Tuesday, Aug 18, 2020

صفحه نخست » تاملی در عذرخواهی‌های دلنشین ولی نابجای خانم شیرین عبادی (بخش اول)، مهران رفیعی

Mehran_Rafiei_2.jpgایران غرق در فساد و تباهی است، اما هم نسلان من نادان و مقصر نبودند

وضعیت کنونی ایران به حدی خراب است که اینک انتقاد از اوضاع موجود دیگر در انحصار مخالفان رژیم نیست و فریاد همگان از فقر، فساد، ظلم، بیکاری، جنگ طلبی و وطن فروشی بلند است. اما رسم روزگار چنین است که در مواقع شکست معمولا بسیاری از مردم مسئولیت ناکامی را بر گردن دیگران می‌اندازند و خود را بیگناه و حتی ستمدیده می‌شمارند. پس طبیعی است که پرداختن به وضعیت وخیم کنونی کشور و شناختن ریشه‌های این سقوط تلخ و معرفی عوامل موثر در این شکست، محور اصلی بسیاری از مقالات و گفتگوها باشد. برخی از افراد و گروه‌ها راهکارهایی برای برون رفت از این منجلاب را هم عرضه کرده‌اند.
در چنین شرایط آشفته‌ای برخی از گفته‌ها و نوشته‌های خانم شیرین عبادی تفاوت عمده‌ای با بقیه مقاله‌ها و گفتارها دارد. چند ماهی است که ایشان در مورد حمایت خود از انقلاب سال پنجاه و هفت اظهار تاسف می‌کند (۱) و به خاطر نقشی که در آن رویداد مهم داشته از فرزندان خود و هم نسلان آنها عذرخواهی می‌نماید. بدون تردید در کشوری که مسئولیت پذیری و عذرخواهی متداول نیست این حرکت خانم عبادی هم شجاعانه است و هم دلنشین. اگر به وضعیت کشورمان در یکصد و پنجاه سال اخیر نگاه کنیم متوجه می‌شویم که در بخش بزرگی از این دوران، زمام کشور در دست حکام قلدر و خود شیفته‌ای بوده که آنان توجه چندانی به نظرات مردم، حقوق آنها و منافع ملی نمی‌کرده‌اند. اشاره به این بازه زمانی به این معنا نیست که پیش از این دوره، مردمسالاری متداول بوده است، بلکه منظور تاکید بر این واقعیت است که مردم چند نسل اخیر ایران همگی در زمان هایی و به صورت هایی در رنج بوده‌اند. متاسفانه این خصلت ناپسند مسئولیت گریزی چنان ریشه دوانیده و جا افتاده که حتی واعظ پر آوازه اخلاق و فلسفه نیز نقش مخرب خود را در انقلاب ضد فرهنگی انکار می‌کند؛ شاهدیم که سال‌ها ست ایشان زمین و زمان را بهم می‌دوزد ولی پوزش نمی‌طلبد. براستی که عذرخواهی کار سختی است.

بدون شک خانم شیرین عبادی به لحاظ سابقه کار تخصصی و فداکاری‌های چشم گیر، از افراد خوش نام جامعه می‌باشد. فعالیت‌های شجاعانه ایشان در دفاع از حقوق بشرو پرداختن هزینه‌های سنگین برای آن در کارنامه ایشان به چشم می‌خورد. به عنوان مثال می‌توان به دفاع ایشان از حقوق مخالفان سیاسی و فرهنگی اشاره کرد. قبول وکالت و پیگیری پرونده زنده یادان داریوش و پروانه فروهر از جمله این فعالیت‌ها می‌باشد. در حمله خونبار مزدوران رژیم به کوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸ایشان به مدارکی دست یافت که نشان می‌داد برخی از عوامل رژیم در قتل و شکنجه دانشجویان دست داشته‌اند. همکاری و تلاش در تهیه و تصویب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان هم از دیگر افتخارات حرفه‌ای ایشان می‌باشد. مشارکت در کمپین مخالفت با حجاب اجباری در سال ۱۳۸۵ هم نمونه دیگری از کارهای درخشان اوست.
هنگامی که در ماه اوت ۲۰۰۶ متوجه شدم که ایشان برای شرکت در کنفرانس زمین به استرالیا و شهرما می‌آید در سالن شهرداری بریزبین حضور یافتم و پس از سخنرانی ایشان مراتب قدردانی خودم را اظهار کردم وعکسی هم به یادگار با ایشان گرفتم. با همه احترامی که برای این بانوی بزرگوار قائلم اما نمی‌توانم در مقابل عذرخواهی‌های مکرر، خیرخواهانه ولی نابجای ایشان سکوت کنم زیرا سخنان و عذرخواهی‌های مصرانه ایشان، تصاویر ناقصی از ایران در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی ترسیم می‌کنند. این تصاویر خاکستری می‌توانند از یک طرف موجب گمراهی نسل‌های بعدی شوند و از سویی دیگر مورد سوء استفاده بعضی از افراد و گروه‌های فرصت طلب قرار گیرند. این نکته را هم بخوبی می‌دانم که در شرایط کنونی هر گونه نگاه نقادانه به عذرخواهی ایشان ممکن است به حساب دفاع از رژیم فاسد، ضد ملی و غیرمشروع کنونی گزارده شود. با علم بر همه این جوانب هنوز نوشتن این مقاله را مفیدتر از ساکت ماندن ارزیابی می‌کنم. یکی از نکات مهمی که در مورد عذرخواهی‌های ایشان وجود دارد در نظر گرفتن میزان تحصیلات، سوابق کاری و موقعیت ملی و بین المللی ایشان و البته نحوه بیان آن عذرخواهی‌ها است، به عبارت دیگر اگر این عوامل وجود نداشتند و عذرخواهی‌های ایشان به صورت نامه سرگشاده و پیام‌های تصویری نبودند، هرگز نیازی به نقد آن‌ها احساس نمی‌کردم.

