مشخصه اول جهان امروز، سرعت گرفتن جریان انقباض امریکا بمثابه «تنها ابر قدرت» و ورود آن به به مرحله انحلال است. این مشخصه با مشخصه دومی همراه است و آن ورود چین به مرحله انبساط است. در مناطق مختلف نیز کشورهایی سعی میکنند خلاء را پرکنند:
❋ شتابگرفتن امریکا در ورود به مرحله انحلال بمثابه تنها ابر قدرت و خلاءها که کشورهایی تقلا میکنند پرکنند:
این امر که امریکا بر سر تحریم تسلیحاتی ایران، در شورای امنیت، تنها شد، تنها نشانه نیست. رویارویی با اروپا و روسیه و چین و شماری از کشورهای امریکای لاتین نیز هست. وضعیتی که امریکا در عراق و افغانستان پیدا کرده نیز هست. ناتوانی امریکا از تثبیت وضعیت در عراق و افغانستان، با ناتوانی این قدرت، بعلاوه اروپا از تثبیت وضعیت در لیبی بعد از سقوط رژیم قذافی همراه است. خلائی که این دو ایجاد کردهاند، برای روسیه و ترکیه و مصر و دولت سعودی برای حضور در لیبی فرصت ایجاد کرده است. وضعیت از دست رفته لبنان، نمایانگر خلائی است که غرب ایجاد کرده است. در لبنان، تکیه حزب الله به ایران است و گروههای مسیحی به اروپا و تا حدودی اسرائیل و گروههای سنی به دولت سعودی و شیخهای خلیج فارس. اسرائیل میکوشد و «خطر ایران» را برای انبساط در سطح منطقه دستآویز کرده است.
روسیه امکان مالی برای انبساط را ندارد باوجود این، در پی ایجاد منطقه نفوذ در اروپای شرقی و آسیای میانه و ایجاد جای پای محکم در خاورمیانه است. باوجود این، توانایی آن که به تنهایی خلاء را پرکند را ندارد. در آسیای مرکزی، ایران، هرگاه گرفتار استبدادی تا این اندازه درمانده نبود و اقتصادی نیرومند میداشت، میتوانست عامل همگرایی با کشورهای آسیای مرکزی بگردد و منطقه صلح و رشد را پدید آورد. اما نه تنها این توان را ندارد، بلکه دستیار روسیه است برای اینکه روسها این منطقه را که همه رژیمهای استبدادی، بنابراین وابسته دارند، منطقه نفوذ خود کنند. کوشش امریکا برای اینکه خلاء ناشی از سقوط امپراطوری روسیه را پرکند، بجایی نرسید و ترکیه نیز نتوانست مزاحم روسیه در این منطقه بگردد.
کوششهای ترکیه برای نفوذ در کشورهای عرب ناکام شدند: انقلاب مصر و به ریاست جمهوری رسیدن مرسی، نامزد اخوانالمسلمین، فرصتی برای ترکیه ایجاد کرد. اما ارتش مصر با دریافت پول از دولت سعودی کودتا کرد. در حال حاضر ترکیه در سوریه حضور نظامی دارد اما بعنوان دشمن و در لیبی، بسود دولت مستقر در تریپولی، عمل میکند.
