Wednesday, Aug 26, 2020

صفحه نخست » نگاهی به افشاگری مانیا اکبری در باره کیارستمی، ابوالفضل توسلی

kiarostami.jpgبا سلام خانم مانیا اکبری،

آنچه وادارم نمود برفریاد دیدگاه کنونی شما، "شرم بر ما باد" بنویسم، در حقیقت پیشنهاد دیدگاهی، برای دیدن گذشته، یا دیدن آن حس شرم، از دریچه دیگری است. پنحره‌ای که رویدادهای گذشته را، تجربیات زندگی و آموزشگاه و نه دادگاه محکومیت می‌بیند. شاید پیشنهادم، تاملی باشد، تا نگاه به گذشته را نه با داوری خوب و بد و ارزش‌گذاری، بلکه چون پله-ای اجتناب‌ناپذیر برای چشم‌انداز امروز ببینیم. به بیان دیگر، گدشته را نه اشتباه و پشیمانی، بلکه چون توشه‌ای ببینیم، که بدون آن، آکاهی کنونی ما "چیزی کم داشت" (سپهری).
با این امید که گذشته بجای شلاق، چراغ باشد، به نکته دیگری در انگیزه‌ام برای این نوشتار اشاره دارم.

افق دوم در انگیزه من برای نوشته پیش‌رو، دیدن شهامت مدنی شما و تحسین شماست، که "پشت سر مرده حرف می-زنید"، یعنی از فراز جامعه‌ای غرق در سنت، رویگردان از کنکاش و یافتن ریشه نابسامانی‌ها، شما نه با یک «صلوات» بلکه با فریاد، نه گریز، بلکه رویاروی واقعیت می‌ایستید. تحسین از شهامت مدنی شما روی دیگر این نوشتار است.
خانم اکبری،
داوری از فراز امروز بر فرود دیروز، ثمرش مانند داوری‌یه فراز فردا از فرود امروز است.
دراین معنی، کردار ما در گذشته، نه برای پشیمانی، نه افتخار، نه انتقام و شرم، بلکه معدنی برای بهره‌گیری از رویارویی با مشکلات امروز است. و برهمین سیاق، تجربیات امروز، پر نمودن کان خرد انسانی، برای رفتار آینده است.
این اصل روشنگر آنست که، چرا در زمان گذشته کرداری "نادرست" داشتیم. به این دلیل بسیار ساده که، تجربه "تلخ" در این فاصله زمانی میان گذشته و امروز، جایش خالی بود. یعنی دقیقا آن رویداد، آن کردار و آن رفتار "نادرست" را ندیده بودیم و آن رویداد لمس نشده بود و باید تجربه می‌شد، تا بتوانیم امروز این داوری کنونی، رفتار امروز (فریاد امروز) و یا روشن‌تر بگویم؛ کردار درست امروزی، افشاگری و یا داوری کنونی را تجربه کنیم.
آیا توشه‌ی شهامت مدنی کنونی شما، همان تجربه "شرمگنانه" دیروز نیست؟ آیا بدون آن تجربه "فیلمی" فریاد "واقعی" کنونی شما بر‌می‌خاست؟ "فیلم واقعیتی است" (از زبان هنرپیشه، آقای روحی یا همان کیارستمی، در فیلم زندگی و دیگر هیچ). فیلم واقعیتی است مانند زندگی و درزندگی، با همه تکه‌های زندگی از؛ شادی، افتخار، رنج، گریه، غم تا حیله‌گری و "نادانی". این واقعیت فیلمی یا فیلم واقعی، در بستری بنام زندگی جریان دارد. دراین جریان یافتن "مقصر" بس عظیم دشوارست. زیرا کارگردان و هنرپیشه تجربه معصومانه‌ی این رویداد هستند. رویدادی که پدیده زندگی است.
این پدیده بسیار ساده، یعنی رفتار انسان در رویارویی با پیشامدها، در هر زمان و موقعیت مکانی، کنش و یا واکنش او انباشته است با بیشمار اندوخته؛ از هویت، دانش، تجربه، تربیت، آموزش و.... این انباشت را بنام خرد و اندیشه و عقل انسان می‌شناسیم. در هر داوری گذشته این را نباید فراموش نمود. و البته نباید فراموش نمود که رفتار ما، با چشمداشت به منافع وبا رضایت خود ما در آن لحظه است. هر تصمیم ما، هر رفتاری که داریم، هر واکنش و کنش ما از این اندوخته و توشه، یا همان عقل ما، در زندگیست با این انگیزه: «این کار به نفع منه». هنوز ساده‌تر بگویم؛ انسان که نمی‌تواند بیشتر از عقلش در آن لحظه رفتار کند. اگر این حقیقت یا واقعیت بسیار ساده را فراموش نکنیم، آنگاه گذشته را نه شرم‌آور می‌دانیم و نه به پشیمانی مجال جولان می‌دهیم. و پیامد این دیدگاه: داوری آینده برای "اکنون" گذشته دیگر معنی خود را از دست می‌دهد. این اصل رفتاری، نه فقط برای من و شما، برای خدایان هنر نیز در کار است. خرد آنان نیز فرآورد جامعه ایران است. درین معنی، جستجوی مقصر به انصاف نزدیک نیست، آن هم در کاری مشترک. و فرهنگ ایرانی با یافتن مقصر، مجازات و انتقام مانوس است. به گمان من، ما بیش از انتقام جامعه سنتی، به تعامل، ریشه‌یاتبی و درمان دوران مدرن نیازمندیم. اشاره شد که فریاد شما در این سنت‌شکنی اندیشه ایرانی را تحسین می‌کنم. من نگاهی کوتاه به ریشه‌های تاریخی اندیشه ایرانی انداخته‌ام. خرد ایرانی مملو از سنت فرار از واقعیت است که به گمانم، نه اندیشه‌گریزی، بلکه «خردستیزی» است. (نکا: ابوالفضل توسلی: سینمای خرد. بررسی سینمای کیارستمی با سه‌گانه. انتشارات شلفین. ساری. ۱۳۹۳)
در کتاب سینمای خرد جابه‌جا به تناقضات رفتاری و گفتاری «خدای هنر» کیارستمی اشاره شده است؛ برای مثال، در پاسخ به خبرنگاری که چرا هرروز از شاخه‌ای به شاخه دیگر می‌پرد، با شعری از مولوی سروته داستان را بهم می-دوزد. و در کتاب همچنین به این واقعیت که؛ خلاقیت سینمای کیارستمی در فیلم طعم گیلاس پایان یافت. اشاره شده است. و این امری نیست که بر کارگردان کیارستمی پوشیده بوده باشد. پس ببینیم؛ او نیز فرزند جامعه‌ای بود، که ما نیز هستیم. اگر کیارستمی زنده بود نیز پاسخش بیرون از چارچوب اندیشه ایرانی نبود. از فرهنگ سنتی، انتظاری مناسب زمان حال داشته باشیم، بهتر به درمان می‌اندیشیم تا به شرم سنتی. و ما فرزندان این فرهنگ سنتی، نه خدا هستیم و نه مقصر، تنها تقصیر ما، شاید آنست که پرتاب ما به دوران مدرن ناگهانی بوده است.

ارادت
ایوالفضل توسلی
a_tavassolie.yahoo.de



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy