Friday, Jun 12, 2020

صفحه نخست » نسل طلبکار آمریکایی و شورش‌های سوسیالیستی، مجید محمدی

mohammadi_061220.jpgظاهرا داشتن محصولات گوچی و اپل به تازه‌ترین حقوق بشر تبدیل شده

مجید محمدی - ایندیپندنت فارسی

کسانی که تحولات اجتماعی ایالات متحده را از عینک سوسیالیسم و رنگ پوست آدم‌ها یا تاریخ‌سازی‌های قلابی (مانند تاسیس ایالات متحده در سال ۱۶۱۹ با شروع برده‌داری از منظر نیویورک تایمز برای نژادپرست معرفی کردن این کشور از آغاز) می‌بینند، شورش‌های بعد از مرگ جورج فلوید را به نژاد‌پرستی یا شکاف طبقاتی نسبت می‌دهند. مشکل این نگاه آن است که تحولات زیرپوستی و آشکار جامعه‌ آمریکا را از ۱۷۷۶ به این سو از اعلامیه‌ استقلال و منشور حقوق بشر تا لغو برده‌داری و از شکست فاشیسم و کمونیسم توسط این کشور تا جنبش حقوق مدنی نادیده می‌گیرند.

اگر مشکل افزایش شکاف طبقاتی و فقر نیست، چه چیزی جوانان را به خیابان آورده است؟ برآمدن نسلی که برای شورش و غارت و اعتراض به خیابان آمد نتیجه‌ چهار تحول اجتماعی بوده است:

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

افول نهاد خانواده

سست شدن تدریجی نهاد خانواده در پنج دهه‌ اخیر و درنتیجه برآمدن جمعیتی قابل توجه که پوچ‌انگار است و به هیچ قاعده و نظمی باور ندارد، جوانانی را برآورده که اسکلت اخلاقی آن‌ها بسیار سست است. در میان افریقایی‌تبارها بیشتر کودکان بدون حضور پدر بزرگ می‌شوند که امکان پرورش منضبط و اخلاقی آن‌ها را دشوار می‌کند. این پدیده در میان اروپایی‌تبارها نیز در حال گسترش است.

تقلیل آموزش عمومی به کارخانه‌ تحریک احساسات

اساتید چپ‌گرا (که نسبت آن‌ها در دانشگاه به دیگر اساتید ۱۲ به ۱ است) برای سه دهه در مدرسه و دانشگاه به فرزندان ایالات متحده یاد داده‌اند که می‌توانند به عنوان قربانی، احساسات خود را هرچند بی‌پایه و بی‌مبنا، آزاردهنده برای جامعه یا ناقض حقوق دیگران، به سرعت بروز دهند و مهم نیست این بروز احساسات چه تبعاتی داشته باشد اما دیگران حق ندارند چنین کنند. به آن‌ها یاد داده‌اند که اصول اخلاقی و ارزش‌ها نسبی هستند و «قربانی» به دلیل رنج ویژه‌ای که متحمل شده به هر کاری مجاز است و جامعه و دولت مسؤول‌اند و نه فرد. احساسات‌گرایی و درخواست آزادی بروز آن (البته برای خود فرد که محور عالم است و نه دیگران که آن از لحاظ پاکیزگی سیاسی درست نیست) و تنوع‌گرایی، آن چنان فضا را اشغال کرده که حتی جای آزادی بیان افکار و ایده‌ها و اهمیت تنوع آن‌ها را گرفته است. همین احساسات‌گرایی است که پاکیزگی سیاسی و سانسور و سرکوب آزادی بیان را توجیه می‌کند، چون آزادی بیان با عدم رنجش دیگران و خدشه به فضای امن آن‌ها قید می‌خورد. هر سخنی و نظری که دیگران از آن احساس ناامنی کنند باید فرو خورده شود.

نسل جوان امروز به صورت دانه‌برفی‌هایی بزرگ می‌شوند که هیچ کس نباید بر «چینی نازک تنهایی» آن‌ها با اندیشه‌ای مخالف تلنگر بزند چون می‌دانند که خیلی سریع می‌شکنند. پاکیزگی و نزاکت سیاسی برای این هدف در فضای عمومی خلق شده تا دانه‌برفی‌ها هرچه می‌خواهند از احساسات خود را بر سر و روی دیگران بریزند اما کسی آن‌ها را خطاب قرار ندهد و نقد نکند و سخنی که آن‌ها دوست ندارند بشنوند، به زبان نیاورد.

آموزش عمومی حتی در بهترین دانشگاه‌های آمریکا به جوانان القا می‌کند که همه‌ آن‌ها قربانی‌اند: «اقلیت‌ها قربانی اقلیت بودن، زنان قربانی مردان، فقرا قربانی ثروت‌مندان، و داراها قربانی امتیاز سفید و مرد بودن.» سه دسته‌‌ اول مدام باید به همه‌ عالم غر بزنند و درخواست داشته باشند و دیگران را که مغفول و «بد» هستند مثل اردوگاه‌های کمونیستی آموزش دهند و بخش چهارم مدام اعتراف کنند که همه‌ بدبختی‌های عالم تقصیر آن‌هاست و باید بی‌چون‌وچرا به دنبال سه بخش اول بدوند تا برچسب نژادپرست را از رویشان بردارند.

نسل امروز با اتکا به هویت‌های ساختگی و جعلی (براساس رنگ پوست، محل تولد و درخت خانوادگی) همه خود را قربانی شرایط تصور می‌کنند تا جامعه به تک‌تک آن‌ها مدام باج بدهد. کمتر اثری از مسؤولیت‌پذیری مشاهده می‌شود چون معلمان این دو مسئولیت فردی را نمی‌پذیرند؛ هر گناهی هست بر گردن «سیستم» و «جامعه» است و نه افراد و هرچه هست طلب‌کاری است. چپ برای برهم‌ ریختن نظم موجود و کسب قدرت بر فراز تنفر و آتش و خشونت همراه با رسانه‌ها و دانشگاه، مدام این قربانی‌نمایی را تقویت می‌کند.

فقدان هم‌دلی و هم‌دردی

چیزی که در این نسل بسیار کم دیده می‌شود هم‌دلی و هم‌دردی است. همه‌ ادعاها در باب رنجش از مرگ جورج فلوید در این مورد بی‌اساس است. ۵۰۰ هزار سوری (شامل بر هفتاد هزار زن و کودک) در طی یک دهه توسط بشار اسد با همکاری پوتین و خامنه‌ای در سوریه قتل‌عام شدند و صدایی از این نسل بیرون نیامد و امروز ادعا می‌کنند که برای قتل یک سیاه‌پوست به خیابان‌ها سرازیر شده‌اند. به دلیل آن سکوت است که امروز نمی‌توان عصبانیت از قتل یک سیاه‌پوست را باور کرد. این نسل (چه نوع اروپایی و آمریکایی و چه نوع ایرانی‌اش) تنها کاری که بلد است رفتن به پارتی، خرید و خرج کردن و حال کردن (having fun) است. به وام‌های دانشجویی در ایالات متحده نگاه کنید: حدود ۱.۵ تریلیون دلار وام دانشجویی به این نسل که عمدتا نه خرج کتاب و دفتر و روپوش آزمایشگاهی، که خرج خرید مدام خرت و پرت از آمازون و تلفن هزار دلاری از اپل و سامسونگ می‌شود. در ایران نیز این نسل به طور جدی نه در پی راه‌اندازی کسب و کار است و نه تحصیل مهارتی منجر به کار. دانشگاه به ادامه‌ دبیرستان‌های شکست‌خورده (با تقلب و مدرک خریدن) و خانواده به محل تامین پول توجیبی و ارث برای آینده تبدیل شده است.

افزایش بدون تناسب انتظارات

ورود آن‌ها به دانشگاه با وام‌های دولتی که چهار سال زندگی بسیار آسان و راحت را برای آن‌ها تضمین می‌کند (بدون آن که بسیاری شایستگی ورود به دانشگاه را داشته باشند، حتی با نمرات بسیار پایین دبیرستانی) به آن‌ها این تصور را داده که می‌توانند بدون زحمت و تلاش یک شبه نه تنها میلیونر بلکه میلیاردر شوند. آن‌ها به جای قدردانی از وضعیت موجود، بیش‌تر از جامعه طلب‌کار شده‌اند بدون آن که مهارت و تلاش‌شان برای راه‌اندازی کسب و کار افزون شده باشد.

نسل جدید در پی بخشندگی جامعه به آن‌ها برای کودک ماندن تا ۲۶ سالگی (سن ماندن در بیمه‌ بهداشت والدین) بیشتر شبیه شخصیت جینو در سریال استرالیایی «محلی برای خوانده شدن به نام خانه» است تا تام برانسون در سریال انگلیسی «دانتون ابی». هر دو-از قشر کارگر- در خانواده‌های ثروت‌مند به عنوان داماد خانواده پذیرفته می‌شوند اما اولی قدرشناس نیست و علی‌رغم محبت خانواده هم‌جنس‌گرایی برادر آنا را پذیرا نمی‌شود اما تام در دانتون ابی علی‌رغم سوسیالیست بودن قدرشناس است و به عضو هم‌دل در خانواده تبدیل می‌شود.

بروز غلیان احساسات کودکانه و نه انقلاب

کسانی که در مارس یا آوریل ۲۰۲۰، ۱۲۰۰ دلار پول توجیبی گرفته‌اند یا اگر بی‌کار شده‌اند مجموعا هفته‌ای حدود ۸۰۰ تا ۱۱۰۰ دلار از دولت فدرال و ایالتی می‌گیرند برای فقر و شکاف طبقاتی به خیابان نمی‌آیند. غارت محصولات اپل و جی کرو و کوروت و کامارو را باید نماد اعتراض این نسل دانست: می‌خواهند تجملات را داشته باشند بدون آن که برای آن کار کنند و زحمت بکشند. آن‌ها از سرمایه‌داری فقط «داشتن» را فهمیده‌اند و سوسیالیست‌هایی هستند که غارت اموال را برای توزیع ثروت به سرعت انجام می‌دهند. آن‌ها خود را صاحب همه‌ این محصولات می‌دانند. ظاهرا داشتن محصولات گوچی و اپل به تازه‌ترین حقوق بشر تبدیل شده است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy