ریاست جمهوری دونالد ترامپ با راهپیمایی اعتراضی زنان آغاز شد و حالا واپسین ماههای این دوره نیز ایالات متحده سراسر صحنه اعتراضاتی در حمایت از حقوق سیاهپوستان بوده است، آن هم در میانه بحران کرونا که آدمها را به خانهنشینی و دوری از جماعت فرامیخواند. کاخ سفید در مرکز واشنگتن دیسی همیشه مثل مغناطیسی معترضان را به خود جذب میکند. پایتخت آمریکا که در احاطه دو ایالت مریلند و ویرجینا، منطقهای تقریبا کوچک و جمع و جور مینماید، تنها اندکی بیشتر از ۷۰۰ هزار نفر جمعیت دارد، اما روزهای گذشته شاهد بزرگترین اعتراضات بود چنان که برای اعتراضات روز ششم ژوئن مقامات شهر پیشبینی کرده بودند که بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نفر روانه خیابانها شوند. تصاویر هم گویای خیل جمعیتی بود که آن اطراف و کنار نمادهای ملی آمریکا حلقه زده بودند، مثلا بنای یادبود آبراهام لینکلن، سازه عظیمی با معماری نئوکلاسیک که به معبد مانند است.
واشنگتن به شهر فاتحان میماند، حسی که نمادهای اصلی شهر میخواهند القا کنند. اگر در منطقهای که به "نشنال مال" شهرت پیدا کرده است و حوالی آن قدم بزنید انگار که تاریخ پیروزی و تفوق را مرور میکنید. یکسو مجسمه فرمانده ارتش فاتح شمال، ژنرال گرانت، و سوی دیگر بنای یادبود جنگ جهانی دوم: "پیروزی در دریا، پیروزی در زمین، پیروزی در آسمان"، عباراتی که آن ورودی بنا چشم را خیره میکند.
"چشم هرگز خنثی نیست" (دیوید هاروی، ۱۹۸۹). جدال بسیاری میان عناصر شهری وجود دارد که شیوهای از دیدن را بر آدمها تحمیل میکنند، شیوهای که پنداشت آنها از شهر و روحیه مردمانش را شکل میدهد. دیوارنگارههای تهران جانباختگان جنگ با عراق را نشان میدهد با ظاهری فروتن و متواضع. خاکی بودن جزو آداب پهلوانی و یک ارزش در فرهنگ ایران است و از آن کلیدیتر، "شهادت" که در مکتب تشیع والاترین ارزشها به شمار میآید. لینکلن اما "شهادتش" آنقدر اهمیت ندارد که ایستادگی و پیروزیاش در جدال با جهل و تعصب. مجسمه یولسیز گرانت هم حیات شهریاش وابسته به پیروزی او در جنگ داخلی و علیه شر است و نه دولتی که چند سال بعد در مقام هجدهمین رئیس جمهور ایالات متحده تشکیل داد و درگیر پروندههای فساد شد.
تاریخ فتح در واشنگتن همچنان ادامه دارد و به شهر صورتهای جدیدی میبخشد. در اوج اعتراضات اخیر، شهردار واشنگتن انتهای خیابان شمالی - جنوبی شانزدهم را که به کاخ سفید میرسد، تغییر نام داد، مجموع دو چهار راه که حالا نام Black Lives Matter را بر خود دارد، عبارتی به معنای "جان سیاهان مهم است". این واژهها در ابعادی غولآسا و به رنگ زرد بر زمین نقش شدهاند. تصویر ماهوارهای که همان روز شرکت "پلنت لبز" (Planet Labs) منتشر کرد، نشان میداد که این نماد جدید از فراز ابرها هم پیداست. این تصویر را شهردار دمکرات پایتخت بلافاصله ریتوییت کرد. اساسا تایملاین خانم موریل باوزر در روزهای اعتراضات پر از تصاویری بود که عبارت نقش شده بر زمین را از ارتفاع به نمایش میگذاشت، و مخاطب را اقناع میکرد که - به تعبیر میشل سرتو (۱۹۸۴) - "با چشم خورشیدی و چونان خدا" نظارهگر پایین شده است. شهردار لیبرال به این وسیله کلیتی از شهر ارائه میداد که گویای امیدها و آرمان جنبش مدنی سیاهپوستان و مبارزهایست که به پایان نرسیده و سر دراز دارد.
آنچه واشنگتن دیسی را پایتخت نهایی ایالات متحده کرد و به فیلادلفیا ارجحیتش داد، مجموعهای از ملاحظات سیاسی، توطئهها و رقابتها بود، اما شهر در گذر زمان مجموعهای از ارزشها را برگزیده است که گویای هویت آن باشد. معروفترین تصویری که از مارتین لوتر کینگ وجود دارد، او را بر پلههای بنای یادبود لینکلن در قلب دیسی نشان میدهد که برای صدها هزار هوادار خود سخنرانی میکند. انتهای تصویر ستون یادبود جورج واشنگتن است که خود نماد فتح و ظفر دیگریست برابر استعمار بریتانیا، و دکتر لوتر کینگ چنین نطق میکند: "من رویایی دارم... ". به این ترتیب آرمانها و ارزشهای جنبش حقوق مدنی آمریکا بخشی انکار ناپذیر از هویت واشنگتن دیسی میشود.