اگر عذرخواهی را به صورت ابزاری در تعامل بین افراد و نهاد‌ها در نظر بگیریم پس لازم می‌آید که کاربرد، خواص و نقاط ضعف این ابزار را در نظر داشته باشیم، همانگونه که این بررسی را در انتخاب و استفاده از هر وسیله دیگری انجام می‌دهیم. هنگامی که یک شخص بابت انجام دادن عملی عذرخواهی می‌کند پرسش اصلی این است که نقش واقعی او در انجام آن عمل چقدر بوده است، فارغ از اینکه آن شخص چه تصوری در مورد نقش خود داشته باشد. نکته مهم دیگر توجه به اهمیت وماهیت آن عمل است و تاثیری که آن عمل بر محیط و دیگران می‌گذارد و به همین علت عذرخواهی بابت انقلابی که تاثیرات گسترده و ماندگاری در جهان داشته، توجه و دقت بیشتری می‌طلبد.
تکرار می‌کنم که در مورد این عذرخواهی، شکی در نیت خیر خانم عبادی ندارم ولی مشکل در برداشت و روایت کردن ایشان است و نه در نیت‌شان. پس موضوع این نوشته بررسی این پرسش است: چه کسی، یا کسانی و یا سازمان هایی مهم ترین نقش‌ها را در وقوع انقلاب ۵۷ بازی کردند؟
اما قبل از پرداختن به جزییات آن دوران، اجازه بدهید پرسش هایی را مطرح کنم، سئوال هایی که اندیشیدن و پاسخ دادن به آنها می‌تواند مفید باشد.
آیا نسل کنونی هم باید روزی از فرزندان خود عذرخواهی کند؟
آیا آن میلیون‌ها نفری که در قالب جنبش سبز و اعتراض "رای من کو؟ " به خیابان‌ها آمدند و از آقایان میرحسین موسوی و احمد کروبی حمایت کردند هم باید روزی از فرزندان خود عذرخواهی کنند؟
اگر هم نسلان مرا متهم به حمایت ناآگاهانه از آقای خمینی می‌کنند، حمایت آگاهانه میلیون‌ها نفر از جنبش سبز را چگونه توضیح می‌دهند؟ مگر آنها نمی‌دانستند که این دونفر برای سالها از مسئولان کلیدی رژیم بوده‌اند و آرزوی‌شان بازگشت به دوران طلایی آقای خمینی بوده و هست. مگر آنها نمی‌دانستند که هر دوی این آقایان هرگز مخالفتی با خونریزی‌های پس از انقلاب و کشتارهای وحشیانه دهه شصت نکرده بودند.
آیا آن میلیون‌ها نفری که یک و یا دوبار به آقای خاتمی رای دادند هم باید عذرخواهی کنند؟ مگر آن‌ها نمی‌دانستند که شرکت آن‌ها در انتخابات به معنای برسیمیت شناختن رژیم ولایت فقیه می‌باشد؟ مگر آقای خاتمی خودش یک روحانی و مرید و مقلد آقای خمینی نبوده است؟
آیا نسل کنونی باید از مردم کشورهای منطقه بخاطر جنگ افروزی‌های آقای خامنه‌ای و سردار سلیمانی عذرخواهی کند؟.
آیا نسل کنونی باید بابت انعقاد تعهدات پنهانی با قدرت‌های خارجی عذرخواهی کند؟ یعنی عذرخواهی بخاطر تعهداتی که هیچگونه دخالتی در تنظیم آن‌ها نداشته است؟.
پاسخ من به همه سئوالات بالا منفی است و باور ندارم که ندا و سهراب و ستار و میلیونها پیر و جوان دیگر جملگی به راه خطا رفتند و باید روزی عذرخواهی کنند. در چشم من، آن‌ها انسان‌های آزادی خواه، فرزانه و مسالمت جویی بودند که توسل به خشونت را راه حل نمی‌دانستند. آنها بدنبال اصلاحات اجتماعی از طریق مبارزات مدنی بودند و اگر کسانی از جنبش آنان سوء استفاده کردند و موجب شکست آن شدند، مسئولیت این ناکامی را به حساب آنان نمی‌توان نوشت. درضمن نقش بازیگران و قدرت‌های خارجی در موفقیت یا شکست یک جنبش را هم نمی‌توان نادیده گرفت. آیا مسئولیت به توپ بستن مجلس توسط قزاقان روسی در زمان و به درخواست محمدعلی شاه را باید به گردن مشروطه خواهان انداخت؟ آیا می‌توان ادعا کرد که آزادی خواهان با ترور ناصرالدین شاه و فشار آوردن بر مظفرالدین شاه و مخالفت با محمدعلی شاه و آبیاری درخت انقلاب مشروطه خطا کردند و باید عذرخواهی کنند؟ جواب‌های من همچنان منفی هستند.

با توجه به اینکه خانم عبادی مطلب خود را خطاب به دختران خود و هم نسلان ایشان نوشته‌اند و اتفاقا دختران من هم در همان سنین هستند و بنابراین مخاطب خانم عبادی می‌باشند، من هم این مقاله را برای همان نسل و جوانان تر‌ها می‌نویسم. در ضمن می‌دانم که مشکلات شدید اقتصادی، بیکاری گسترده، فساد عمیق و سیستماتیک دولتی، انواع تبعیض و بیعدالتی‌های اجتماعی و یاس و اضطرابی که کشور را به این پرتگاه خطرناک کشانده موجب فراموش شدن واقعیت‌های گذشته شده است. و این فراموشی بتدریج و بطور ناخواسته توهمی را مورد شرایط دوران پهلوی دوم ایجاد کرده است که خود موچب اظهار تاسف بعضی‌ها از اعتراض و ایستادگی در برابر بیعدالتی و فساد آن دوره شده است.
در این نوشته سعی می‌کنم که خاطرات و تجربیات شخصی خود را در سال‌های پیش از انقلاب صادقانه بنویسم تا تصویر روشن تری از اوضاع آن روزگار ترسیم کنم. بدیهی است که عده‌ای از هم نسلان من چنین تجربیاتی ندارند و به همین سبب آنان راوی روایت‌های دیگری می‌باشند و لازم است که آن‌ها را هم شنید و سپس جمع بندی کرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانوشته‌ها
۱- نامه شیرین عبادی به زنان و دختران جوان درباره انقلاب۵۷: راه را به‌خطا رفتیم؛ ما را ببخشید
https://kayhan.london/fa/?p=185825



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy