دست هایش را گذاشت روی گوش هایش و شروع کرد به دادزدن:
به ولای علی، به فاطمه زهرا این خودِ خودِ آقاست، خودشه، چرا نمی خوای باور کنی"
" خجالت بکش مرد، کفرنگو، می خوای خدا بیشتر ازاین غضب کنه، دیوونه شدی مگه، سبِ امامه، زبونتو گاز بگیر"
"چرا نمی خوای قبول کنی زن، خودِ خودشه، هی ائمه و بزرگونه دین گفتن شراب رو رُو و در انظار مردم نخورین، اگرم می خورین كنارهم نشینین بخورین. هی گفتن پسرها مثه ضعیفه ها زینت و بزک نکنن، هی گفتن کون کونک و لواط سرتونو بخوره زن با زن و مرد با مرد مزدوج نشین، هی گفتن مردای چن زنه رو اذیت نکنین، و زن هارو در کارتون طرف مشورت قرار ندین، هی گفتن، گفتن، گفتن که این کارا علائم ظهور آقاست و از این کارا دست وردارین، گوش نکردن تا خودش راه افتاد و اومد تکلیف اینارو روشن کنه"
رفت طرف دستشوئی دست هایش را با صابون شست و برگشت توی اتاق.
زن آرام و مهربانانه گفت:
" مرد این حرفارو دیگه تکرار نکن، توهینه به آقا، آقا رو با ویروس مقایسه نکن، عذابش الیمه، توبه کن "
مرد بلند شد و با عصبانیت بیشترتوی اتاق شروع به قدم زدن کرد.
" به جای اینکه هی به من غُربزنی پاشو دستگیره های درو با الکل تمیز کن"
گوشۀ اتاق دوزانو نشست
"هی گفتن نذارین زناتون بهتون مسلط بشن، هی گفتن نذارین به روزی بیفتین که زناتون خرجیِ خونه رو بِدَن، هی گفتن جلوی انظار قمار و فسق و فجورنکنین، عرق خرید و فروش نکنین، نذارین بچه ها به بزرگترها بی احترامی کنن، هی گفتن دروغ نگین، گوش نکردن، تا صبرش تموم و طاقتش طاق شد و راه افتادو اومد."
با پا درِ اتاق را باز کرد و به طرف دستشوئی رفت. دست هایش را با صابون شست و دو باره برگشت تو اتاق.
"هی گفتن اهل قران و دوستان اونارو خوار نکنین، هی به این آخوندها و علما و فقهاء و هدایت کنندگان گفتن فسق و خیانت و جنایت و جور و فساد نکنین ، گوش نکردن تا خودش اومد تکلیف رو روشن کنه، من دیده و شنیده بودم فریاد قيام يماني، فتنه سفياني، صيحه آسماني، قتل نفس زکيه و شکافتن زمين و فرو رفتن عده اي در بيابان را. باورکن، باورکن خودِخودشه، آقاست."
سالاد کارگزارانی (آقای قوچانی)، تقی رحمانی