شاهزاده گرامی، آقای رضا پهلوی
درود بر شما. از آنجا که در جائی از پیام بهنگام خود، که بدان نام «پیمان نوین» (۱) دادهاید، گفتهاید «از نخبگان و نیروهای سیاسی» پرسید که «کجا ایستادهاید؟ آیا چیزی جز آزادی و حکومت مردم بر مردم میخواهید؟» بر خود ضروری میدانم که چند نکته را، با اغتنام فرصت از اینکه بخش بزرگی از ملت ایران به شما چشم دوخته و گوش خویش را برای شنیدن گفتگوهایتان با دیگران کوک کردهاند، با شما در میان بگذارم.
در عین حال، دلیل این کار من نه، بقول شما، خود بزرگ بینی است و نه برتری جوئی. حتی بدلیل آن هم نیست که خود را، باز بقول شما، یک «نخبهء سیاسی» بدانم. اما از آنجا که در طول چهارده سال گذشته یکی از مؤسسین چند «نیروی سیاسی» بودهام، اکنون، لااقل بعنوان سخنگوی «جنبش سکولار دموکرسی ایران»، خود را از جمله مخاطبان پرسش شما از یکسو، و نصایجتان خطاب به فعالان سیاسی، از سوی دیگر، میدانم و نیز از آنجا که شما را بسیار دوست میدارم و کمتر از دو دهه پیش با نوشتن مقالهء «معمای رضا پهلوی» (۲) شما را «سرمایهء ملی» ایرانیان دانستهام، سکوت و بی تفاوتی نسبت به ندای شما را خطائی بزرگ تلقی میکنم.
در واقع، از بهمن ده سال پیش که، به خواست و دعوت شما، همراه با برخی از یارانم به واشنگتن آمدیم و، در آن نخستین دیدار فراموش نشدنی، شما آنچه را که انجام میدادیم تأیید کردید و با شما دست همدلی دادیم، تا پایان «کنگرهء سکولارهای سبز» که سال بعد در شهر تورنتو، با شرکت و یا پیام شخصیتهای سرشناس اپوزیسیون برگزار شد و با پیام شما پایان گرفت (۳)، و نیز تا اولین «کنگرهء سکولار دموکراتهای ایران» در سال ۱۳۹۰ که با پیام شما آغاز شد (۴)، ما، «سکولار دموکراتهای متشکل در نهادهای گوناگون»، هرگز خود را از شما جدا ندانسته و اینگونه حس کردهایم که ما و شما مشترکاً رهسپار راهی روشن بسوی یک آماج برتریم که، بقول شما، «نجات ایران» نام دارد.
ما همواره همراه شما، و بقول خود شما در این پیمان نوین، برای برقراری سیستمی کوشیدهایم «که در آن قدرت هرگز در انحصار یک فرد یا یک گروه نباشد» و در همین مسیر بوده است که بر اساس اینکه گفتهاید: «چه کسی است که با جمهوریت مخالفت داشته باشد؟ کوچکترین مخالفتی با جمهوریت ندارم... اما سئوال اینجاست، و این سئوال را باید مردم ایران پاسخ بدهند، که آیا وجود یک نهاد فرا مسلکی، غیر سیاسی، بعنوان یک سمبل وحدت کشور، همچنان برای مملکت ضروری است یا نیست؟» (۵) و اینکه «من به هر فرم پادشاهی اعتقاد ندارم. گفتم اگر بتوانیم یک پادشاهی سمبلیک داشته باشیم، آن موقع میگویم پنجاه پنجاه است و باید ببینیم جامعه چه میخواهد. وگرنه اساس جمهوریت است» (۶) ما نیز بدین اشراف رسیدهایم که ما، قبل از هر چیز باید «جمهوریت خواه» باشیم؛ چرا که در جهان کنونی کشورهای متعدد پیشرفتهای وجود دارند که ساختار سیاسیشان بر اساس «جمهوریت» است اما دارای «نهادی فرا مسلکی، غیر سیاسی، بعنوان یک سمبل وحدت کشور» نیز هستند که در جائی به شکل «جمهوری» (همچون آلمان و هند) در جائی به شکل «پادشاهی» (همچون دانمارک و سوئد) و حتی در جائی با نام «امپراتوری» (همچون ژاپن) ظاهر شده است.
بر این اساس نیز بوده که ما، در مهستان سکولار دموکراسی، و در سند موسوم به «میثاق ملی برای جلوگیری از بازتولید استبداد» (۷) قائل به یک سیستم دو ریاستی شدهایم، یکی «نهادی فرا مسلکی، غیر سیاسی، بعنوان یک سمبل وحدت کشور» که میتواند پادشاه یا رئیس جمهور نام داشته باشد، و یکی هم نهادی سیاسی و مدیریتی که میتواند صدراعظم یا نخست وزیر نام گیرد. بدین لحاظ است که اکنون همهء نیروهای عضو جنبش سکولار دموکراسی ایران خود را «جمهوریت خواه» میدانند؛ چه جمهوری خواه باشند و چه پادشاهی خواه.
در عین حال، خود میدانید که، هم از آن پانزده سال پیش، ما در جستجوی پیدایش یک «آلترناتیو» برای مبارزه با حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان بودهایم، چرا که میدانیم اگر «روز» در کار نباشد «شب» جاودانه خواهد بود (۸).
اما شما، در «پیمان نوین»، که آن را نه به معنای پیمانی میان خودتان و ملت ایران، آن هم «به انگیزهء رسیدن به قدرت سیاسی»، که «عهدی بین همهء مردم» خواندهاید میگوئید که: «تنها آلترناتیو مقبول، حاکمیت مردم ایران است». از نظر ما، این سخن شما هرچه زودتر محتاج به تدقیق است، چرا که همواره دیدهایم که ما در ادبیات سیاسی خود «افعال بی فاعل» (۹) بسیاری را بکار میبریم و نمیخواهیم این کلام شما نیز از همان نوع باشد.
شک نیست که مآلاً «حاکمیت ملی» (که از «مالکیت ملی» بر میخیزد) آلترناتیو دموکراتیک حکومت ننگین فعلی خواهد بود اما، چنان آلترناتیوی که میگوئید، تنها پس از انحلال کامل حکومت فعلی و پیدایش امکان رجوع آزادانه به ملت ایران تحقق مییابد، حال آنکه ما اکنون، و پیش از بر باد رفتن آرزوهای ملت جوان مان به دست این حکومت ننگین، محتاج یک «آلترناتیو منحل کنندهء حکومت کنونی» هستیم.
همچنین میدانیم که در این «دوران گذار» هنوز امکان رجوع به مردم و، بقول شما، حاکم کردن «قانونِ برآمده از رأی آزاد مردم» و نیز کسب مستقیم «حقانیت» (۱۰) از مردم، وجود ندارد و لذا آلترناتیوی که «پیش از انحلال حکومت فعلی» باید شکل گیرد و این دوران را مدیریت کند برای کسب حقانیت و مأموریت امکان رجوع به «رأی آزاد مردم» را ندارد و، برای معرفی و جا انداختن خود، محتاج یافتن راههای دیگری است و همین احتیاج است که ما را به آنچه دههای پیش، در مقالهء «معمای رضا پهلوی» آمده، بر میگرداند (۱۱).
خوشبختانه اکنون، به پشتوانهء آمار قابل اتکاء (۱۲)، سخن آن روز ما ثابت شده است که شما بسیار بیش از مجموع فعالان سیاسی اپوزیسیون در نزد مردم ایران محبوبیت دارید. شما خود، واقف بر این امر، در آذر ماه ۱۳۸۹، یعنی ده سال پیش، در مصاحبه با نشریهء «کیهان لندن» گفتهاید که:
«[اکنون] خلاء رهبری [و] نبود یک چهرهای که معرف این جریان باشد، بیشتر و بیشتر احساس میشود و مورد مطالبۀ گروه هاست. [و] بیشتر و بیشتر انگشتها را به سوی من نشانه رفته... من در صحنه هستم و... امروز به شکل فعال دنبال تشکیل یک مرکزیت رهبری هستم"» (۱۴).
در همان مقالهء ده سال پیش «معمای رضا پهلوی» آمده بود که «براستی آیا، در کل جریانات اپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج کشور، کدام "چهره" یا "شخصیت" را میشناسید که بتواند بهتر و بیشتر از آقای رضا پهلوی معرف آرزوهای ملت ستمدیده و بلاکشیدۀ ایران باشد، همواره از دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم، بی اهمیت بودن نوع حکومت، سخن گفته باشد، و بیشترین مردم جهان او را بعنوان یک ایرانی متمدن و امروزی و بدور از وحشی گریهای بنیادگرایان اسلامی بشناسند، و در داخل ایران نیز از بالاترین حد شناسائی برخوردار باشد؟»
شاهزاده گرامی! ما سکولار دموکراتهای متشکل در نهادهای مختلف سیاسی هنوز بر سر این باور و برداشت هستیم اما، از نظر ما، امروز اگر «تلاش» همیشگی شما در مسیر یافتن و تأیید کردن آن «مرکزیت»ی که ده سال پیش وعده کردهاید نباشد، و به تشکیل آلترناتیوی در دوران قبل از انحلال حکومت فعلی نیانجامد، ملت ایران به این زودیها به آن نظام آرزوئی شما «که در آن، قانونِ برآمده از رأی آزاد مردم، بالاترین مرجع حکومت است»، و شما آن را «تنها آلترناتیو مقبول» خواندهاید، نخواهد رسید.
شما در تجربهء تشکیل دادن «ققنوس علمی» نتایج عملی ارادهء خود را آزمودهاید و ما نیز در کنار شما دیدهایم که چگونه «مأموریت دادن» از جانب شما به دیگران برای ایجاد «مرکزیتی موجه» برای آنها حقانیتی کارآمد را بهمراه میآورد تا بتوانند خدمتگذاران ملت ایران را به گرد خود جمع آورند. حال چرا نباید، پیش از فروپاشی حکومت فعلی و سر در گم شدن ملت ایران، همین تجربه را در مسیر ساختن یک «ققنوس سیاسی»، یعنی همان آلترناتیو ماقبل انحلال رژیم که از وجود یک سرمایهء ملی استفاده میکند تا حداکثر حقانیت را در اقدامات خود داشته باشد، بکار گرفت؟
ما، به تأسی از گفتههای خودتان، شما را به چشم یک «مدیر» فعال برای ادارهء روز به روز کار مبارزه با حکومت اسلامی نمیبینیم و ایفای چنین نقشی از جانب شما را نه مفید بحال خودتان و نه به صلاح آیندهء دموکراتیک ایران میدانیم.
در قلمروی مبارزه برای انحلال حکومت اسلامی مسلط بر ایران، هر یک از ما وظیفهای داریم. کسانی همچون ما سربازان جبهههای گوناگون مبارزهایم. کسانی هم که با امر مدیریت علمی مبارزه آشنا هستند سربازان را هدایت میکنند، و شما نیز بعنوان معتمد سرشناس عدهء بزرگی از ایرانیان، میتوانید، در راستای تقویت آلترناتیوی که دوران گذار را مدیریت کند، نقش نخ یک گردن بند را ارائه دهید. یقیناً آگاهید که در قاموس عمومی «دست یاری دراز کردن» به معنی «طلب کمک کردن از دیگران برای انجام یک برنامه و کار» است. طبعاً هر کسی که ایران را دوست بدارد از فشردن چنین دست شریفی تن نخواهد زد.
دوست دار و نیک خواه همیشگی شما
اسماعیل نوری علا
سخنگوی جنبش سکولار دموکراسی ایران
دنور، کلرادو، ایالات متحده
______________________________________
2. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2008/120508-EN-Reza-Pahlavi.htm
3. http://www.seculargreens.com/Toronto-Conference/Toronto-Links.htm
4. http://www.isdmovement.com/Congress/1st-Congress-Washington-2013/1.First-page.htm
5. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2008/120508-EN-Reza-Pahlavi.htm
7. http://isdmovement.com/Mehestan/Misagh.htm
8. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2015/091115.EN-PU-General-and-specific-alternatives.htm
9. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Articles-2018/02161.Once-again-referandum.htm
10. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2007/ES.Notes.072007-28mordaad.htm
11. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2010/091010-PU-EN-Setting-up-a-prepatory-committee.htm
13. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2008/120508-EN-Reza-Pahlavi.htm