آن نیرویی که مانع بنیاد گذاری روش علم تاریخ در نزد ما می شود همانا فرقه گرایی و محافظه کاری سیاسی در کانون فرهنگ ماست. روش علمی تاریخ ناظر بر رویدادهای تاریخی، روشی تحلیلی انتقادی ست. محافظه کاری سیاسی و بی قاعدگی و بی بند باری فضای سیاست ما، تاب تحمل بنیاد تاریخنگاری به سبک تحلیلی انتقادی را ندارد. و این خود نشان از مقاومت و تلاشی ست بمنظور لو نرفتن نوع رفتارهای سیاسی و میزان نقش و نفوذ شخصیت ها در رویدادهای معین تاریخ. بی دلیل نیست که بی قاعدگی سیاسی بر تمام رویدادهای تاریخ ما دست درازی میکند و اجازه نمی دهد تا رفتارها و کشمکش های درونیِ رویدادی معین از منظر روش های علم بی طرفانه، سنجه و تبیین شود. در فضای آلوده به محافظه کاری و فرقه گرایی سیاسی نوعی هرج و مرج هنجاری شده و جا افتاده در آن حکمفرماست و هر یک از ما از کم بضاعت و بی بضاعت گرفته تا با بضاعت در هر رشته و حوزه ای که بخواهیم و اراده کنیم به آسانی می توانیم خود را در یکی از آنها یا بیشتر، قهرمان داستان بنگاریم. تلاش در تداوم ماندگاری چنین فضایی برای «روشنفکری» و «نخبگیِ»سیاسی و مدعیان بی بضاعت ادب ما، نان و آبدار است پس به چه دلیل و مجوز این فضا بایستهء تغییر باشد؟
تاریخنگاری تحلیلی انتقادی - بخوان تاریخنگاری مدرن - در ظرفیت دینیِ فرهنگ ما نمی گنجد و بتبع رویدادهای تاریخی آن نمی توانسته تنظیم و تدوین گردد. وقایع تاریخ ما، عموماً نقلی و شفاهی هستند و به همین صورت از نسلی به نسل دیگر منتقل می شده. بنابراین در چنین اوضاع و احوال نمی بایست توقع داشت تا هر کس و هر گروه از زاویه منافع سیاسی خود به رویدادها ننگرد. بی موضوعیِ درک مشترک از رویدادها و کشمکش های درونی آن، علتش فرقه گرایی و متعاقباً خط و خط بازی یا خط و خط کشی سیاسی در میان طیف های سیاسی ایرانیان است که هر یک بی شبهه در حقانیت راه سیاسی خود، مشغول سامان دادن لشکر حمایتی خود هستند. من نمی دانم در فقدان تدوین و تنظیم رویدادهای تاریخ و بی موضوعی درک مشترک آنها از سوی ما، چگونه چنین با قدرت و با قاطعیت حکم بر این رویدادها صادر می کنیم و هر کس و هر گروه بر حسب منافع سیاسی خود اسنادی را به رخ طرف مقابل می کشند تا بدینوسیله حقانیت زاویه دید خود را بدون چون و چرا ثابت کنند؟ این همه کشمکش ها بر سر وقایع تاریخ ما در قلمرو سیاست، گواه بر همین سخن ادعایی ما مبنی بر فرقه گرایی و محافظه کاریست که اجازه نمی دهد تا روش علم تاریخ در جامعه ما نطفه بندد.
چشم غره های غضبناک و کین میان مصدقی های پر و پا قرص و شاهی ها، نمونه ایست از نمونه ها. چنین کین و غضبی تأثیر مخرب در لایه های بزرگ اجتماعی گذاشته و خوف را در آحاد جامعه پراکند. جامعه ایرانی قادر نشد تا از در گیری ها میان شاه و مصدق بر سر موضوعات متعدد در همان زمان خود که هیچکدام مخالفتی با اساس سلطنت هم نداشته اند اما هر یک فرماندهی کل قوا را زیر سیطره خود می خواستند، به یک ارزیابی مشترک برسند و آن را در بازخوانی تاریخی اش بعنوان یک تجربه در دفتر تاریخ خود حک کنند. بی رمقی و بی میلی در این امر نشانگر این است که محیط سیاست فرقه گرانه و محافظه کارانه ما بر همه ارکان سیاسی، فرهنگی و تاریخی به شدت اِعمال نفوذ می کند و نیز از جایگاه محکمی برخوردار است.
بنظرم، مسبب اصلی پا نگرفتن تاریخنگاری تحلیلی انتقادی(تاریخنگاری مدرن) و ناتوانی ایرانیان در تنظیم و تدوین رویدادها و وقایع تاریخی فرهنگی، از نحوهء فرقه گرایی سیاسی در اذهان ایرانی نشأت می گیرد. چنین امری موجب آن شده تا نقش شخصیت ها و گروهای مؤثر در وقایع، زیر سایه مانده و مستند و مستدل و مکتوب نگردد. در واقع فرقه گرایی که منافع سیاسی در آن مشهود است محافظه کارانه نمی گذارد تا روش علم تاریخ بر رویدادها پا بگیرد و از این زاویه بر آن نظر افکند و به یک نتیجه کلی رسد. رویداد ملی شدن صنعت نفت و کشمکش های درونی جامعه و نزاع های سیاسی و نقش شخصیت ها در آن از جمله شاه ایران و مصدق و گروهای سیاسی دیگر، نیازمند پژوهش و بررسی تحلیلی انتقادی از منظر روش علم تاریخ هستند تا مواضع فرقه گرانه و محافظه کارانه سیاسی که صرفاً موضع گیری سیاسی ست و نه تدوین مفهومی از این رویداد. رویدادهای تاریخ ما مدون و متعین نخواهند شد مگر با عقب راندن محافظه کاری سیاسی و موضوعیت یافتن روش علمی تاریخ.
نیکروز اعظمی
دوران انقباض؟ ابوالحسن بنی صدر
قصه ی خاوران، ویدا فرهودی