نوید میدانست. که جمهوری اسلامی، مطابق با قوانین عصر حجریاش، با دوبار حکم اعدام، ارادهای شیطانی و قاطع، به اعدام وی دارد. در نتیجه مرگ با شرافت را، به زندگی در ذلالت، ترجیح داد. وی میدانست و اطمینان و یقین داشت. که دیکتاتور کینه جو، که وی عکساش را، پاره کرده و تف بر آن انداخته بود، قصد حتمی قتل وی را، با دوبار حکم اعدام دارد. که اگر از حکم اول، برهد. با بازی روانی- شیطانی و مطرح کردن حکم دوم، زجرکشاش خواهند کرد. پس، وقت را، تلف نکرد و تا آنجایی که در توان داشت. از شقاوتها و جنایات و توحش ماقبل تاریخ دیکتاتور، پرده بر داری و افشاگری نموده، صدای ملت رنج دیده ایران را، به گوش جهانیان رساند. رژیم را، رسوا و سکه یک پول سیاه نموده، لخت و عور، در معرض قضاوت، در دادگاه افکار عمومی جهانیان، قرار داد.
اکنون جهانی، با از دست دادناش، با نفرت بیشمار علیه رژیم جنایت پیشه اسلامی، در سوگ نشسته و به همین اندازه رژیم را، محکوم و رسوای خاص و عام نموده، طوری که، دعوت اروپاییها، از وزیر خارجه رژیم، برای نشستی، علیرغم تدارک قبلی، همچون عدم تماس، با یک بیمار کرونایی، یا جذامی، در پی اجرای این حکم نفرت انگیز، لغو گردید.
بدین ترتیب، نوید، با گذشتن از جان، تبدیل به قهرمان ملی ساکنان کره زمین شده، مرگ با سربلندی را، به یک عمر زندگی توام با عجز و لابه، به دیکتاتور، ترجیح داده، آن را، الگو و چراغ راه آینده، برای هموطنان خود و کل جامعه بشری، قرار داد. وی ثابت نمود. که این دیکتاتوری بد خیم، برای بقای خود، به هر جنایت و اقدام ضد بشری، دست میزند وهموطناناش، همراه با جهانیان، چارهای جزعمل متقابل به مثل یعنی اعدام و کشتن این موجود مخوف، ندارند. نوید با این رسوا و لخت کردن چهره مخوف رژیم، در ملاء عام، درسی بزرگی به ما، داد. که اگر حمله اقوام وحشی، در چهارده قرن پیش، وحشت بزرگ نام گرفت و ملت ایران، تا مدتها نتوانست، درک کند. که چگونه این فاجعه بزرگ را، با فرهنگ غنی و انسانی و قوانین متمدنانه مذکور در اولین اعلامیه حقوق بشر جهان، از سوی نیای بزرگ خود، کوروش، هضم کند و زمانی بر خاست. که فهمید، چه اتفاقی رخ داده و چکار باید کرد. رویگر زادهای ایرانی، از سیستان، در مقابل خلیفه تازی، قد علم نموده، اولین حاکمیت ایرانی بعد از آن حمله بیرحمانه را، بنا نهاد. ملت ایران در حمله وحشیانه مغولها، نیز به چنین شوک و تعجب بزرگی از رفتار این قوم بد کردارو ظالم، دچار شد و هضم این قساوت قلب و بلای بزرگ، خارج از تحمل بشریاش بود. سرانجام جوانمردی دیگر، ازخطه خراسان فهمید، که چه رخ داده و چکار باید کرد.
نوید چنین راهی را، با مرگ محتوم خود، نشان داد. کشتن وی خودکشی سیاسی رژیم بود. این بار پاسخ مردم به رژیم، به همان شیوه خود رژیم خواهد بود. مضافا بر این که، یک انسجام و اتحاد جهانی، در محکومیت این اقدام وحشیانه، در راستای حمایت از مردم ایران، در مقابل این توحش قرون و اعصارسیاه گذشته ایجاد و همه آن را محکوم نمودند. اکنون نوبت ماست. که مهر باطل شد را، با اتحاد و همبستگی، که با جاودانه شدن نوید افکاری و نویدهای دیگر، بوجود آمده، باین توحش بدتر از قرون وسطایی بزنیم. همه شرایط، برای زدن ضربه نهایی، فراهم است. چه کسی و در چه زمانی، این جرات را میکند. هم کساش معلوم (ملت یکپارچه ایران) و هم زمانش فرا رسیده، اگر از خون سیاوش هزاران سیاوش، بر خاستند. از خون نوید نیز، هزاران نوید دیگر، بر میخیزند. پایان ماجرا، یعنی، مرگ بدخیم ترین و وحشی ترین دیکتاتوری، از آغاز تاریخ، تا کنون و زمان نجات ایران، از دست این قوم وحشی، فرا رسیده است.