Wednesday, Jul 8, 2020

صفحه نخست » پای لنگ «احترام به مقدسات مردم»، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_2.jpgاز روز نخست اسلامخواهی و اسلامخواه تر از عرب ما، موضوع احترام به دین یا مقدسات مردم بیش از دورهء رقیب ماقبل خود، برای ما ایرانیانِ خفته در اسلام و مسلمانی برجسته تر شده است. ازهیئت و هیبت این «احترام» در فرهنگ اسلامی ما بود که ذوق هنری و نیروی فکر و بتبع نقد علمی، مجال برای عرض اندام نیافت. به همین جهت ذوق و خلاقیت هنری به مثابه آفرینندگی هنر زیبایی‌های زندگی از جمله در زمینه طنز، هیچگاه چشمهساری نبوده تا زمین تشنه ادبیات ما از آب زلال‌اش بنوشد و سیراب شود. تا جائیکه همین امروز در زندان «خویشاوندی پنهان» مان در اسلام و مسلمانی، به آنانی که فتوای قتل نویسندگان و هنرمندان را صادر می‌کنند منفعلانه سر در برف می‌کنیم و در عوض فعالانه از آفرینندگان هنری می‌خواهیم که به مقدسات مردم احترام گذارند! چنین توصیه و تقاضا که ذوق و خلاقیت هنری ونیروی فکری (که اینها در مفهوم مغرب زمین مرز نمی‌شناسند) را در «احترام به مقدسات مردم» بی بی بو و خاصیت می‌کند همداستانی معنوی با فتوا دهندگان علیه هنر و زیبایی‌های زندگی ست.

رفتار دشمنانه و خصمانه در آفرینش ذوق و خلاقیت هنری که در سراسر فرهنگ اسلامی ما استمرار داشته بی شک نهفتگی موضع سیاسی و منافع سیاسی در آن، یک وجه قضیه است. منافعی که با در میان بودن پای مسئله دین در آن یا منافع گره زده شده به دین، احترام به مقدسات مردم توجیه آن می‌شود. توجیهی که ذوق هنرمند و هنری را محدود به «احترام» می‌کند و به همین جهت هم حتا نقد زبانیِ «روشنفکر» دینی را که در واقع نقد نیست تأویل از متن قدسی ست، به سایه می‌برند تا مبادا عرصه برای روش نقد علمی فراهم آید. بعبارت دیگر با به حاشیه بُردن حتا سطح «نقد روشنفکری» دینی، الزاماً بایست مجال عرض اندام منتقدانِ روشنفکریِ سکولار را هم بستانند و در جهالت و ناشکیبایی رفتار ممتد خود نیز، عملاً این کار را می‌کنند. و با این کار تلاش می‌ورزند تا هر سطحی از روش نقد به بهانه بی حرمتی به مقدسات و باورهای مردم، در انفعال بماند. ولیکن واقعیت چیز دیگر است. اگر قرار باشد نقد جدی صورت بگیرد پیش از هر چیز نقد به «دینخویی» بزرگان فرهنگساز این سرزمین است و نه نقد مستقیم به باورها و مقدسات مردم که روزانه در روزمرگی خویش، آنها را به جا می‌آورند. اما جامعه کاملاً اسلامیزه شده و شبه سکولارهای سزیدهء آن، آگاهاً و عامداً با جو سازی و دامن زدن به اینکه بایست «احترام» به مقدسات این دومی (مردم) حفظ شود آن اولی را از زیر ضرب نقد منصفانه خارج می‌کنند و بدین ترتیب خود نیز از آن مصون می‌مانند. اگر قرار باشد نقد دین و نقد فرهنگسازان دینی بی احترامی به مقدسات مردم باشد با این وصف بی احترامی‌ای که اروپائیان به خود و مردم خود کرده‌اند بی همتاست و ما به گردشان نمی‌رسیم.

نقد در تعریف مفهوم‌اش یعنی ستیز با معایب موجود. در هر چه و در هر سطح می‌خواهد باشد. نقد دین یعنی ستیز با معایب دین و دینی. «دینخو» یان اسلامی در جامه و ردای اسلامخواه تر از عرب، که تاراجگران «آزادی دینی» باستانی ما بوده و به جایش کُشتار دینی ایجاد کرده‌اند و شیعه گری رواج می‌دهند بتبع نمی‌توانستند تاب تحمل کمترین نقد را بیاورند و نقد را بی احترامی به مقدسات مردم نشمارند. مقدسات مردم سپر بلا ست تا نیات شوم‌شان در ممانعت از زایش نقد علمی که قبل از هر چیز و هرکس بازارگرمی اسلامی‌شان را نشانه می‌رود، پنهان بماند.

میزان تکفیر به روش‌های نقد در فرهنگ اسلامی ما به حدی ست که سرِ خودی‌های دینمنش را به صرف «اناالحق» گفتن به دار می‌برد (منصور حلاج) و خودی‌های غیر دینی را مکلف به احترام مقدسات مردم می‌کند (شبه سکولارهای امروزی) و جسم غیرخودی‌های بی دین را هم قطعه قطعه می‌کند (ابن مقفع). اینچنین نماد انسان کُش و سرسختیِ رفتار خواص، تحت پوشش احترام به مقدسات مردم (عوام)، صورت می‌گیرد. و ما نیز در آن خفته‌ایم به این دلیل: اگر خوب نظر کنیم بسیاری از مفاهیم غرب از جمله «مدارا»، به همین میزان که در بستر این نظام دینی در همه طیف‌اش ارج و قرب یافته و گویا فقط همین را کم داشته‌ایم و با رفع این کمبود در بساط جمهور دینی به قله فتح مشکلاتمان خواهیم رسید، مفهوم نقد علمی غرب در نزد ما بیروح و بیرنگ است که در مقابل همین بی روحی و بیرنگی هم به بهانه احترام و حرمت گذاشتن به اعتقادات مردم، سینه ستبر و سپر می‌کنیم. علت دیگر مقابله جویی با روش نقد علمی در اینست که جاری و ساری شدنش سیل بنیانکن می‌شود در خرافات، جهل و هر آنچه که عادت‌های اعتقادی ماست و ما را به روز سیاه نشانده. وانهادن و وداع با سنت‌های اعتقادی نفسگیر و به عادت درآمده کشنده بوده و فکر یتیم شدگی و سرگشتگی رعشه بر اندام می‌افکند. بی دلیل نیست که شبه سکولار ما همچون داریوش آشوری آنگاه که از اندیشمند ایرانی رازی نام می‌برد، «اندیشمندان» و معارفان اسلامی را هم در کنار وی قرار داده و با چنین مزیت از فرهنگ اسلامی خلط شده با افکار یونانی، خویشتنش را تعریف می‌کند تا میوه پاداش خود را در این فرهنگ که بعضاً «روشنفکران» دینی هستند بچیند و «متفکر» بودن را به پشتوانه همینها از آنِ خود کند. باری، این را همه ما خوب می‌دانیم که رواج نقد علمی یعنی فرو ریختن همهء آنچیزهای به جامانده از گذشته که ما را دربست در اشغال خود دارند. فکر بی پناهی و یتیمی بر اثر درهم کوبیده شدن چنین مشغولیتی خواب شیرین دیرینه را آشفته می‌کند پس چه بهتر که به همین سرپناه هزاران ساله، همچون امثال داریوش آشوری‌ها مقید و مقنع باقی بمانیم.

نیکروز اعظمی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy