در این جمله ای که می گویم ذره ای اغراق نیست:
من در عالم سیاست به چشمان خود نیز اعتماد ندارم.
این از من و تکلیف من با سیاسیون اعم از موافق و مخالف و معتدل و غیره.
زندگی و فعالیت طولانی با نام مستعار، و بعد از آن دیدن افرادی که از آن ها انتظار «الف» داشته ایم ولی به ما «ب» عرضه کرده اند، مرا تا حد بیمار گون به افراد سیاسی بدبین ساخته است.
در مواردی که در چند سال گذشته با آن ها رو به رو شده ایم، متاسفانه چنان کارنامه ی سیاهی از افراد به زندان رفته و آزار دیده بعد از آزادی و سفرشان به خارج از کشور دیده ایم که اندک اندک این کارنامه مردودی را پیش از ارائه توسط افرادی که امروز در زندان هستند، در ذهن خود برای شان تصور می کنیم و این کار بسیار بد و نادرستی است.
دوستان خوشدل می گویند چنین نگاه تیره بینی را باید کنار گذاشت و نه به اشخاص کم بها داد و نه بیش از حد آن ها را بزرگ داشت تا اگر روزی از این رو به آن رو شدند انسان احساس غبن و خسارت نکند.
این دوستان راست می گویند ولی تعدیل بدبینی کاری نیست که صرفا با قدرت اراده انجام پذیر باشد.
از طرف دیگر، هستند کسانی که مثل من به دنیا ی اطراف شان نگاه می کنند ولی یک فرق عمده با من دارند:
من در عین بدبینی، در علن این اشخاص را قضاوت نمی کنم چون کاری نکرده اند که بخواهم قضاوت کنم، ولی هستند دوستان بدبین تر از من که نه تنها در هر چیز حتی زندان افتادن و شکنجه شدن و اعتصاب غذا، توطئه ی حکومتی می بینند بلکه این توطئه را فریاد می زنند و به دیگران هشدار می دهند که مبادا با طناب فلان کس و بهمان کس به چاه بروند چرا که قبلا با طناب فلانی و بهمانی به چاه رفته اند و سرشکستگی خود را دیده اند.
من کار این دوستان را هم نمی پسندم و آن را درست نمی دانم. نمی توان کسی را برای کاری که نکرده است محکوم کرد حتی اگر نمونه های قبلی دال بر وقوع چنین عملی باشد.
این روزها سخن از نسرین ستوده در میان است. بانوی وکیل ی که به خاطر دفاع از حق، به زندان افتاده، آزارها دیده، کمبودها چشیده، از خانواده اش به دور افتاده، و در مرحله ی آخر از مقاومت اش دست به اعتصاب غذا زده است.
در این سو عده ای سخن از «اگر نسرین ستوده رییس جمهور شود» به میان آورده اند. سخنی بی جا و بی ربط و بی موقع، درست در زمانی که ستوده بعد از اعتصاب غذای طولانی آن را شکسته و حالا باید منتظر سرنوشت او بمانیم.
عده ای به درستی به طول اعتصاب غذای ستوده و دیگر کسانی که در طول سال های گذشته دست به اعتصاب غذا زده اند اشاره می کنند و نسبت به چنین اعتصاب غذاهایی مشکوک می شوند.
اعتصاب غذای تر، اگر چه با مصرف آب و قند همراه است اما آن هم حد و اندازه ای دارد که در نهایت منجر به آسیب شدید جسمی و مغزی می شود و عاقبت به مرگ منتهی می گردد.
مشهور ترین اعتصاب غذای زندانی، مربوط به بابی سندز ایرلندی بود که بعد از ۶۶ روز منجر به مرگ او شد.
البته ما راضی نیستیم یک مو از سر زندانیان سیاسی مان کم شود، ولی وقتی مردم می بینند فلان کسک که زندانی ویژه به شمار می رفته، بارها اعتصاب غذا کرده و رکورد بابی سندز را به طرز حیرت آوری شکسته و در نهایت زندان را با جسمی سالم و ذهنی سالم تر ترک کرده طبیعتا به چنین اعتصاب غذایی مشکوک می شوند.
اما در مورد نسرین ستوده و افراد ساده و صادق سیاسی، باید گفت باید مراقب توطئه ی عوامل جمهوری نکبت بود چرا که این ها می توانند از یک اعتصاب غذای واقعی، اعتصاب غذای مجعول بسازند و مثلا با افزودن عسل یا چه می دانم فلان قرص و بهمان دارو به رژیم غذایی زندانی، کاسه کوزه ی جعل و تقلب را بر سر زندانی زجر دیده بشکنند.
دستگاه امنیتی زیرک تر از آن است که بتوان آن را به سادگی دور زد. آن ها با امکاناتی که در اختیار دارند می توانند حتی حرکت های صحیح و مثبت را تبدیل به حرکت های دروغین و منفی بکنند و نه تنها به زندانی سیاسی و اعتبار او لطمه بزنند بلکه دوستداران و پشتیبانان او را نیز از مبارزه و مقاومت اش مایوس و ناامید کنند.
من برای خانم ستوده و مقاومت اش احترام بسیار قائلم فقط امیدوارم ترفند های دستگاه امنیتی جمهوری نکبت نتواند آسیبی به شان و اعتبار ملی و جهانی ایشان وارد آورد.
پیش کشیدن بحث سخیف و بی جا ی رییس جمهور شدن ایشان و همزمان کردن آن با شکستن اعتصاب غذای طولانی می تواند بخشی از ترفند امنیتی ها برای تخریب خانم ستوده باشد.