرونا، سعدی و «دمشقِ عشق»، علی میرفطروس