وضعیت در یمن و سوریه و افغانستان و لیبی و بمیزان بسیار کمتر عراق، نمایانگر این واقعیتها است:
1. دولتهایی که خود را در موضع مسلط تصور میکنند، هیچیک نمیتوانند مانع حضور رقیبان بگردند و حضور چند رقیب در کشور، فاجعهای دیرپا ببار آورده است که مرتب بدتر میشود؛
2. دستیاران داخلی دولتهای مداخلهگر، با گرفتن پول و اسلحه از آنها، سرنوشت خود را به حضور دولتهای حامی گره زدهاند و راهحل از درون را بسیار مشکل ساختهاند. در مورد لبنان، وزیر خارجه فرانسه میگوید اگر تن به اصلاح ساختاری ندهد، لبنان از میان میرود و کارشناسانی براین نظر هستند که اسباب جنگ داخلی آمادهتر هستند تا اسباب صلح؛
3. هم دولتهای مداخلهگر و هم گروههای دست نشانده آنها، قدرتمدار و قدرت محور هستند و نه تنها خود را قیم مردم میدانند و مخالف تحول از پایین، از راه وجدان به حقوق و روی آوردن به جنبش، هستند، بلکه مانع اینگونه تحول و حتی هرگونه تحول از داخل هستند؛
4. در منطقه، اسرائیل به کنار، مداخلهگرهای دیگر در تعادل ضعفها هستند، یعنی مرتب یکدیگر را ضعیفتر میکنند. در حقیقت؛
5. غیر از خلائی که انقباض امریکا و انحلال اروپا بمثابه قدرت مسلط ایجاد کرده است، تحمل فقر توسط جامعههای تحت استبدادهای مداخلهگر نیز به اینگونه دولتها امکان مداخلهگری میدهد. و
6. امریکا هنوز نقش قدرت نظامی و تا حدودی مالی از دولتهای مداخلهگر را دارد و آنها را «دوستان امریکا» میخواند. شماری از آنها نیاز به کمک مالی ندارند و مشتریهای اصلی اسلحه امریکایی هستند (دولت سعودیها و شیخها) و شماری نیاز به کمک مالی و تسلیحاتی دارند ( نمونه مصر). و
7. دولتهای مداخلهگر اقتصادهای قوی ندارند و وضعیت اقتصادی آنها در پس رفت مداوم است. در درون کشورهای خود، پایگاه اجتماعیشان در انقباض است.
این واقعیتها میگویند دولتهای مداخلهگر مرتب نسبت به جامعههای خود خارجیتر میشوند و گرفتار پویایی انقباض و انحلال هستند:
❋ پویایی انقباض و انحلال دولتهای مداخلهگر:
هم ایران امپراطوری بود و گرفتار پویایی انقباض و انحلال شد و هم در دوران معاصر، نخست، فرانسه و انگلستان - که آفتاب در امپراطوری آن غروب نمیکرد - و سپس، شوروی گرفتار این پویایی شد و بمثابه امپراطوری منحل گشت. انقباض و انحلال اینسان جریان یافت:
1. توقف انبساط در بیرون از مرزها .افغانستان کشوری است که، در آن، انبساط شوروی بمثابه یکی از دو ابرقدرت پایان گرفت؛
2. انقباض باز در بیرون از مرزها: در آنچه به ابرقدرتی مربوط میشود که شوروی بود، ناگزیر شدن از خارجکردن قوای خود از افغانستان و خارج شدن کشورهای اروپای شرقی از سلطه روسیه( شوروی)، پس از آن واقعیت پیدا کرد، روسیه از مناطق دورتر از قلمرو تحت سلطه خود، بیرون کشیده بود. نمونه کوبا بسیار گویا است. پس از آنکه شووری از آن بیرون رفت، امریکا نتوانست خلاء را پر کند. در آنچه به اروپای شرقی مربوط میشود، اروپای غربی از راه واردکردن کشورهای اروپای شرقی به اتحادیه خود، خلاء را با حمایت اقتصادی، تا حدودی پر کرد؛
3. ضعیف و ضعیفتر شدن جریان نیروهای محرکه از کشورهای وابسته، در نتیجه کسر روزافزون این نیروها. در موردشوروی، کاهش دریافتیها از کشورهای تحت سلطه، کار را به کسر بودجه بزرگ رساند تا آنجا که گرباچف، رئیس جمهوری دوران انحلال ابرقدرتی که شوروی بود، از غرب تقاضای وامی 30 میلیارد دلاری کرد. بدینسان، عدم تعادل میان هزینه سنگین نگهداری امپراطوری و حفظ موقعیت خود بمثابه ابر قدرت و درآمد حاصل از کشورهای زیرسلطه، امپراطوری را گرفتار انقباض از درون و انحلال کرد:
4. انقباض در درون بخاطر نابرابری تولید با مصرف ناشی از افزایش جمعیت و پرشمار شدن نیازها که فرآورده تحول کیفی جمعیت است؛
5. انقباض در درون بخاطر سلطه طبقه جدید بر جامعه روسی( شوروی) که یکی از عوارض آن، گرفتار پویایی فساد و پوسیدگی کردن دولت و حزب حاکم بود. بیزاری اکثریت بزرگ از طبقه جدید و حزب و دولت، پایگاه اجتماعی رژیم را بطور روزافزون، کوچکتر میکرد؛
6. انقباض در درون طبقه جدید و حزب و دولت بخاطر گروهبندیها ناسازگار با یکدیگر و
7. فروپاشی حزب و دولت از درون و از دست رفتن انسجام طبقه جدید.
وقتی کشوری در موضع زیرسلطه است و در همانحال میخواهد «اقتدار منطقهای» ایجاد کند، پویایی انقباض و انحلال زودتر از پایش در میآورد:
❋ رژیم ایران گرفتار پویایی انقباض و انحلال است:
با انقلاب، ایران هنوز نیروهای محرکه لازم (دانشمندان و فندانان و دانش و فن و ...) را برای رشد و یافتن اقتصادی تولید محور و نیرومند نداشت، اما میتوانست آنها را تولید کند. هرگاه برآن میشد که خود را از موضع زیرسلطه، بنابراین، پویاییهای نظام سلطهگر - زیرسلطه برهد، دولتی حقوقمدار و جامعهای با نظام باز مییافت. نظام باز نظامی است که، در آن، رابطهها را حقوق تنظیم میکنند. در این نظام، شهروندان، به یمن حقوند شدن و رابطه حق با حق با طبیعت و تنظیم رابطه با انیران بر پایه استقلال و آزادی، سه سرمایه با نقشی تعیین کننده مییافت: سرمایه اجتماعی بعلاوه سرمایه طبیعی (طبیعت در عمران و مساعد رشد انسان) و سرمایه بینالمللی که انقلاب و تنظیم رابطهها بر وفق حقوق ایران را از آن برخوردار میکرد. این سرمایهها امکان تولید و بکارگرفتن نیروهای محرکه دیگر در حد مطلوب را میداد.
اما بازسازی استبداد و گروگانگیری و جنگ و بحرانهای داخلی و خارجی مداوم، ایرانیان را از سرمایهها محروم کرد و سبب شد که میزان تخریب نیروهای محرکه از میزان تولید آنها مرتب بیشتر بگردد. در حالحاضر، پویایی انقباض و انحلال رژیم را در این وضعیت قرار داده است:
1. سرمایه بینالمللی حاصل انقلاب و سرنگونی رژیم استبدادی وابسته و راهنمای جامعهها شدن در تحول از پایین، باگروگانگیری و جنگ 8 ساله و ایجاد سازمان ترور و بسط فعالیتهای تروریستی و تقدیس خشونت، نه تنها از دست رفت که جای به ضد سرمایه داد: رویه خصمانه در قبال ایران و ورود کلمه «آیةالله» به زبانها بمثابه کسی که الگوی زورباوری و تبهکاری است؛
2. حضور نظامی در کشورهای منطقه، برای پرکردن خلاء و ایجاد «کمر بند سبز»، اینک کشورهایی که باید این کمربند را تشکیل میدادند، کمربند جنگ و مرگ و ویرانی کرده است. بدینسان، انبساطی هنوز حاصل نشده، کار به انقباض کشیده است. توضیح اینکه در دو کشور لبنان و سوریه هرگاه قرار بر صلح، بنابراین، راهحل از درون بگردد، ناگزیر است قوای خود را فرابخواند. اگر هم جنگ ادامه پیدا کند، توانایی حفظ قوا را بطور روز افزون از دست میدهد. هماکنون، صحبت از بازگرداندن سپاه قدس به داخل کشور است؛
در آنچه به عراق مربوط میشود، دو بخش از جمعیت، یعنی بخش سنی و بخش کرد موافق «اقتدار» رژیم ولایت مطلقه فقیه در عراق نیستند. اما در بخش شیعه نیز، هم به لحاظ وجود حوزه دینی نجف و هم بدینخاطر که دولت عراق استحکام خود را در گرو پایان یافتن حضور مستقیم - حضور نظامی امریکا و ایران و مداخلههای نظامی ترکیه در منطقه کرد نشین - و غیر مستقیم - حضور دولت سعودی و شیخهای نفتی - دولتهای خارجی میداند. از اینرو، «اقتدار» رژیم در کاهش روزافزون است؛
