بی بی سی - ارتباط بین باور به خدا و اخلاق چیست؟ وجود خدا و مراسم مذهبی چه جایگاهی در زندگی شهروندان کشورهای جهان با فرهنگهای گوناگون دارد؟ مرکز تحقیقات پیو، یک اندیشکده آمریکایی به تازگی پژوهشی در این رابطه انجام داده است. در این پژوهش از حدود چهل هزار نفر از نقاط گوناگون جهان پرسش شده است، به طور مشخص از ۳۴ کشور مختلف در شش قاره.
چهل و پنج درصد پرسششوندگان گفتهاند، باور به خدا و پایبندی به اخلاقیات ضرورت دارد.
با این حال در جغرافیاهای مختلف پاسخ به این پرسش تفاوتی چشمگیر دارد. ساکنان کشورهایی با اقتصادهای نوظهور تمایل بیشتری به دینداری داشتهاند.
احتمال این که شرکتکنندهای از این کشورها باور داشته باشد اعتقاد به خدا برای «اخلاقی» بودن ضروری است به شکلی قابل توجه بیش از شرکتکنندگان ساکن کشورهای توسعهیافته با اقتصادهای ثروتمند است.
براساس نظرسنجیهای این موسسه از سال 1991 به این سو، شمار کسانی که در اوکراین و روسیه وجود خدا برایشان مهم بوده است، افزایش یافته است.
عکس این وضعیت را اما در اروپای غربی میبینیم. این که تمایل به مذهب و باور به خدا در این کشورها از ابتدای دهه نود کاهش پیدا کرده است.
در هشت کشور غرب اروپا تنها ۲۲ درصد معتقدند که باور به خدا برای اخلاقی بودن لازم است، در حالی که در شش کشور شرق همین قاره میانگینی ۳۳ درصدی اعتقاد به ضروری بودن باور به خدا و پایبندی به اخلاقیات داشتهاند.
رویکرد شهروندان شرق و غرب قاره اروپا به دین برای سالیان طولانی همواره تفاوتهایی بنیانی داشته است اما با در نظر گرفتن همین مساله هم پاسخها قابل تامل هستند.
اگر دقیقتر شویم، براساس این نظرسنجی بین سیزده کشور اتحادیه اروپا شهروندان یونان در صدر باورمندان به ربط حضور خدا و پایبندی به اخلاقیات بودهاند، ۵۳ درصد.
بعد از یونانیها، بلغارها با ۵۰ درصد و اسلواکها با ۴۵ درصد در صدر هستند.
با ته جدول باورمندان مقایسه کنیم: تنها ۹ درصد در سوئد، ۱۴ درصد در جمهوری چک و ۱۵ درصد در فرانسه به ارتباط اعتقاد به خدا و اخلاقی بودن باور داشتهاند.
بگذارید از اروپا جدا شویم و سری به آن سوی اقیانوس اطلس بزنیم و ببینیم در دو کشور بزرگ کرانه غربی این اقیانوس مردم ربط اعتقاد به خدا و اخلاقیات را چگونه میبینند:
در کانادا، ۲۶ درصد و با تفاوت چشمگیر در ایالات متحده، ۴۴ درصد چنین اعتقادی دارند.
اگر به نظرتان شمار آمریکاییهای دیندار بالاست پس بیایید یک اقیانوس دیگر را هم بپیماییم و در آن سوی اقیانوس آرام در قاره آسیا نگاهی به اندونزی و فیلیپین بیاندازیم: تقریبا همه، یعنی ۹۶ درصد باوردارند که به واسطه اعتقاد به خدا میتوان اخلاقی بود و ارزشهای «خوب و درست» را در زندگی جاری کرد.
در هند هم از هر ۱۰ نفر تقریبا هشت نفر چنین باوری دارند: ۷۹ درصد پاسخها.
در حالی که کره جنوبی و ژاپن غولهای اقتصادی آسیا، به ترتیب با۵۳ و ۳۹ درصد تفاوت فاحش دارند. کمی دورتر در استرالیا: ۱۹ درصد
پژوهش مرکز تحقیقات پیو در خاورمیانه و شمال آفریقا هم کشورهایی را دربرمیگیرد اما در ایران و افغانستان انجام نشده است. نتیجه کلی آن در این منطقه باور هفت نفر از ۱۰ نفر به ربط دینداری و اخلاق است.
در لبنان: هفتاد و دو درصد و در ترکیه: هفتاد و پنج درصد.
اکثریت قاطع ساکنان کشورهای جنوب آفریقا دینباورند: نه نفر از ده نفر.
برای نمونه: ۹۵ درصد شهروندان نیجریه و۹۳ درصد شهروندان کنیا.
