قتل جرج فلوید بسیار دردناک و غیر انسانی بود. در این موضوع هیچ تردیدی نیست. قاتل حتی بعد از بی جان شدن و مرگ او نمی خواست زانو از گردن اش بردارد. همکار زردپوست پلیس قاتل، این قدر وجود نداشت که نگاهی به پشت سر خود بیندازد و مانع از قتل همکار سفیدپوست اش شود. همکاران دیگر قاتل از همه رنگ و نژادی بودند.

در چنین حالتی نمی توان سخن از نژادپرستی سیستماتیک -به معنایی که مثلا در آفریقای جنوبی پیش از ماندلا دیده ایم- راند. اگر چنین نوع نژاد پرستی نظام مند و ساختاری یی وجود داشت، این همه رنگ در پیرامون پلیس سفید قدم زنان و بی خیال به رتق و فتق امورشان نمی پرداختند.

جنایت وحشتناک و هول انگیزی صورت گرفته، به هر دلیل. سفیدها رو به پلیس سفید فریاد می کشیدند که زانو از گردن فلوید بر دارد و او به هشدار آن ها توجه نمی کرد.

حال سخن از منحل کردن پلیس مینیاپولیس به میان آمده است. چنین کاری اگر صورت پذیرد یکی از شگفت انگیز ترین رویدادهای سیاسی و اجتماعی در کل جهان معاصر خواهد بود.

انحلال پلیس، آن گونه که ما می فهمیم، قطعا اشتباه است. این کاری ست که تندروترین آنارشیست ها هم انجام اش به مخیله شان راه نمی یابد. در جامعه ای که انواع و اقسام انسان های مسلح در آن حضور دارند، فقدان پلیس می تواند به فاجعه ختم شود.