شهردار موریل باوزر ارزشهای پایتخت را در این عبارات شرح میدهد: "فارغ از نژاد، مذهب، گرایش جنسی، هویت جنسی و آنچه در زندگی پشت سر گذاشتهای، باید بتوانی در واشنگتن دیسی بدون ترس از خشونت و تبعیض، زندگی و کار و تفریح کنی. "
با این حال شاخصهای اقتصادی و اجتماعی نشان میدهد راه درازی در پیش است تا دیسی بتواند دستکم بر تبعیض غلبه کند. معروف است که واشنگتن شهر سیاهان است. حدود ۴۷ درصد جمعیت را سیاهپوستان شکل میدهند، حدود ۴۱ درصد را سفیدپوستان و ۱۲ درصد بقیه را هم دیگر نژادها. باز این که واشنگتن دیسی را لیبرالترین شهر ایالات متحده میدانند، اما در جدول عدالت اجتماعی تقریبا به اعماق سقوط میکند.
اطلاعاتی که اداره آمار آمریکا در سال ۲۰۱۶ منتشر کرد، گواه این نابرابری عمیق است چنان که میانه (median) درآمد خانوادههای سیاهپوست کمتر از یک سوم همتایان سفیدپوست آنهاست (سالانه ۳۸ هزار دلار برابر ۱۲۷ هزار دلار). ثروت خانوادههای سیاه پوست نیز در مجموع ۸۱ بار کمتر از ثروت خانوادههای سفیدپوست است و بالطبع آنها به مراتب بیشتر در معرض فقر قرار دارند تا سفیدپوستان؛ نرخ فقر در میان سفیدپوستان واشنگتن ۷. ۹ درصد است و نرخ فقر میان سیاهپوستان ۲۷. ۹ درصد.
شهر از جنوب شرق به محلههای فقیری میرسد که اکثریت چشمگیر جمعیتشان سیاهپوست است، جایی که نشانههای شهری یکسره متفاوت میشود، یا دو سه منطقه تقریبا نزدیک به مرکز شهر. دیسی در این مناطق هویتی دیگر مییابد، صحنه بیشترین جرمها و خشونتها. شهرداری در نقشه جرایم شهر این مناطق را با رنگهای آبی و بنفش مشخص کرده، متمایز از مناطق امن و مرفهی که در شمال غرب شهر تجمع کرده و در نقشه به رنگ زرد درآمدهاند. اینجا مفهوم فتح و پیروزی هم متفاوت میشود، پیروزی واقعی یعنی کم کردن فاصلهها، امری که تحققش در گروی نفی بسیاری از انگارهها و تغییر ساختارهای پیچیدهایست که تبعیض را نهادینه کرده، مانند بودجه مدارس که بخشی از آن را مالیات املاک در محلهها تامین میکند و از این رو تفاوت عظیم قیمت خانههای ویلایی و آپارتمانهای شیک در شمال غرب واشنگتن دیسی با مجتمعها و خانههای فقرزده جنوب شرقی شهر تاثیرش را در کیفیت مدارس آنها نیز نشان میدهد.
حوالی "نشنال مال" سازهای هست که مردمان سیاه پوست را به پافشاری بر حق در عین رواداری فرامیخواند: بنای یادبود مارتین لوتر کینگ. اسم بنا را سنگ یا صخره امید گذاشتهاند، اشاره به واقعیتی که سخت و متصلب مینماید، اما این سنگ خارا شکافته شده و از دل آن یک راه پدیدار گشته است.
مجسمه عظیم لوتر کینگ و آن صخره بُعد دیگری به واشنگتن بخشیده است همان طور که ستونهای سنگی یادبود لینکلن و کلام قدرتمند او که بر دیوارههای بنا حک شده است، آن مکان را فراتر از جایی برای ژستهای تبلیغاتی روسای جمهور در مناسبتهای مختلف، به نماد برابریخواهی و پاسداری از کرامت انسان بدل میسازد.
برخی از سخنرانیهای لینکلن آنجا نقش شده است از جمله نطق معروف گتیسبورگ به تاریخ ۱۹ نوامبر ۱۸۶۳ که میگوید: "هشتاد و هفت سال قبل پدرانمان در این قاره ملتی نو پدید آوردند که باور به آزادی داشت و زندگی خود را در راه این اصل ایثار کرد که همه انسانها برابر خلق شدهاند... بر ما زندگان است که خود را وقف این راه نیمه تمام کنیم."
ــــــــــــــــــــــــــ
این مقاله در بیبیسی فارسی منتشر شده است
نظری در باره بی بی سی فارسی، اصغر جیلو