در آمریکای جنوبی هم این رقم بالاست: با میانگین هشت نفر از ده نفر و با صدرنشینی هشتاد و چهار درصدی برزیلیها.
تولید ناخالص داخلی و باور به ارتباط خداباوری و اخلاقیات
ابعاد خداباوری در کشورها را دیدیم. حالا نگاهی کنیم به ثروت و رفاه در کشورها.
کنیا که نه نفر از هر ده نفر شهروندش دیندارند، در بین این سی و چهار کشور دارای پایینترین جیدیپی یا تولید ناخالص داخلی است.
از سوی دیگر، سوئدیها که یک نفر از ده نفرشان چنین اعتقادی دارد، کشورشان از نظر تولید ناخالص داخلی در بالاترین رتبهها قرار دارد.
در یک جمعبندی کلی میتوان نتیجه گرفت که در هر کدام کشورها، میزان دینداری در افراد با درآمد بالای متوسط جامعه کمتر میشود.
این موید الگوی پیشین است: اروپا و به ویژه اروپای غربی با سطح درآمد و رفاه بالا همواره کمترین میزان دینداری و تعصب دیندارانه را شاهد بوده است.
در ایالات متحده اختلاف درآمد بالای خط متوسط و پایین آن شکاف بیست و چهار درصدی در بین نگرش دینمحور به اخلاقیات را رقم زده است.
ناگفته نماند که الگوهای پیشین در ربط شمار باورمندان به خدا با سن در این تحقیق هم تایید شده است: کهنسالان از جوانان دیندارترند.
ارتباط سطح آموزش در کشورها با اخلاق بر مبنای خداباوری
پیش از این پژوهشهای دیگر خداباوری و دینداری را با سطح تحصیلات مرتبط دانسته بودند.
در تحقیق پیو در بیست و چهار کشور از سی چهار کشور اعتقاد به ضرورت باور به خدا برای اخلاقی بودن در افراد با سطح تحصیلات بالاتر به شکلی چشمگیر نسبت به باقی جامعه پایینتر بود.
در اروپا و آمریکای شمالی این تفاوت بسیار فاحش است.
یک نکته اما نباید مغفول بماند: به ویژه در ایالات متحده تحصیلات بالاتر ربط مستقیم با سطح درآمد دارد که موید نتیجه دیگر همین پژوهش در اعتقاد کمتر به خدا در سطوح بالای درآمد است.
چپها و راستها: گرایش سیاسی و ضرورت وجود خدا
بین افراد با گرایشهای سیاسی مختلف و باور بر ایدئولوژیهای متفاوت هم تفاوت بزرگی در جهانبینی و خدا باوری وجود دارد.
در بین پانزده کشور مورد مطالعه بین کسانی که در سیاست به راست یا چپ گرایش دارند، تفاوت فاحشی وجود دارد.
اکثریت راستها معتقدند ضرورت اخلاقی بودن باور به خداست در حالی که کمتر از نصف چپها در همین کشورها چنین باوری دارند.
شکاف بین راست و چپ در ایالات متحده، یونان و لهستان با اختلاف سی درصدی از همه عمیقتر است.
در سوئد هم که اصولا درصد معتقدان به چنین باوری پایین است این شکاف وجود دارد:
از هر ده راست یک نفر وجود خدا را ضروری میداند اما تنها دو نفر از صد چپ اعتقادی مشابه دارند.
اهمیت روزافزون خدا پس از فروپاشی شوروی: تاثیر معکوس ممنوعیت
در حالی که مطالعات بیانگر پایبندی رو به نزول اروپاییها به تعهدات دینی است اما در آن سوی قاره شهروندان جمهوریهای پس از فروپاشی شوروی اقبال بالاتری به دین نشان میدهند.
مردم این سرزمینها طی دوره شوروی به شدت از خداباوری و دینداری نهی میشدند اما حالا با برداشته شدن این فشار چند ساله اعتقادات دینی بیشتری نشان میدهند.
حتی در بلغارستان که سالها تحت نفوذ شوروی و کمونیسم بوده در ابتدای دهه نود میلادی چهل و یک درصد مردم از اهمیت وجود خدا در زندگیشان گفته بودند. این رقم حالا به پنجاه و پنج درصد رسیده: موید این مسئله که فشار در بسیاری مواقع نتیجه عکس دارد.
به نظر میرسد، فشار برای دینزدایی نتیجهاش پررنگتر شدن وجود خدا بوده است و در جاهایی هم به عکس: فشار و اجبار برای دینداری نتیجهای جز دلزدگی از باورهای دینی نداشته است.