3. غیر از اینکه تعادل بازرگانی خارجی ایران به زیان ایران منفی است، استعدادها و سرمایهها از ایران میگریزند. در نتیجه،
4. بودجهای که برداشت از تولید داخلی نیست، نیازش با درآمد از محل صدور نیروهای محرکه بیشتر میشود. تحریمها مانع از برآورده شدن این نیاز گشته است. این است که بودجه، ویرانگر بزرگ اقتصاد از راه تحمیل اقتصاد رانت و مصرف محور و تورم و بیکاری و نیاز شدید به هرچه بیشتر صادرکردن ثروتهای ملی شده است؛
5. در درون، بهنگام پیروزی گل برگلوله، سرمایه اجتماعی به حدی رسید که در تاریخ ایران، هیچگاه به آن حد نرسیده بود. در تاریخ ملتهای دیگر نیز اگر بیمانند نباشد، بس کم مانند است. بازسازی استبداد نمیتوانست با تخریب سرمایه اجتماعی همراه نباشد: در انتخابات ریاست جمهوری اول، پایگاه اجتماعی استبدادیان، 5 درصد بود. رژیم همچنان 5 درصدی است. در «انتخابات» مجلس یازدهم، به قول مطهری، 10 درصد بیشتر شرکت نکردند و برابر اطلاع، گردانندگان رژیم از آن بیم دارند که در «انتخابات» ریاست جمهوری، 10 درصد نیز شرکت نکنند.
6. طبیعت ایران بیابان میشود. آخرین هشدار این است: بیابان شدن شتاب گرفته است. با توجه به اسراف و تبذیر منابع زیر زمینی، سرمایه طبیعی نیز منفی شده است. به سخن دیگر، آبادان کردن طبیعت نیاز به هزینه سنگین و طول زمان دارد و این هزینه را طبیعت خود نمیتواند تأمین کند.
7. طبقه جدید رانتخوار بیش از پیش، درکار صادر کردن سرمایهها از کشور است. گروهبندیهای مافیایی، خصوص مافیاهای نظامی - مالی، تحریم را فرصت برای به حداکثر رساندن رانت کردهاند (بازار ارز و طلا و... اگر شد چنگ انداختن بر منابع نفت و گاز و به روز پتروشیمی انداختن آنها). و
8. در درون رژیم، رویاروییها در کمال شدت است. بگونهای که زمینه سازان برای جانشین خامنهای، لازم دیدهاند سه قوه را به تصرف اقلیت حتی در سرای رژیم درآورند. دو قوه تصرف شده است و تصرف قوه مجریه را نیز تدارک میبینند.
در ستون فقرات رژیم، یعنی سپاه نیز رویاروییها کم شدت نیستند: بدنه آن از خورد و بردها سهمی ندارد اما وزر و وبال سرکوبگری مردم را آنها باید تحمل کنند. بازگرداندن سپاه قدس به داخل کشور، برشدت رویاروییها میان «امتیازبران» و «خطرپذیران» خواهد افزود.
بدینقرار، هرگاه سیاست ترامپ نبود، جریان انقباض و انحلال زودتر انجام میگرفت. باوجود این سیاست و ترس مردم کشور از بعد از انحلال رژیم، این امر واقع خواهد شد. برای اینکه ایران وضعیت کشورهایی چون افغانستان و عراق و سوریه و لیبی را پیدا نکند، ایناست که وجدان به حقوق و همگرایی جمهور مردم، سبب قوت گرفتن بدیل ایستاده بر اصول استقلال و آزادی و منزوی و بیاثر شدن هرچه بیشتر مثلث زورپرست بگردد.
طناب دار کشتار ۱۳۶۷! فرید انصاری دزفولی