جودیت باتلر فیلسوف پساساختارگرا، منتقد فمنیست و صاحب کرسی استادی در رشته ادبیات در دانشگاه کلمبیای شهر نیویورک است. متن زیر بخشی از گفتگوی جونز کلی با جودیت باتلر دربارۀ گفتمان حول مذهب و خشونت است.
جونز کلی: به عنوان فردی که به چگونگی شکلگیری گفتمان و چگونگی شکلگیری ما توسط گفتمانها علاقمند است میپرسم که شما چگونه «خشونت مذهبی» را میفهمید؟ آیا «خشونت مذهبی» یک افسانۀ ساختیافته است، یک واقعیت زنده است یا مخلوطی از هر دو است؟
جودیت باتلر: خب، همۀ اینها به این بستگی دارد که چه کسی و به چه منظوری چنین اصطلاحی را به کار میبرد. اگر این اصطلاح دلالت بر این دارد که مذهب بسیار سادهتر از سکولاریسم منجر به خشونت میشود، پس ما به طور قطع میتوانیم نمونههایی چند بیاوریم که نشان میدهند مذهب میتواند در راستای کاهش خشونت عمل کند، و نشان بدهیم که چگونه جنگها به نام حکومتهای «سکولار» و به ویژه در مقابل اقلیت مذهبی به وقوع پیوستند. اما حتی چنین پاسخ دفاعی نیز اشاره به این دارد که تفاوتهای بیشبههای میان دامنۀ مذهب و قلمرو سکولار وجود دارد.
یک رسالۀ علمی توانمند با مباحث جدلیِ بسیار به این موضوع پرداخته است. این رساله توسط جنِت جیکوبسن، آنه پلگرینی، طلال اسد، ویلیام کونلی و صبا محمود نوشته شده است. من فکر میکنم که اصطلاح «خشونت مذهبی» گاه به منظور شرحدادن خشونتی به کار میرود که از «تعصب مذهبی» پدیدار شده است، اما وجود دارد. آیا به طور تلویحی در این استدلال دیدگاهی وجود دارد که معتقد است مذهب پتانسیل خشونت متعصبانهای را دارد که غیرمذهبیها فاقد آن هستند؟ آیا عملکرد ایالات متحدۀ آمریکا در جنگ مقابل ویتنام، طالبان یا افغانستان از یک زمینۀ مذهبی نشئت میگرفت؟ این جنگ در مقابل جوامع مذهبی بود که به عنوان جوامعی متعصب دیده شده بودند، اما آیا هیچ چیز متعصبانهای در مورد عملکرد تهاجمی نظامی ما وجود نداشت؟ وقتی بیخِردی و تعصبگرایی بارِ مذاهب دیگر میشود، به کسانی که این بار را به دیگری فراافکنی میکنند این فرصت داده میشود که عملکردهای خودشان را عقلانی و متمدنانه ببینند، حتی اگر کاملاً جنایتکار باشند و تلفات جانبی داشته باشند، در نهایت کشتن افراد بیگناه غیرنظامی را تعبیرِ مثبت میکنند. البته گروههای مذهبی خشن وجود دارند، اما آیا این مذهبِ آنهاست که آنها را خشن میکند یا سیاستِ آنها؟ ما هنوز راه زیادی در راستای سر در آوردن از این موضوعات داریم.
جونز کلی: در پرتوِ محدودیتهایی که در خودشناسی و شفافیت شخصی داریم، به چه روشهایی نقد فمینیستی را همچون یک مسئلۀ حلنشده میبینید که ریشه در مذهب پدرسالارانه دارد؟ از چه طریقی گفتمان حول فمینیسم و مذهب را اصیل، بافضیلت و توانمندکننده میبینید؟
جودیت باتلر: مطمئن نیستم که من همان فردی باشم که بتوانم به این سؤالات مهم پاسخ دهم. البته، مذاهب بسیاری وجود دارند، از جمله مذهب خود من (یهودیت)، که یک پایۀ قویِ وابسته به پدرسالاری دارند. یهودیت فعالانه پدرسالاری را تجلیل میکند، اما بسیاری از فمینیستها روشهایی برای بازخوانی یا خوانش در برابر بافت پدرسالارانه یافتهاند. آنها زنان را در کتاب مقدس پیدا کردهاند و به دنبال بازگویی داستانهای کتاب مقدس از دیدگاه خودشان یا به روشهایی که نقش زنان را برجسته میکند هستند. این روش من نیست اما میفهمم و به آنها احترام میگزارم. شاید مهمترین نکته فهم سنتهایی باشد که اجباراً در تشریفات مذهبی و بازگویی به شکل داستان به منظور ادامهیافتن و زندهنگاهداشتن سنت تکرار میشوند. وقتی دربارۀ زندهنگاهداشتنِ سنّتها صحبت میکنیم دربارۀ سنّتهایی حرف میزنیم که برای زندهماندن بایست با چالشهای تاریخی جدید انطباق یابند و روشهای سخنگفتن با مردمی که اکنون زندهاند پیدا کنند. بنابراین سنّتها میتوانند و باید تجدیدنظر بشوند تا زنده بمانند، این نه فقط واکنشی به چالشهای فمینیستی است بلکه تأیید فمینیسم به عنوان راه تأیید برخی از ارزشهایی که شما به آن نظر دارید، همچون شأن و وقار و برابری - و شاید حتی تأییدِ زندگی است.
"سناریوی سوریه در لیبی در حال تکرار شدن است"