Saturday, Jun 27, 2020

صفحه نخست » تهران در حال از دست دادن متحدانش در عراق، قاآنی انتظار چنین تحول چالش برانگیزی را نداشت

indep2_062720.jpgحسن فحص - ایندیپندنت فارسی

امروز در عراق جامعه اهل تشیع به ویژه گروه‌هایی که پس از سال ۲۰۰۳ زیر چتر ایران به وجود آمده و رشد کرده اند، به گونه بی‌سابقه‌ای در حال فاصله گرفتن از رژیم ایران بوده و سعی دارند از مسیری که تهران برای آن‌ها ترسیم کرده بود عدول کنند. این پدیده‌‌ای چالش برانگیز که به تازگی سر برآورده است مقامات ایرانی به ویژه سپاه قدس را به شدت نگران کرده است.

با توجه به روابط سیاسی، نظامی، امنیتی و راهبردی گسترده که سپاه قدس با سران این گروه‌ها بر قرار کرده بود، فرماندهی قدس و در رأس ژنرال اسماعیل قاآنی، هرگز فکر نمی‌کرد کار بجایی برسد که این گروه‌ها از فرمان ایران سرپیچی کنند.

اما چنین به نظر می‌رسد که روند حوادث در عراق، در جهت مخالف خواسته‌های ایران در جریان است؛ از روزی‌که مصطفی‌الکاظمی به عنوان نخست‌وزیر در عراق به کار آغاز کرده تا کنون گروه های وابسته به ایران در موضع‌گیری‌های سیاسی خود، توجهی به منافع ایران نشان نمی‌دهند.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

حتی قبل از الکاظمی نیز این گروه‌ها با وجودی که در گزینش عادل عبدالمهدی در سمت نخست‌وزیری با ایران همنوا و هماهنگ بودند، اما در دوران نخست وزیری عبدالمهدی نه تنها با وی همکاری نکرده بلکه با استفاده از ضعف وی در پی تحقق اهداف و منافع شخصی و گروهی خود افتادند تا این که وی در اثر فشارهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی این گرو‌ها با ناکامی مواجه شده و قدرت را از دست داد.

در واقع کشته شدن قاسم سلیمانی همرا با ابومهدی‌المهندس معاون «حشد شعبی»، نقطه‌عطفی در روابط میان فرماندهان گروه‌های مسلح وابسته به ایران با وصی جدیدشان سردار قاآنی به حساب می‌رود. برخورد این فرماندهان با تبعات ماجرای قتل سلیمانی مسئولانه و جوانمردانه نبود؛ آن‌ها از نگرانی و پریشانی ایران در رابطه به این ماجرا سوء استفاده کرده فعالیت‌های خود را در جلب کمک های ایران برای تقویت جایگاه خود در درون دولت عراق و حفظ منافع خود، منحصر کردند و حتی برخی از آن‌ها خود را به عنوان آلترناتیو مناسب بجای عادل عبدالمهدی به ایران پیش‌کش کردند.

با توجه با مطالب بالا، قاآنی جانشین قاسم سلیمانی که در نخستین دیدار خود با برخی از فرماندهان گروه‌های مسلح وابسته به ایران، حالتی از انزجار برایش دست داده بود، هر چه سریع‌تر به ایشان پیام فرستاد که تهران موضوع جایگزین عادل عبدالمهدی را نهایی کرده و مصطفی‌الکاظمی را به عنوان نخست وزیر جدید عراق نامزد خواهد کرد و این گرو‌ها جز تمکین کردن در برابر اراده ایران راه دیگری ندارند.

یکی از فرماندهان سپاه در باره این تصمیم گفته بود، این یک گام تاکتیکی به عقب است، اما ما منتظر جریان‌ها و تحولات بعدی خواهیم بود تا در روشنایی آن به گونه واقع ‌بینانه برگه های بازی را دو باره تنظیم و ترتیب داده به وضعیت قبل از ترور سلیمانی برگردیم.

قاسم سلیمانی به عنوان معمار اصلی روابط میان ایران و عراق، با شیوه خاصی‌که داشت روابط بسیار ماهرانه‌ای با جامعه اهل تشیع عراق بر قرار کرده بود؛ او با بهره‌برداری از روابطه دیرینه‌ای که با برخی از فرماندهان گروه‌های مسلح عراقی داشت، در میان آن‌ها توازن ایجاد کرده و آن‌ها را در دستیابی به سمت‌های رسمی و منافع مادی در درون دولت عراق کمک می‌کرد و همواره آن‌ها را راضی نگه می‌داشت. اما پس از حذف او، فرماندهان این گروه‌ها خود را بی پشتیبانه احساس کرده، در صدد آن شدند که به گونه مستقیم در پی کسب منافع خود برآیند، هرچند که در مخالفت با منافع و نقش ایران به عنوان متحد تاریخی شان تمام شود.

این گروه‌ها، پس از این‌که سکوت ایران در قبال گزینش مصطفی‌الکاظمی به سمت نخست وزیری و ضعف موضع ایران و عقب‌نشینی آن در برابر فشارهای آمریکا و بازگشت آمریکا برای ایفای نقش فعال در عراق را مشاهده کردند، در جستجوی یافتن کانال‌های ارتباط با طرف آمریکایی و سایر طرف‌های ذیدخل در امور عراق شدند.

اکنون که ایران می‌بیند اکثریت متحدانش از وی فاصله گرفته و به آمریکا نزدیک شده اند، ممکن است در آینده علاقمندی زیادی برای دفاع از آن‌ها نشان ندهد و در عوض در چگونگی روابط خود تجدید نظر کرده، توجه خود را بر گروه‌هایی متمرکز گرداند که از قدرت دولتی برخوردار نیستند و به گونه مستقیم از تهران دستور می‌گیرند، البته بدون این‌که از تعامل با گروه‌های شریک در قدرت دست بر دارد؛ چرا که این گروه‌ها را برای رسیدن به این جایگاه کمک کرده و اکنون بر مبنای «فلسفه اصالت عمل» از دست دادن آن‌ها را کار عاقلانه‌ای نمی‌داند.

به نظر می‌آید که بارزترین نمونه از بی‌مهری دوستان رژیم ایران، رابطه سرد و منفی باشد که اکنون میان این رژیم و هادی العامری رهبر «سازمان البدر» و رهبر «ائتلاف الفتح» حاکم شده است. العامری برای رسیدن به پست نخست وزیری، از گذشته‌های دور برنامه ریزی و مقدمه چینی کرده بود، وی برای رسیدن به این هدف حتی پیش از گزینش عادل عبدالمهدی با سفیران آمریکا و بریتانیا و بدون هماهنگی با ایران دیدارهایی انجام داده بود، اما در فرجام نتوانست به موفقیتی دست یابد. وی در مرحله جدید خود را مستحق پست نخست وزیری می‌دانست، ولی باز هم مصطفی‌الکاظمی به نخست وزیری منصوب شد. از طرف دیگر العامری آرزو داشت به جای المهندس به عنوان معاون حشد شعبی و یا حتی رئیس آن برگزیده شود که باز هم توفیق نیافت؛ از این رو وی احساس می‌کند که حق مسلم وی تلف شده است.

اکنون العامری با از دست دادند چتر سرپرستی ایران، دچار بحران در درون سازمان البدر شده است. شاید او خودش را ملامت کند که چرا در دوره حکومت حیدر عبادی، رهبرانی از صف دوم سازمان مانند محمد الغبان و قاسم الاعرجی را به پست کلیدی وازرت کشور معرفی کرد، حال آن‌ها خود را نسبت به وی مستحق تر و شایسته تر به مقام قوه مجریه می‌دانند، آن‌ها نه تنها با العامری بر سر پست نخست وزیری رقابت دارند، بلکه برای رهبری سازمان البدر هم در حال رقابت قرار گرفته اند و بعید نیست که در سایه رقابت‌های اخیر، سازمان البدر سه پاره شود، یکی به رهبری العامری، دومی به رهبری الغبان و سومی به رهبری الاعرجی.

از این جهت العامری آینده دشواری پیش رو داشته و دیگر از قدرت و نفوذ گذشته اش برخوردار نخواهد بود؛ وی زمانی‌که در حکومت نوری المالکی پست وزارت حمل و نقل را بر عهده داشت، به یک هواپیما که فرودگاه رفیق الحریری در بیروت را به مقصد بغداد ترک کرده بود و در مسیر راه بود، دستور داد بار دیگر به بیروت برگردد و پسرش را با مجموعه‌ای از دوستانش که در اثر سهل انگاری پرواز را از دست داده بودند، سوار هواپیما کند. وی با این کار می‌خواست ثابت کند که در عراق قدرتی وجود دارد که می‌تواند به خاطر تحقق خواسته‌های شخصی‌اش، همه قوانین و معیارها را زیر پا گذارد هرچند اقدام او باعث پایمال شدن حقوق شهروندان عادی می‌شود که در هیچ زمانی از نعمت وآسایش قدرت بهره‌مند نمی‌شوند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy